هر ازگاهی خبر فساد سنگینی منتشر میشود؛ هر کدام سنگینتر از قبلیها. درست شبیه حجم و وزن بمب. هر بمب جدید خبر از حجم و وزن بیشتری از T.N.T میدهد و تار و پود و ساختارهای گوناگون جامعه و طبقات اجتماعی را با شدت بیشتری میلرزاند.
بسیاری از رسانهها، فعالان سیاسی، اقتصاددانان، جامعه شناسان، حقوقدانان، و علمای دینی متعهد و دلسوز انتقاد کردهاند، سبب شناسی کرده و راهکار دادهاند، فریادزدهاند، اما انگارگوشی شنوا و عزمی استوار برای ریشهکنی نیست یا دیگر توانایی لازم برای ریشهکنی وجود ندارد. به هر حال خیلی عجیب است.
در کشوری که انقلاب شده و یکی از اهداف انقلابش فساد زدایی بوده، انقلابی که رهبران و انقلابیونش یکی از مشکلات رژیم پیشین را گسترش فساد میدانسته و لذا معتقد بودند جز با انقلاب این فساد ریشه کن نمیشود، حال پس از گذشت ۴۵ سال از پیروزی شاهد این چنین فسادهای کلانی هستیم آن هم با داشتن انواع و اقسام سازمانهایی که وظایف اصلیشان نظارت و پیشگیری از فساد است.
آنها امکانات زیادی برای رصد گلوگاههای فساد دارند.
به راستی دستگاههای نظارتی متعدد در سه قوه مجریه، قضائیه و مقننه چه پاسخی در برابر این فسادهای نجومی دارند؟! مگر کل بودجه عمومی کشور امسال چند میلیارد دلار بوده که حالا باید بشنویم یک شرکت واردات چای توانسته بین ۵/۳ تا ۷/۳ میلیارد دلار اختلاس کند.
از باب وظیفه قبلاً هم مطالبی در این زمینه منتشر کردهایم، اما باز وظیفه میدانیم فریاد بزنیم آیا توانی و عزمی برای ریشهکنی فساد در کشور وجود دارد؟!
آقای رئیس جمهور اخیراً از رهبری نقل کردند: «رهبری زمانی فرمودند دزد دزد گفتن مشکل فساد را حل نمیکند بلکه وقتی مشکل حل میشود که دزد به محکمه سپرده شده و کیفر شود. وقتی مشکل حل میشود که ساختار فسادزا اصلاح شود.»
(عصر ایران به نقل از ایسنا) به راستی مدیران و مسئولانی که ادعای دینداری، انقلابی بودن، وظیفه شناسی، ارزشی بودن، جهادی بودن، و تبعیت از رهبری داشته و دارند، برای مردم، تاریخ و برای جهانی که با ابزارهای گسترده رسانهای نظارهگر است و پرسشگر، چه پاسخی دارند؟
این فسادهای کلان موجب میشود ردههای پایین و پایینتر هم انگیزههای مسئولیت پذیریشان کم شود و کم کم به هر طریقی و با هر ابزاری بتوانند به سمت فساد مالی بروند به ویژه که مشکلات اقتصادی نیز گلوی همین افراد و طبقات پایین را بیشتر فشرده و آنها را در تنگنا قرار داده و مستعدتر برای فساد کرده. به هر حال به چند عامل عمده در این شماره اشاره میکنم:
۱- تجمل گرایی تبدیل به یک ارزش اجتماعی شده. اگر نسل اول و دوم انقلاب مدعیاند اهل تجمل نیستند در خوشبینانهترین حالت باید گفت شاید خودشان پایبند به این مسئله باشند، اما فرزندان، نوهها و نوادگان آنها چنین باوری ندارند و به شدت دنبال تجمل در همه ابعاد آن هستند.
کم نیستند فرزندان مسئولان ارشد، میانی و پایه نسل اول و دوم که فرزندانشان مدعی آنها هستند که چرا ثروتی جمع آوری نکردهاند چرا ما از خانه مجلل، ماشینهای لوکس، سفر خارج مداوم و زرق و برق و ... برخوردار نیستیم؟
۲- قبح فساد شکسته و این از منظر فرهنگی از خطرناکترین عوامل است.
مفسدان خود را زرنگ تلقی میکنند که توانستهاند از امکاناتی که جامعه در اختیار آنها قرار داده به نفع خود استفاده کنند و به قول مشهور بارشان را ببندند.
۳ - به نظر میرسد نظارت سازمانهای مسئول روز به روز ضعیفتر و چشمانشان کمسوتر میشود.
قوانین خوبی وضع شده، بسیاری فعالیتهای اداری، بانکی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی سامانهای شده به طوری که تمام مدیران یک سازمان از بالاترین رده تا پایینترین میتوانند در لحظه عملکرد قسمتها و روندها را ببینند و کنترل کنند.
اما این نظارت بیشتر لایههای پایین را شامل میشود.
به عنوان مثال مبلغ جابهجایی پول با حواله یا چک در قانون مبارزه با پولشویی ۱۹۹ میلیون تومان است که برای مردم کاملاً رعایت میشود، اما چگونه میشود که در مبادلات ارزی، ثبت سفارش برای واردات و صادرات که ارقام آن کلان است این نظارت اعمال نمیشود؟!
آیا مدیران مسئول در نظام بانکداری، وزارتخانههای مسئول واردات، صادرات، گمرک و ... نمیدانستند شرکت چای چقدر ارز گرفته؟ چقدر واردات داشته؟
توزیع آن چقدر بوده؟
با چه نرخی فروخته؟
چقدرارز از چرخه واردات، تولید و صادرات چای خارج شده؟ آیا بازرسی کردهاند؟
به بقیه عوامل در شماره بعد میپردازم.
پیروز و سالم و موفق باشید