در ٢٣ تیرماه سال گذشته «برنامه جامع اقدام مشترک» (برجام) به نتیجه رسید و ایران با کشورهای عضو دائم شورای امنیت سازمان مللمتحد (آمریکا، روسیه، فرانسه، چین و انگلیس) به اضافه آلمان (١+٥) به یک توافقنامه پیرامون فعالیتهای هستهای دست یافت.
به دنبال این توافق تحریمهای زیادی تاکنون برداشته شده و برخی هنوز درچالش است. بخش زیادی از موجودی ارزی ما در کشورهای دیگر آزاد و به حساب بانک مرکزی واریز شد اما مراودات بانکی خصوصاً با بانکهای آمریکا هنوز با مشکل روبهرو است.
برجام را باید گامی اساسی در سیاست خارجی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی دانست؛ چه اینکه ما در زمینه سیاست خارجی رفتهرفته با موانع و مشکلات زیادی روبهرو شدیم؛ به طوریکه چیزی باقینمانده بود که جنگی نابرابر، خانمانسوز و ناخواسته از طرف قدرتهای جهانی بر ما تحمیل شود.
رئیس جمهور که ریاست شورای عالی امنیت ملی را عهدهدار است اخیراً در این زمینه گفت: «پرونده ایران در شورای امنیت، در چارچوب فصل هفتم منشور سازمان ملل قرار داده شده بود که زمینه را برای حمله نظامی به ایران آماده کنند وحتی دراین زمینه به تفاهم هم رسیده بودند.»(١)
برجام را باید دفاع حقوقی قوی پیشگیرانهای دانست که موضع دفاعی ما را در عرصه سیاست جهانی بسیار محکم کرد و راه را بر مخالفان جهانی جمهوری اسلامی بست. صاحبنظران علم سیاست و جامعهشناسان سیاسی بر این باورند که جنگ باید زمانی درگیرد که مذاکرات سیاسی و دیپلماتیک به بن رسیده باشد و برای دستیابی به اهداف راهی جز هجوم نظامی باقی نمانده باشد. این صاحبنظران، دولتها و حکومتهایی را پایدار و مقاوم ارزیابی میکنند که بتوانند با دفاع حقوقی و دیپلماتیک جلوجنگ را بگیرند و در باتلاق درگیری نظامی فرو نروند. به عبارت سادهتر با دفاع حقوقی مانع جنگ شوند و قبل از دفاع نظامی همه مراحل دفاع حقوقی و دیپلماتیک را طی کنند.
جمهوری اسلامی دراین زمینه - البته از یک دیدگاه - دارای تجربه تلخی است و آن هم تجربه تجاوز فراگیر و غافلگیرانه ارتش بعثت عراق در ٣١ شهریور سال١٣٥٩ به ایران میباشد.
از جهت بازخوانی تاریخ و به طور بسیار خلاصه عرض میکنم که در زمان شروع جنگ عراق علیه ایران، ایران فاقد وزیر خارجه بود. به علت اختلاف بنیصدر رئیس جمهور وقت با شهید محمدعلی رجایی نخستوزیر وقت، سه وزارتخانه فاقد وزیر بودند از جمله وزارت خارجه. متأسفانه این خلاء اساسی، بیش از ٦ ماه پس از آغاز تجاوز هم ادامه یافت.
همه علمای حقوق بینالملل و علم سیاست بر این باورند که کشوری که درگیر جنگ میشود - مخصوصاً ناخواسته جنگ به اوتحمیل میشود - باید بتواند با مانور قوی و پر حجم سیاسی و دیپلماسی فعال فریاد مظلومیت خود را به گوش جهانیان برساند و به استناد کنوانسیونها و منشورهای بینالمللی، متجاوز را رسوا کند و از ظرفیتهای حقوقی بینالمللی برای دفع تجاوز حداکثر استفاده را ببرد. اما سنگر دفاع حقوقی و دیپلماتیک ما خالی بود! حتی زمانی که دبیرکل از نماینده ایران در سازمان ملل خواست تا خواهان تشکیل شورای امنیت شود او امتناع کرد. (٢)
لازم است همینجا تأکید کنم این مسأله را شاید بتوان به دلایل زیر توجیه کرد.
١- کمتر از ٢٠ ماه از پیروزی انقلاب گذشته بود که جنگ بر ما تحمیل شد.
٢- مسئولان کشور درگیر دوره انتقال قدرت و تثبیت پایههای جمهوری اسلامی بودند.
٣- اختلافات سیاسی بین سران کشور بسیار گسترده و عمیق شده بود؛ به طوری که تذکر جدی حضرت امام (ره) نیز مانع ادامه آن نشد.
٤- به علت خصلت انقلابها، سران کشوراز تجربه کافی و حتی اطلاعات حقوقی کافی برخوردار نبودند.
٥- قدرتهای جهانی ازجمله آمریکا، شوروی سابق ، اروپا و اعراب منطقه دید منفی به انقلاب اسلامی داشتند ولذا سران کشور اعتمادی به آنها داشتند و معتقد بودند شورای امنیت مدافع صدام است وعزم جدی برای جلوگیری از تجاوز عراق ومجبور کردن عراق به عقب نشینی از مناطق اشغالشده ندارد.
اما علیرغم همه دلایل بالا تعطیل بودن دستگاه دیپلماسی کشور، فضای سیاسی جهان را به نفع عراق رقم میزد؛ در حالی که حداقل مسأله این بود که حضور وزیر خارجه کشورایران درمجامع جهانی و طرح مسئله تجاوز و مذاکره با کشورهای مؤثر میتوانست توجه جهانی را به مظلومیت ایران جلب کند و حتی دفاع غیرمنصفانه قدرتهای جهانی از یک متجاوز را برملا سازد و آنها را در یک بنبست سیاسی وحقوقی بینالمللی قراردهد.
خوشبختانه اکنون سران کشوراز تجربه کافی برخوردارند و وزارت خارجه به عنوان سنگر دفاعی دیپلماتیک و حقوقی کشور، کاملاً فعال است و مسائل را رصد میکند و به همین لحاظ توانست یک توافقنامه تاریخی را رقم بزند؛ به طوری که هر گونه مخالفت قدرتهای جهانی یا کارشکنی آنها، موجب رسواییشان خواهد شد.
پینوشت:
١- سایت تحلیلی - خبری عصر ایران (٢٣/٤/٩٥) برای حمله نظامی به ایران به تفاهم رسیده بودند (٢٤/٤/٩٥)
٢- برای اطلاع بیشتر ر.ک. به: علائی، حسین (١٣٩١) روند جنگ ایران و عراق، جلد اول ، تهران: مرز و بوم، صص ٢٧١- ٢٦٩.