تعداد بازدید: ۱۰۱۲
کد خبر: ۱۹۹۳۱
تاریخ انتشار: ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۲۲:۰۰ - 2024 20 April
نجات معجزه‌آسای کودک ۲.۵ ساله پس از ۲۳ ساعت جستجوی دلهره‌آور
بغلش کردم و کمی آب در دهانش ریختم؛ به صورتم نگاه کرد و خندید
author
روزنامه نگار: عابد نعمتی

کودک دو و نیم ساله‌ای که در منطقه کشاورزی در مرز نی‌ریز و داراب گم شده بود، بعد از یک روز در فاصله ۴ کیلومتری پیدا شد.

حدود ساعت ۹ صبح جمعه ۲۴ فروردین بود که کودک دو و نیم ساله کشاورز سیرجانی که برای سرکشی از زمین‌های کشاورزی منطقه سرگدار به آنجا رفته بود، گم شد و تلاش‌های او برای پیدا کردن فرزندش نتیجه‌بخش نبود.

او که همه منطقه را با نگرانی به دنبال امیرمحمد گشته بود، به ناچار ساعت ۱۵ با هلال‌احمر تماس گرفت.
در ادامه، دو تیم هلال‌احمر نی‌ریز و سه تیم هلال احمر داراب (جمعاً ۲۰ نفر) به همراه اهالی روستا‌های سرگدار، رودخور، ریزاب، بنه‌کلاغی، لای‌گردو و کت‌آباد، به جستجوی این کودک پرداختند.

در نهایت و در یک اتفاق معجزه‌آسا و در ارتفاعی که کسی انتظارش را نداشت، کودک سرمازده حدود ساعت ۷ صبح شنبه ۲۵ فروردین، در فاصله حداقل ۴ کیلومتری از محل مفقود شدنش به سمت جنگل بنه‌کلاغی یافت شد.
او که دچار سرمازدگی و شوک ناشی از این اتفاق شده بود، در حال سرم‌درمانی و گرم کردن بدن، به وسیله آمبولانس پایگاه اورژانس ۱۱۵ رودخور، به درمانگاه ریزاب و از آنجا با نظر پزشک به بیمارستان شهدای سلامت منتقل شد.

بغلش کردم و کمی آب در دهانش ریختم؛ در صورتم نگاه کرد و خندید
و، اما شرح داستان جستجو برای کودک، از زبان یابنده او...
موسی یاراحمدی در گفتگو با ما اظهار داشت: حدود ساعت ۸ شب جمعه بود که از موضوع باخبر و همراه با بیش از یکصد نفر از مردمی که برای کمک می‌رفتند، راهی شدم. تا ساعت سه نیمه‌شب، هم هر چه گشتم، بچه را پیدا نکردم. بعد به سمت پایین و طرف خانه خودشان در جنگل رفتم، آتشی روشن کردم و نشستم. آفتاب می‌خواست طلوع کند که باز هم به ارتفاعات رفتم. مردم گفتند پمپرس و شلوار بچه هر کدام سمتی افتاده است. همین طور همراه مردم در مسیر حرکت کردیم. مسیری که امیرمحمد رفته بود، به سمت بالا بود و انگار که می‌خواسته از خودش نشانی بگذارد، در آبی که از رودخانه‌ای باقی مانده بود، بازی کرده و کمی بالاتر علامت گذاشته بود.

بچه‌ها گفتند از این بالاتر نمی‌توانسته برود و از اینجا برگشته پایین. اما من گفتم، چون بچه کوچک است و نمی‌فهمد، ممکن است بالای کوه رفته باشد؛ بیایید برویم بالا.
حرکت کردیم و بالا رفتیم. من جلوتر از همه رفتم. گفتند این قدر بالا نیست؛ گفتم هست، این بچه بالاتر است. ساعت شش و نیم صبح بود. حدود ۴۰۰ متر از همه جلوتر بودم که یک مرتبه صدایی مثل جیغ بچه به گوشم خورد. گفتم بچه بالا است بیایید بالا. پهبادی هم بود و گفتم بفرستید بالا و خودم هم حرکت کردم.

یک نفر دیگر آن طرف کوه بود و گفت من صدایش را شنیدم، این طرف است. گفتم نه، به نظر می‌آید همین طرف باشد. اما بالاتر است؛ بیایید بالا.
داشتم می‌رفتم که یکی از بچه‌ها گفت این صدای پرنده‌ای بالای درخت بنه است. باز هم شک کردم، ۲۰ دقیقه‌ای نشستم که دوباره جیغی زد.
باز هم بنده خدا گفت این صدای پرنده‌ای است سر درخت بنه.
رفتم و خودم را به درخت رساندم؛ اما پرنده‌ای در کار نبود.

ناامید شدم. اما باز هم بالاتر رفتم که ناگهان دیدم بچه روی تخته سنگی خوابیده، یکی از دمپایی‌هایش را گذاشته زیر پیشانی‌اش و یکی هم بالای سرش بود.
با عجله جلوتر رفتم و دیدم دارد می‌لرزد؛ بدنش یخ زده بود و می‌لرزید.
بغلش کردم، کمی آب ریختم در دهانش و دیدم در صورتم نگاه کرد و خندید. کاپشن و چفیه‌ای داشتم و دورش انداختم.
صدای مردم زدم که بیایید، بچه را پیدا کردم. امیرمحمد را پایین آوردم و مردم جمع شدند.

بچه را به درمانگاه ریزاب بردیم؛ اما از بس سردش شده بود، رگ‌های پایش را برای آزمایش و سرم‌درمانی پیدا نمی‌کردند. این بود که به بیمارستان نی‌ریز اعزامش کردند.  

گفتگوی اختصاصی با موسی یاراحمدی کسی که امیرمحمد را پیدا کرد

غیر قابل انتشار: ۰
انتشار یافته: ۱
غلامرضا سلیمی
United States of America
۱۴:۳۵ - ۱۴۰۳/۰۲/۰۴
0
0
با سلام
تشکر میکنم از تمامی افرادی که از روستاهای کت‌آباد، چاه هفتم، ریزاب ،بنه کلاغی و بکر و گروه امداد و نجات شهرستان داراب و نی‌ریز و به خصوص آقای یاراحمدی که در پیدا کردن امیر محمد ما را یاری نمودند. اجرکم عندالله
نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها