تعداد بازدید: ۸۳
کد خبر: ۲۰۷۶۲
تاریخ انتشار: ۰۶ مرداد ۱۴۰۳ - ۲۲:۰۰ - 2024 27 July
نویسنده : مشکوه توکل

رنجیده‌ای ز من، تو که جانم فدای تو
پر می‌کشد دلم، به خدا در هوای تو

ابرو گره کنی و خروشی به قهر و ناز
آورده‌ایم عذر گناه از برای تو

چون اشک، من ز چشم تو افتاده‌ام ولی
جایی نمی‌روم، جز اینکه بیفتم به پای تو

با غیر مهربانی و با دوستان جفا
ای آنکه گشته شهره‌ی عالم وفای تو

خو کرده‌ام به مهر و ندارد دلم دگر
زین بیش طاقت غم و جور و جفای تو

انصاف ده که بی‌تو، محال است زندگی
جاری است خون ز چشم من اندر قفای تو

شرمنده‌ام من از کرم و جود و بخششت
قربان مهرورزی و لطف و صفای تو

مشکوه! عاشقی سر پیریت ای عجب
زین بحر هر چه بر سرآید  سزای تو

نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها