تعداد بازدید: ۹۸۴
کد خبر: ۷۰۸۱
تاریخ انتشار: ۲۱ مهر ۱۳۹۸ - ۰۷:۴۷ - 2019 13 October
زبونُم لال، زبونُم لال

غریب آشنای عزیزم سلام...
دیروز عصر جارو را برداشتم و شروع به تمیز کردن گرد و خاکهایی کردم که برادران محترم پیمانکار فاضلاب در کوچه به راه انداخته بودند!


 صدای مشاجره زن و شوهر جوانی که به تازگی در همسایگی ما خانه اجاره کرده بودند به راحتی در کوچه طنین‌انداز بود!


مرد با عصبانیت به خانمش گفت: هزار بار گفتم جلوی جمع به من نگو احمق!!


زن با خونسردی جواب داد: اوووه عزیزم یادم رفته بود این راز باید فقط بین من و تو باقی بمونه!!!


بی‌اختیار از تیکه‌ای که خانم همسایه به شوهرش انداخت لبخند بر لبهایم نشست!


از وقتی شما مشاورم شدی زندگیم از این رو به آن رو شده! این لبخندها و دوری از مشاجرات و دعواهای خانوادگی معجزه دم عیسوی توست غریب آشنای عزیزم!


تو بودی که چگونه زیستن و چگونگی تعامل با اطرافیانم را به من آموختی! تو به من تنها یک نکته از گنجینه علم و معرفتت آموختی و من اینگونه متحول و زیر و رو شدم!


آه باورم نمی‌شود که تنها یک نکته بتواند انسانی را از ورطه جنگ و جدال دائمی در خانواده برهاند!!!


من نابینایی سر درگم در مسیر پر از پستی و بلندی و سنگلاخ زندگی بودم و تو چلچراغ راهم شدی!!! من چه ناآگاه فقط با یک اشتباه کوچک و ناشناس کمر به نابودی بنیاد خانواده‌ام بسته بودم که تو آمدی و چون فرشته نجات به من آن نکته ریز و نامرئی را نمایاندی و گوشزد کردی و از آن پس زندگیم بهاری شد!


تو به من آموختی که به جای اینکه مثل انسانهای خنگ به همسرم بگویم: کمتر نق بزن بزار زندگیمون رو بکنیم؛ بگویم: آخ عزیرم نمی‌دانی که وقتی دهانت بسته است چقدر خوشکل‌تر وزیباتر می شوی!!!


ممنون که پایان دهنده جنگ در خانه ما شدی! می‌بوسمت هزار بار!
قربانتان غریب آشنا!!!


نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها