تعداد بازدید: ۵۷
کد خبر: ۲۰۵۵۶
تاریخ انتشار: ۰۹ تير ۱۴۰۳ - ۲۲:۳۵ - 2024 29 June
author
روزنامه نگار: امین رجبی

از مایه‌های بالندگیِ ما ایرانیان، دانستن و گفتگو و نوشتن به زبان فارسی است. ما ایرانی‌ها و فارسی‌زبانان شاید به مانند ماهی در آب، به ارزش زبان خود آگاه نباشیم. اما اهلِ فن نیک می‌دانند که دانستنِ این زبان چه دریایی از معنا و زیبایی و جادوگری را برای یک فارسی‌زبان به ارمغان می‌آورد.  

این که ما شعر سعدی و حافظ و مولانا و نظامی و فردوسی و عطار و غزالی را با آن همه زیبایی و افسونی که آفریده‌اند می‌خوانیم و بهره می‌بریم و کامیاب می‌شویم و در زبانزد‌ها (ضرب‌المثل) به کار می‌بریم نعمتی است که خود، قدر آن را نمی‌دانیم، ولی مایه رشک دیگرانی هستیم که بیرون این اقیانو‌س‌اند و آرزو می‌کنند این زبان را از مادر آموخته و در دامان او بدان سخن گفته بودند.
در ویکی‌پدیا آمده است: 

زبان فارسی در کشور‌های ایران، افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان، پاکستان، عراق، ترکمنستان و آذربایجان وجود دارد و زبان رسمی سه کشور نخست است. زبان فارسی در افغانستان به‌طور رسمی دَری (از ۱۳۴۳ خورشیدی) و در تاجیکستان تاجیکی (از دوره شوروی) خوانده می‌شود. در سال ۱۸۷۲ در نشست ادیبان و زبان‌شناسان اروپایی در برلین، زبان‌های یونانی، فارسی، لاتین و سانسکریت به عنوان زبان‌های کلاسیک جهان برگزیده شدند. بر پایه تعریف، زبانی کلاسیک به‌شمار می‌آید که باستانی و دارای ادبیات پرباری باشد و همچنین در واپسین هزاره زندگانی خود دچار دگرگونی‌های اندک شده باشد. فارسی از نظر آثار ادبی و شمار و گوناگونی واژگان و همچنین ضرب‌المثل‌ها یکی از غنی‌ترین و پرمایه‌ترین زبان‌های جهان است. از شناخته‌شده‌ترین آثار ادبیات فارسی می‌توان شاهنامه فردوسی، آثار مولوی، رباعیات خیام، پنج گنج نظامی، دیوان حافظ، منطق‌الطیر عطار نیشابوری و گلستان و بوستان سعدی را نام برد. روی‌هم‌رفته می‌توان شمار فارسی‌گویان جهان را بیش از ۱۲۰ میلیون تن برآورد کرد. فارسی همچنین هشتمین زبان پرکاربرد در محتوای وب است. (ویکی‌پدیا).

اما بهره ما فارسی‌زبان‌ها از این همه زیبایی چیست؟
چند سال پیش که با زنده‌یاد فضل‌اله اشتیاقی در نود چند سالگی‌اش درباره تاریخ و زندگیِ مردمانِ نی‌ریز در ۹ دهه پیش گفتگو می‌کردم، در گوشه‌هایی از سخنانش به آموزش کودکان و همچنین سرگرمی‌های مردمان آن زمان اشاره کرد که جالب توجه بود.

از جمله گفت:

سال ۱۳۱۳ خورشیدی به مکتب رفتم و همان‌جا همه چیز را خواندم: قرآن، سعدی، حافظ، نهج‌البلاغه، امیرارسلان رومی، مختارنامه، هزار و یک‌شب همه را در مکتب خوانده‌ام. یک استادی داشتم خدا رحمتش کند. ملا میرزا محمدحسین که کور بود، ولی نور بود. جد آقایان حسینی. در جوانی نابینا شده بود. همه کتابی از جمله: حافظ، سعدی، هزار و یک شب، قرآن و ... را از بر داشت  و وقتی ما می‌خواندیم، اشتباهات ما را می‌گرفت.  

یا در جایی دیگر که گفت:

من سواد داشتم و یک‌عده خواهان من بودند و شب‌ها می‌رفتم و تا سحر برایشان کتاب‌ها و داستان‌های فلک‌ناز می‌خواندم یا امیرارسلان رومی، حیدربَگ، حسین‌کرد شبستری، هزار و یک‌شب و غیره. چراغ‌نفتی یا روغنی را روشن می‌کردیم و من پای چراغ برای آن‌ها می‌خواندم تا دیر وقت.‌

می‌بینیم و می‌دانیم که آموزش‌های ما اکنون چقدر به کم‌مایگی افتاده و تقریباً هیچ کودکی در دوران مدرسه این همه کتاب را نمی‌بیند و یا حتی درباره آن‌ها نمی‌خواند.
همین کم‌مایگی به دوران بزرگسالی هم رسیده و ما گاه در خواندن یک شعر ساده هم در می‌مانیم.

ما از خواندن قصه‌های هزار و یک شب در زیر نور شمع رسیده‌ایم به خواندن و دیدن محتوا‌های بعضاً کم مایه فضای مجازی در نور صفحه موبایل.
بسیار دیده‌ایم که حتی سیاستمداران و مدیران ارشد هم نمی‌توانند یک شعر ساده و حتی دعای تحویل سال را از رو به درستی بخوانند. این ایراد البته به ما مردم هم وارد است.

بگذریم. بهانه این نوشتن، نوشتاری بود که چندی پیش در کانال ویراستاران دیدم و اینجا می‌آورم تا همگی خود حدیث مفصل بخوانیم از این مجمل:
قدیم‌ها، خواننده خودش را تربیت می‌کرد که نثر و شعر بخواند، هرچه دشوار باشد. سعی کنید این شعر را بخوانید، معنادار و آهنگین:

آمد بر من که یار کی وقت سحر
ترسنده ز که ز خصم خصمش که پدر 
دادمش دو بوسه بر کجا بر لب‌تر
لب بد نه چه بد عقیق، چون بد چو شکر

(رودکی، رباعی ۱۴)

به احتمال، تعداد زیادی از ما نمی‌توانیم این شعر را درست و آهنگین بخوانیم. در زیر، اما راحت‌تر خوانده می‌شود:

آمد برِ من، که؟ یار، کِی؟ وقت سحر
ترسنده ز که؟ ز خصم، خصمش که؟ پدر 
دادمْش دو بوسه، بر کجا؟ بر لبِ‌تر
لب بُد؟ نه، چه بُد؟ عقیق، چون بُد؟ چو شکر

بدرود

نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها