تعداد بازدید: ۷۱۲
کد خبر: ۹۸۹۰
تاریخ انتشار: ۰۹ خرداد ۱۴۰۰ - ۰۸:۲۶ - 2021 30 May
سرمقاله
غلامرضا شعبانپور / مدیر مسئول

در سرمقاله دوهفته پیش به این سوال پاسخ دادیم که «دمکراسی یعنی چه؟» در این شماره به سؤال دوم می‌پردازیم که «دمکراسی از کجا آمده است؟»

زادگاه دمکراسی اروپاست. از حدود چهارصد سال قبل اروپا دستخوش تحول عمیق و گسترده ی چندجانبه ای شد. این تحول در ابعاد اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، هنری، ادبی، دینی و علمی رخ داد. دامنه و ژرفای این تحولات آنقدر بود که به آن «رنسانس» یا «نوزایش» گفتند. فرایند نوزایش سیصد سال طول کشید. رنسانس یک انقلاب نبود بلکه تحولی آرام اما پیوسته بود.

 ابتدا علومی مانند ستاره شناسی، فیزیک، شیمی و زیست شناسی پیشرفت‌های زیادی کردند، آنگاه فلسفه با نظریات فلاسفه ای چون «رنه دکارت» و «امانوئل کانت» رویکردی نوین را به هستی و انسان آغاز کرد.سپس بسیاری از علوم انسانی از دل فلسفه جدا شدند و مسیر تخصصی را در پیش گرفتند و به عنوان علومی همچون جامعه شناسی،مردم شناسی، روانشناسی، اقتصاد، حقوق، تاریخ و ...  مسیر جدیدی را آغاز کردند.

مذهب پروتستان به رهبری چند کشیش برخاسته از کلیسای کاتولیک راه خود را از  واتیکان و پاپ جدا کرد وتفسیری جدید از انجیل ارائه داد و به نهضت اصلاح دینی معروف شد.

نقاشانی مانند «داوینچی»،« رافائل » و «میکل آنژ» آثار هنری جدیدی ابداع کردند. کسانی همچون «دانته» تحولی در ادبیات به وجود آوردند. اقتصاددانانی مانند« آدام اسمیت»،  «ریکاردو» و ...  پایه های اقتصاد سرمایه‌داری را بنا کردند. نظریه پردازانی همچون «منتسکیو»، «روسو»، «ژان لاک»، «اسپینوزا»،«ولتر» و ...  در حوزه علم سیاست قلم زدند و هزاران صفحه کتاب نوشتند که نمونه بارز آن «روح قوانین منتسکیو» و« قرارداد اجتماعی روسو» است. 

این پیش قراولان علوم اجتماعی، قدرت مطلقه فردی سنتی اروپا را که در خاندانهای پادشاهی موروثی بود، به چالش کشیدند و نظریه‌هایی برای تقسیم قدرت و خاستگاه آن ارائه کردند.

بر خلاف تئوری الهی قدرت سیاسی که در طول هزاران سال قرون وسطی برحوزه سیاست اروپا حاکم بود، اینها قدرت را از آسمان به زمین آوردند و از آنِ مردم دانستند. 

روسو با صراحت نوشت اگر جامعه ده هزار نفر جمعیت داشته باشد، هر نفر یک ده هزارم قدرت را مالک است و به همین میزان حق دخالت در سرنوشت کشورش را دارد. منتسکیو گفت: برای جلوگیری از دیکتاتوری فردی پادشاه باید قدرت را به سه قسمت تقسیم کنیم: مجریه، مقننه و قضاییه. اینها باید همدیگر را کنترل کنند و نظریه تفکیک قوا  و  « قدرت بازدارنده قدرت »را مطرح کرد.

با پیروزی انقلابهای انگلیس، آمریکا و فرانسه این نظریه‌ها عملیاتی شدند و جمهوریهای برخاسته از رأی مردم، جای پادشاهی‌های سنتی هزاران ساله را گرفتند.

این رویه به تدریج از مرزهای اروپا بیرون رفت و وارد بسیاری از کشورهای غیر غربی شد. از حدود ١٥٠سال پیش این نظریه‌ها وارد ایران شد. اولین تحصیل کرده های  برگشته از اروپا در مقالات و کتابهای خود این مسائل را مطرح کردند. طبقات باسواد جامعه از جمله علمای دینی و ... با این مفاهیم آشنا شدند و خواهان برچیده شدن حکومت پادشاهی مطلقه قاجارها گردیدند. با مبارزات آنها انقلاب مشروطه به پیروزی رسید و برای اولین بار در ایران انتخابات مجلس انجام و قوه مقننه تأسیس شد.انقلاب مشروطه آغاز پذیرش حق رأی برای مردم بود؛ به عبارتی پذیرش قدرت سیاسی برای مردم نه برای شاه. 

روند دمکراسی خواهی در ایران در ۱۲۵ سال گذشته (از ۱۴ امرداد ۱٢۸۵ خورشیدی سالروز صدور فرمان مشروطیت تا کنون) فراز و نشیبهای بسیاری را پشت سر گذاشته و امروزه کمتر ایرانی‌ای است که با مفاهیمی همچون «جمهوری»،  «انتخابات»، «مجلس»،قانون اساسی و... آشنایی نداشته باشد.

اینکه دمکراسی، یعنی قائل شدن حق تصمیم گیری برای مردم، مردم رامالک قدرت دانستن،حق نظارت مردم بر حکومت، پاسخگو بودن حاکمان به مردم، اهمیت قائل شدن برای افکار عمومی، آزادیهای عمومی همچون آزادی بیان، قلم، احزاب، مطبوعات و رسانه ها تا چه اندازه در ایران جدی گرفته شده، تا چه اندازه کار ساز است، مثبت یا منفی و ... مباحثی است که به بخشی از آنها درپاسخ به  سؤالات بعدی و در نوشتارهای آینده به آنها خواهیم پرداخت.
شادو سالم و موفق باشید

نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها