تعداد بازدید: ۹۰
کد خبر: ۲۰۷۲۰
تاریخ انتشار: ۳۰ تير ۱۴۰۳ - ۲۲:۰۰ - 2024 20 July
داستانهای مثنوی برای کودکان

روزی حضرت موسی به خداوند گفت:‌ای خدای دانا و توانا! حکمت این کار چیست که موجودات را می‌آفرینی و باز همه را خراب می‌کنی؟ چرا موجودات نر و ماده زیبا و جذاب می‌آفرینی و بعد همه را نابود می‌کنی؟

خداوند فرمود:‌ای موسی! من می‌دانم که این سؤال تو از روی نادانی و انکار نیست وگرنه تو را ادب می‌کردم و به خاطر این پرسش تو را گوشمالی می‌دادم. اما می‌دانم که تو می‌خواهی راز و حکمت افعال ما را بدانی و از سرّ تداوم آفرینش آگاه شوی و مردم را از آن آگاه کنی.  
خداوند ادامه داد:‌ای موسی! برای اینکه به جواب سؤالت برسی، بذر گندم در زمین بکار و صبر کن تا خوشه شود.  

موسی بذر‌ها را کاشت و گندمهایش رسید و خوشه شد. داسی برداشت و مشغول درو کردن شد. ندایی از جانب خداوند رسید که:‌ای موسی! تو که کاشتی و پرورش دادی پس چرا خوشه‌ها را می‌بری؟ موسی جواب داد: پروردگارا! در این خوشه‌ها، گندم سودمند و مفید پنهان است و درست نیست که دانه‌های گندم در میان کاه بماند. عقل سلیم حکم می‌کند که گندم‌ها را از کاه باید جدا کنیم. خداوند فرمود: این دانش را از چه کسی آموختی که با آن یک خرمن گندم فراهم کردی؟ موسی گفت:‌ای خدای بزرگ! تو به من قدرت شناخت و درک عطا فرموده‌ای.

خداوند فرمود: پس چگونه تو قوه شناخت داری و من ندارم؟ در تن خلایق روح‌های پاک هست، روح‌های تیره و سیاه هم هست. همانطور که باید گندم را از کاه جدا کرد باید نیکان را از بدان جدا کرد. خلایق جهان را برای آن می‌آفرینم که گنج حکمت‌های نهان الهی آشکار شود.

نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها