تعداد بازدید: ۲۸
کد خبر: ۲۱۰۶۷
تاریخ انتشار: ۰۳ شهريور ۱۴۰۳ - ۲۲:۰۰ - 2024 24 August
نویسنده : گلابتون

تلفن را که قطع کردم بی‌بی گفت:

- کی بود؟

- اقدس خانم بود بی‌بی.

- اقدس بیخود کرد با تو.  

-‌ای بابا چرا بی‌بی؟

- چرا و دررررد. تو نیفمی من دو ساله با اقدسو قَرَم؟ سه چار دفه زنگ زده گوشی خودُم دیده جواب ندادم، زنگ زده بری تو...

- والا بی‌بی مثل اینکه میخواد بره کربلا. به من گفت به بی‌بی بگو اگه اجازه بده بیام پیش بی‌بی برا حلالیت و دس‌بوسی.

- امام حسین بزنه اَ بند کمرُش به حق علی. ماخام که نَیا. ماخام هف جوی قَلَمُش خرد بشه. بعد دو سال حالا یادش افتیده بویه بیا سراغ من؟ یادُش نیس دو سال پیش زنگ زد پشت هی تیلیفون چه حرفِی اَ من زد؟

- والا بی‌بی تا اونجایی که من یادمه شمام خوب از خجالتش در اومدی. بعدم بی‌بی شما کلی پشت سر شوورش حرف زده بودی، اونم ناراحت شده بود دیگه.

- همیشه تو یی جوابی دری بیدی...

- راس میگم بی‌بی. خدایی نکرده خون که بین‌تون واقع نشده. یه اختلاف کوچیک بوده، بعد دو سال تمومش کنین بره دیگه...

- عمراااااااا. ینی اقدسو بره آسمون بیا زمین محاله من ببخشمُش...

- والا صلاح خودتونه بی‌بی.  از من می‌شنفین از همون قدیم گفتن بخشش از بزرگونه.  

- خیل خوووووو... تو دیه هندونه نزن زیر بغل من... بغل من دیه جوی هندونه ندره.

- والا من جای شما بودم که می‌بخشیدم.

- تو اُسکلی! حالا کی میشه تووو؟

- حالا ینی هیچ راهی نداره بی‌بی؟

- نع!

- اقدس خانم بنده خدا خیلی اصرار کردا. گفت بهش خبر بدم. منتظره.  

- خو خوَر بده.  

- ینی بگم نه؟
گوشی تلفن را داد دستم...

- بیا. بیگیر، برش زنگ بزن.
گوشی را گرفتم دستم، اما تا خواستم شماره اقدس را بگیرم گوشی‌ام زنگ خورد...

تلفن را که قطع کردم بی‌بی نگاهم کرد.
- کی بود؟

- مش موسی...

گل از گلش شکفت.

- وووی راس میگی ننه؟ چی‌چی میگفت حالا؟

- گفت میخواد یه سر با اقدس خانم بیاد اینجا که من گفتم نیاین بی‌بی راضی نیس...

- توووو.. لاالله الی‌الله... اَ کی تالا تو جوی من تصمیم می‌گیری؟ مرده‌شور هو چِشِی چپ و چولَته بزنن! اَ هو قدیم و ندیمم گفتن بخشش اَ بزرگونه! پوشو شماره‌ی مش موسی را بیگیر بوگو کی مییِین؟

بوگو قدمت رو جفت چشای بی‌بی؟!

نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها