تعداد بازدید: ۱۴۴
کد خبر: ۱۹۷۸۸
تاریخ انتشار: ۱۸ فروردين ۱۴۰۳ - ۲۲:۱۲ - 2024 06 April
ماجراهای من و بی‌بی
نویسنده : گلابتون

در را باز کردم و با استرس ایستادم جلوی بی‌بی.

- سلام بی‌بی.

- سلام عزیزُم. چیطوری. خوبی؟

- خوبم بی‌بی، شکر.

شما چطوری؟ می‌دونم بی‌بی، می‌دونم، قرار بود رفتنم خونه بابا یکی دو روز بیشتر طول نکشه، ولی ببخشید دیگه بی‌بی، عید بود و مهمون و مامانم دس تنها.

سه چار روزی طول کشید دیگه، الانم آماده‌ام هر حرفی رو بشنوم!

- ووووی ننه،‌ای چه حرفیه می‌زنی؟ خو هر چی باشه او ننته، حق گردَنُت دره. مَلومه بویه چن روز پَلوش وِی میسیدی.

- ینی شما ناراحت نیستی بی‌بی؟

- نه ننه! بِرِی چه ناراحت باشم؟

- ینی چیزی‌ام نمی‌خوای بگی بی‌بی؟

- نه قربونُت بشم! چی‌چی بگم ننه؟

دهان وامانده‌ام را جمع و جور کردم.

- چی بی‌بی؟ قربونُم بیشی؟ ینی دور از جون فُحشی، بدی، بیراهی، نفرینی...

- ووووی خاک عالم دختر‌ای حرفا چی‌چیه؟ بری چی‌چی آخه؟ میه چیطو شده؟

- ینی غُرَم نمی‌خواین بزنین بی‌بی؟

- نه دُختر گُلُم! غُر بری چی‌چی؟

با تعجب خیره شدم به بی‌بی.

- راستی بی‌بی...

- هاااااا...

- شنیدین دختر کلثوم خانوم طلاق گرفته؟ میدونین دلیلیش چی بوده؟

یکه‌ای خورد و بعد خودش را جمع و جور کرد.

- وا! به ما چه دختر؟ گرفته خو گرفته.

ما اصلاً چیکار دریم تو زِنِّگی بقیه دخالت کنیم؟ ها؟

نگاهش کردم.

- بی‌بی حالتون خوبه؟

-‌ها ننه، بری چه بد باشه؟

- تب ندارین؟

- نه ننه.

- سرتون به جایی نخورده.

- نه دخترُم. بری چه؟

- به‌خدا بی‌بی شما یه چیزی‌تون هس.

- نیس.

- هس بی‌بی، بگین چیه؟

- نیس.

- هس بی‌بی دیگه، خودتونم بهتر از من میدونین. بگین چی شده تورورخدا.

بی بی کمی جدی شد.

- میگم نیس!

- هس بی‌بی، والا هس، بگین هم خودتونو راحت کنین هم منو! 

بی‌بی نفسی عمیق کشید.

- میگم نیس، بوگو خو!

- بی‌بی بگین دیگه، بگین لطفاً.  

بی‌بی لنگه دمپایی‌اش را پرت کرد طرفم.

- مرده‌شور او پک و پوزُته بزنه! خیر سرُم خواسم تو‌ای سال جدیدی یَی تغییری تو رفتارُم ایجاد کنم! میه توئه چیش سفید میذری؟ هی ماخام دهنُمه واز نکنم، نیذره.

رفته، رفته بعد شیش روز اومده هی میگه چته چته؟ تا چیش تو کور شه دخترکه‌ی دراز! نیذری خو آدم رو اخلاق و رفتار خودُش کار کنه!  

نفسی عمیق کشید و ادامه داد:

- آخیشش! داشتم می‌پُکّیدم نیتونُسَّم چار تا دری‌وری بِگَمه!  راحت شدم!

چپ‌چپ نگاهم کرد...

- حالا خَور مرگُت بیا مو به مو برم تعریف کن بری چه دختر کلثوم طلاق گرفته!

 

نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها