
در شماره پیش عنوان شد که ابن شعبه حرانی در تحفالعقول خطبهای از حضرت اباعبدالله نقل کرده که در آغازین فراز آن، امام (ع) با استناد و استشهاد به آیه ۶۳ سوره مائده، علما و خواص جامعه را هشدار داد که مبادا به خاطر سکوت در برابر گناه حاکمان مورد عتاب خداوند قرار بگیرند! و بیان شد که طبق آیه مذکور، فساد حاکمیت جامعه یهود، دروغگویی و کتمان حقیقت از یک سو، و از سوی دیگر حرامخواری و استفاده نامشروع از اموال عمومی جامعه و به تعبیر امروز رانتخواری بود. خداوند نیز خواص جامعه یهود را به خاطر سکوت در برابر این فساد و ظلم مورد عتاب قرار داده است.
اما در فراز دوم خطبه، حضرت به ریشه یابی این سکوت و بی توجهی علما و نخبگان میپردازند و میفرمایند: «آنان را از آن کارها باز نمىداشتند و این به سبب چشمداشت نعمتى از ایشان و ترس از قدرت آنان بود، با آنکه خدا گفته است: «فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ از مردمان بیم نداشته باشید و از من بترسید».
حضرت علما را مورد سخن خود میداند. پس نمیتوان پنداشت که آنها نسبت به تکلیف خود آگاهی نداشتند. در نتیجه باید عوامل دیگری سبب سکوت و بیتفاوتی آنها شده باشد. اباعبدالله با ارزیابی عملکرد خواص، دو عامل ترس و طمع را به عنوان دلیل و ریشه سکوت ایشان در برابر ظلم معرفی میکند.
با توجه به این دو عامل، عالم دینی و افراد خاص جامعه ابتدا باید تکلیف خود را با وابستگی به قدرتهای حاکم روشن کند. زیرا در نقطه مقابل، یکی از اهداف و برنامههای اساسی دستگاههای حاکمیت، خصوصاً در جوامع دینی، همین است که به نوعی نخبگان و دانشمندان و عالمان دینی را به خود وابسته کنند. همانگونه که در زمان پیروزی انقلاب اسلامی نیز، رهبران و ایدهپردازان انقلاب به آن توجه داشتهاند و متذکر نقش اصلی و اساسی عالمان و نخبگان شدهاند. استاد شهید مطهری به عنوان یکی از اصلیترین تئوریپردازان انقلاب، در یک مصاحبه مطبوعاتی اینطور عنوان میکند که: «حالا هم که حکومت، حکومت اسلامى مىشود، با این که حکومت اسلامى است، ایشان (امام خمینی) معتقدند که روحانیت باید مستقل و به صورت مردمى مانند همیشه باقى بماند و روحانیت آمیخته با دولت نشود... بلکه روحانیت باید همان پست خودش را که ارشاد و هدایت و نظارت و مبارزه با انحرافات حکومتها و دولتهاست حفظ کند. در آینده هم همین پست را باید حفظ کند. (مجموعه آثار استاد شهید مطهرى /آینده انقلاب اسلامى ایران/ ج۲۴، ص: ۳۱۱)
این حفظ استقلال نخبگان سبب میشود تا آنها دچار طمع نشده و دیدگاه انتقادی خود را نسبت به حاکمیت حفظ کنند.
دومین مانع بزرگی که سیدالشهدا (ع) به آن اشاره فرموده است، عامل ترس در عالمان و نخبگان جامعه است. حضرت فرمودند: «و رَهبَةً مِمّا یَحذَرونَ». از طرف حاکمان ظالم، علما را با تهدید وادار به سکوت میکردند و علما از این تهدیدها نگران بودند. اشاره به این نکته خالی از لطف نیست که اباعبدالله (ع) در این خطبه درباره نخبگان و خواص جامعه سخن میرانَد، ولی مخاطب ایشان عموم مردم هستند. زیرا حضرت میخواهد به مردم بگوید شما نیز باید نخبگان خود را بشناسید و بدانید که از چه کسانی پیروی میکنید و خصوصا دین خود را از چه عالمانی دریافت میکنید. این مهم است که انسان وقتی میخواهد آثار کسی را مطالعه کند و از او پیروی کند، بداند که او چه روحیهای دارد. زیرا قرآن نیز شجاعت و عدم ترس را به عنوان یکی از اصلیترین صفات عالمان و مبلغان دین معرفی میکند: «آنان که همواره پیامهای خدا را به مردم میرسانند و از [عظمت و مقام]او میترسند و از هیچ کس جز او واهمه ندارند و برای حسابرسی [کار با ارزش اینان]خدا کافی است. (سوره احزاب، آیه ۳۹)»
خداوند در این آیه برای عالمان دینی یک شرط ایجابی مطرح نموده که باید از خدا بترسند. در ادامه یک شرط سلبی نیز اضافه میکند که آنها باید از غیر خدا نترسند. شهید مطهری که خود نماد یک عالم راستین و شجاع بود در اینباره میفرماید: «آیه کریمه «الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ ...» یک شرط اساسى پیام رسان را بیان مىکند که جرئت و شهامت و از غیرخدا ترس نداشتن است. همین یک شرط کافى است که ۹۹ درصد رفوزه شویم. (یادداشتهای استاد مطهری، ج ۲، ص ۶۷)».
آیات قرآن کریم گویای این مطلب است که عالم دین باید دندان طمع را بکشد و از سوی دیگر، ترس را از دل بیرون کند. امام حسین (ع) نیز میفرمایند عالم دین باید شجاع و با جرئت باشد که از غیر خدا نترسد و حساب نبرد. پس دو عامل رغبت و رهبت (طمع و ترس) در فرمایش امام حسین (ع)، همان دو عاملی است که در این آیه شریفه هم مورد تأکید خداوند متعال قرار گرفته است. به تعبیر علامه طباطبایی (ره)؛ هرجا که حقیقت کتمان میشود و دین خدا مکتوم باقی میماند، یا تغییر و تحریف در آن به وجود میآید، بهخاطر یکی از این دو عامل است. (المیزان، ج ۵، ص ۳۴۴.)