چند سال است که در حوزه توسعه اجتماعی روی دو محور زیر بحثها و مطالب گستردهای مطرح شده و برنامههایی نیز برای اجرا تدوین گردیده است:
۱- ترویج ازدواج آسان با برداشتن موانع پیش روی آن
۲- تشویق زن و شوهرها به ویژه جوانها به زادآوری و حداقل داشتن سه فرزند
هر دو مسئله در علوم اجتماعی از عناصر پایهای به شمار میروند، چون:
- ساختار خانواده به عنوان زیربناییترین نهاد اجتماعی با ازدواج شکل میگیرد و تداوم مییابد.
- ادامه نسل با تشکیل خانواده میسر است.
داشتن جمعیت جوان سرمایه مهمی برای هر کشور است و دستیابی به این سرمایه و حفظ آن بسته به ازدواج و فرزندآوری آن هم حداقل با داشتن سه فرزند و تشکیل خانواده پنج نفره است.
همین جا لازم است تأکید شود که تلاش برای داشتن جمعیت جوان نیازمند تهیه امکانات کافی برای توسعه تأمین و رفاه اجتماعی برای همه گروههای سنی به ویژه نوجوانان و جوانان است. به عبارت دیگر اگر جمعیت کشوری جوان باشد، اما جوانان از شغل مناسب، درآمد کافی، مسکن مناسب، تحصیلات عمومی و عالی با کیفیت، آموزشهای مهارتی و به طور خلاصه رفاه نسبی برخوردار نباشند تبدیل به یک معضل اجتماعی میشود. همانطور که جمعیت جوانی که عموماً متولد دهه ۱۳۶۰ خورشیدی هستند، معترضِ نبودِ مؤلفههای مهم رفاه اجتماعی از جمله شغل و مسکن مناسب و ... هستند.
با وجود اجرای برنامههای تشویقی برای ازدواج، آمارهای رسمی بیانگر بالا رفتن سن ازدواج پسران و دختران و کاهش جمعیت است. اخیراً در جلسهای که در فرمانداری نیریز در همین زمینه تشکیل شد و خبر آن در شماره پیش همین هفتهنامه و فضای مجازی وابسته منتشر گردید گفته شد: «زاد و ولد و ازدواج در شهرستان طی سه سال اخیر روند کاهشی داشته و آمار تک فرزندی و ناباروری رشد داشته است. این در حالی است که خدماتی از جمله کارگاههای آموزشی قبل و بعد از ازدواج، برگزاری مسابقه، نمایشگاه، حمایت از مادران شیرده، تهیه جهیزیه و تبلیغات در سطح شهر پیرامون جوانی جمعیت برگزار شده است.» (هفته نامه شماره ۴۸۳، ص ۴)
امام جمعه محترم در همین جلسه از نبود خیّران ازدواج در نیریز گلایه کردند و خواهان وارد شدن خیّران به این حوزه و کمک به دختران و پسران دم بخت شدند.
چرا برنامهها و تسهیلات و کمکها مؤثر نبوده و نرخ رشد جمعیت ایران در حال کاهش است؟ رایجترین پاسخ دختران و پسرانِ در سن ازدواج و همینطور خانوادهها و افکار عمومی این است که شرایط بد اقتصادی به ویژه نبود درآمد کافی، نداشتن شغل مناسب، تورم سرسام آور، نداشتن مسکن و ... دلیل این مسئله است که البته قابل قبول است. حداقل در حوزه مسکن اعم از ساخت، خرید و اجاره، با ارقام بسیار سنگین و روزافزونی روبرو هستیم که دستیابی به آن را بسیار مشکل کرده.
علاوه بر دو مانع اصلیِ شغل با درآمد کافی و مسکن باید به مسئلهای فرهنگی توجه کرد و آن این که توقع دختران و پسران تحت تأثیر تغییرات ارزشی و هنجاری داخلی و خارجی بالا رفته است. برای توضیح بیشتر باید به این سؤال پاسخ داد که چرا برخی دختران و پسرانی که دارای درآمد کافی و مسکن هستند سر ناسازگاری میگذارند و کار به طلاق و جدایی میکشد به طوری که میزان طلاق نیز در حال بالا رفتن است. به علاوه باید پاسخ داد که چرا آنهایی که ازدواج کردهاند و زندگی پایدار و خوبی همراه با تفاهم و همدلی و عشق دارند در توافقی نانوشته بچهدار نمیشوند یا حداکثر به یک فرزند اکتفا میکنند؟!
باید پذیرفت جهانی شدن فرهنگ و ارزش شدن راحتطلبی، خوش گذرانیهایی با سبکهای جدید، زیر بار تربیت جسمی و روانی فرزند نرفتن، فرزندسالاری و توقعاتی که فرزندان از کودکی تا نوجوانی و جوانی از پدر و مادرها دارند از عوامل عمده تغییر رویکردها و دیدگاهها به نهاد خانواده شده است. نهاد خانواده به سرعت در حال تغییر هنجاری است. این مسئله از کشورهای توسعه یافته شروع شده و به کشورهای در حال توسعهای همچون ما رسیده.
جامعهشناسان در کشورهای توسعه یافته شرقی و غربی همچون چین، روسیه، اروپا و آمریکا حداقل از دهه ۱۹۹۰ میلادی هشدار دادند که خانواده به سرعت در حال تغییر شکل است و پدیده نوظهوری به نام «هم اتاقی» در حال رشد است! همان چیزی که چند سالیست در کلان شهرهای ایران هم به گوش میخورد به نام ازدواج سفید که در این نوشتار قصد پرداختن به آن را ندارم. فقط به مثال مقایسهای زیر بسنده میکنم، شما حدیث مفصل بخوانید از این مجمل:
پدر و مادران در خانواده سنتی به طور میانگین ۵ تا ۷ فرزند میآوردند، محصولات غذایی مانند میوه، سبزی، لبنیات، گوشت و غیرو در یک اقتصاد معیشتی را خودشان تولید میکردند. زنان در خانه نان میپختند، فرزندان همراه با تحصیل، به پدران و مادران در دامداری، زراعت، باغداری، مغازهداری و ... کمک میکردند. بیشتر خانوادهها حداقل مولد یک محصول هرچند در حجم کم بودند، اما خانوادههای جدید چطور؟!
شاد و سالم و موفق باشید