بعدها شخصی به نام بصیرالتجّار به دلیل مشغلههای کاشف السلطنه در پایتخت و در سالهای مشروطه، باغ چای او را در لاهیجان نگاهداری کرد و باتوجه به اینکه لاهیجان محل مناسبی برای پرورش این محصول بود نهال آن را در منطقه تکثیر کرد.
به گفته برخی از افراد محلی این چای فراوری شده چنان مطبوع و خوش طعم بود که در میان جوامع شهری و روستایی آن دوره برای خود برندی شده بود و برای ترویج مصرف، نیازی به تبلیغ نداشت.
به همین دلیل به وسیله بصیرالتجّار و سرمایه گذاران دیگر این محصول در برخی شهرهای شمالی از جمله تنکابن وفومنات ثکثیر و باغهای زیادی احداث شد.
بعد از چند سال آنقدر این محصول مورد توجه دولت وقت قرار گرفت که دولتمردان ترجیح دادند در همه محل ها، برای کشت چای، باغهای دولتی احداث کنند تا دولت از سود آن منتفع شود.
باا فزایش تعداد باغهای چای و نیاز به فراوری آن در حجم گسترده، دولت کارخانههای متعددی را نیز برای این کار تأسیس کرد.
با رواج هر چه بیشتر چایکاری در لاهیجان، حتی مردم عادی نیز در حیاط منزل خود نهال چای پرورش دادند؛ با این توصیف اقتصاد منطقه تحت تأثیر چایکاری قرار گرفت.
سالهای متوالی به همین منوال گذشت و مردم با امنیت مالی و رفاهی که با تکیه به شغل چایکاری کسب کرده بودند وضعیت معیشتی مناسبی همه گیر شد، تا اینکه در شهریور سال ۱۳۲۰ با شروع جنگ جهانی دوم هول وهراس در دل مردم به وجود آمد بطوری که انگیزه کشاورزان برای برداشت محصول به حداقل رسید و باغات چای رها شد.
تا سال ۱۳۳۰ که دکتر محمد مصدق برروی کارآمد، این وضعیت ادامه داشت و سرانجام با روی کار آمدن وی، برخی از کشاورزان چایکار از او در این باره کمک و حمایت خواستند.
اعتراض چایکاران به کسانی بود که با واردات گسترده چای، بازار کشور را اشباع کرده بودند. هم چنین از کسانی که با مصادره زمینهای کشاورزان برای آنان محدودیت و رنج ایجاد کرده بودند.
مصدق بعد از شنیدن گلایههای مردم از تاجران واردکننده چای و برخی دیگر از عوامل دخیل در قدرت که سعی در نابودی این محصول داشتند دعوت کرد تا در مهمانی خانه او شرکت کنند.
نخستوزیر وقت ایران، با درایتی که داشت برای پذیرایی ازمهمانان تدارک ویژهای اندیشده بود. مصدق از محصول چای چایکاران شمالی کشور برای پذیرایی مهمانان استفاده کرد.
غلام حسین مصدق [پسر دکتر مصدق]این ابتکار پدر را این طور تعریف میکند:
مهدی ارباب وکیل مجلس و بازرگان که از وارد کنندگان چای بود از اینکه دولت نمیگذاشت چای خارجی وارد بشود ناراحت بود و با همه تقلائی که کرده بود وزیر اقتصاد وقت اجازه نداده بود که چای خارجی وارد کنند. روزی به من مراجعه کرد و گفت: وقتی از آقا بگیرید که شرفیاب شوم و توضیحاتی بدهم.
مطلب را که به پدرم گفتم پرسید: چه کار دارد؟ گفتم: مثل اینکه میخواهد در باره واردات چای صحبت کند. پدرم پذیرفت و روزی که معین شده بود چند نفر از تجار سرشناس چای همراه ارباب به منزل آمدند. پدرم قبلاً به چایخانۀ خود سپرده بود که چای اعلای لاهیجان که همه ساله از علی امینی لنگرودی میخریدیم در نهایتِ خوبی دم کنند و تجار مذکور پیش از اینکه آنها را بپذیرد با آن چای پذیرائی شوند. همین کار شده بود و پس از آن تجار به اطاق پدرم رفتند. پرسید: چه گرفتاری دارید؟ گفتند: دولت اجازه ورود چای نمیدهد و مردم علاقه دارند که چای خوب بنوشند. مصدق گفت: آیا چای خدمتتان آوردند؟ گفتند: بلی. گفت: چایش چطور بود؟ همه تعریف کردند. گفت: به مردم هم از همین چای بدهید که چای لاهیجان است.
عطر، طعم و رنگ ویژه ومطلوب این چای موجب تعریف و تمجید مهمانان از پذیرایی دکتر مصدق شد و همین بهانه کافی بود تا مصدق موضوع اساسی و محوری مهمانیاش را مطرح کند؛ حمایت از چایکاران ایرانی و کاهش واردات چای به کشور.
از آن پس مصدق دستور داد که باید از چای ایرانی حمایت شود و به جای اینکه سرمایه را به دست خارجیان بسپارند بیشتر حامی کشاورزان داخلی باشند و به تولید ملی خود بها دهند تاچای در داخل توسعه یابد.
بعدها همان سازمان چای فعلی به وجود آمد و برای حمایت از تولید کنندگان بخشنامهای ابلاغ کرد که بر اساس آن هر تاجری که در تجارت چای فعال بود، به ازای خرید یک کیلوگرم چای ایرانی میتوانست حواله واردات یک کیلو و ۲۰۰ گرم چای از وزارت خانه دریافت کند.
بااین تدبیرتا مدتها حتی یک کیلو گرم چای در کارخانهها باقی نمیماند و همه چای کشاورزان به فروش میرفت.
دولت در این دوره برای حمایت از چایکاران مساعده پرداخت میکرد. این مساعدهها بهره بانکی نداشت. بازپرداخت این کمکهای مالی نیز بر اساس روشی انجام میشد که کشاورز را در مضیقه قرار ندهد؛ هر ۱۵ روز یک بار و درست در زمان چیدن و فروش محصول چای باغات، دولت همزمان با خرید محصول بخشی از مساعده را از حساب چایکاران کم میکرد.
کارخانهدار