تعداد بازدید: ۷۹
کد خبر: ۲۰۶۴۸
تاریخ انتشار: ۲۳ تير ۱۴۰۳ - ۲۲:۰۰ - 2024 13 July
کافه پاراگراف
نویسنده : سروش صحت

راننده تاکسی روی در‌های ماشین روکش پلاستیکیِ شفاف کشیده بود و زیر پلاستیک‌ها چند عکس و چند بیت شعر گذاشته بود. سال‌ها بود که از این روکش‌های پلاستیکی شفاف ندیده بودم. برایم جالب شد و به عکس‌ها با دقت نگاه کردم.

عکس از دو کودک خردسال که احتمالاً بچه‌های راننده بودند که حالا بزرگ شده‌اند.
عکس از جوانی راننده که کنار برج آزادی ایستاده بود و لبخند می‌زد و عکسی که تلسکوپ «جیمز وب» از فضا گرفته بود.  

از دیدن این آخری تعجب کردم. از راننده پرسیدم:
«ببخشید این عکس رو برای چی گذاشتید اینجا؟»

راننده گفت:
«برای اینکه هر وقت دلخورم، هر وقت عجله دارم، هر وقت از زمین و زمان خسته‌ام، هر وقت عصبانی می‌شم، هر وقت دلتنگ می‌شم، هر وقت دلم می‌گیره، به این عکس نگاه کنم و یادم بیاد که چقدر چقدر چقدر دنیا بزرگه و ما چقدر ول‌معطلیم.»‌
با خودم فکر کردم منم باید این عکس رو به دیوار اتاقم بزنم، اما اگر این عکس به دیوار اتاقم باشد، چطور می‌توانم کار کنم؟»

دیدم راننده بغل عکس تلسکوپ فضایی این بیت را نوشته که:
«به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل که گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم»

نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها