تعداد بازدید: ۵۰۳
کد خبر: ۱۹۳۷۶
تاریخ انتشار: ۲۷ بهمن ۱۴۰۲ - ۰۸:۱۸ - 2024 16 February
شبکه تلویزیونی من‌وتو، که یکی از شبکه‌های تلویزیونی فارسی زبان در خارج از ایران بود که  چهارشنبه، ۳۱ ژانویه (11 بهمن)، پس از ۱۳ سال فعالیت، به کار خود پایان داد.

مدیران این شبکه، مشکل تداوم جذب سرمایه را دلیل تعطیل آن اعلام کردند.

خبرگزاری صدا و سیما در این‌باره نوشت: شبکه‌ ضدانقلاب من و تو در حالی به ایستگاه پایانی خود رسید که گمانه زنی‌های مختلفی درباره تعطیلی این شبکه مطرح شده است از جمله:

به دلیل ناشی‌گری‌ها و تندروی‌های عوامل شبکه من و تو سرمایه‌گذاران این شبکه به این نتیجه رسیدند، برای اینکه جلوی ضرر را بگیرند آن را تعطیل کنند.

نیروهای ضد انقلاب با توجه به بی‌اثر بودن این شبکه به این نتیجه رسیدند که آن را تعطیل کنند و در حوزه رسانه‌ای خود دست به برندسازی جدید بزند.

شبکه من و تو در عمل ورشکسته بود و  قابلیت احیا نداشت در نتیجه مخاطب عمومی بدان نگاه مثبتی نداشت.


و اما بی‌بی‌سی فارسی با تیتر زیر نوشت:

من‌وتو؛ رسانه «بی‌صدایان» یا «آینه خطاپوش شاهان»؟

این رسانه در ادامه می‌نویسد:‌ بینندگان من‌ و تو بعد از سیزده سال ناگهان با تصویری قرمز در تلویزیون مواجه شده‌اند: «با پایان پخش ماهواره‌ای تلویزیون من‌و‌تو می‌توانید تازه‌ترین‌ها را از صفحات مجازی من‌و‌تو دنبال کنید». از میان ده‌ها هزار کامنت برای آخرین تصاویر اینستاگرامی شبکه، اکثراً ابراز تأسف‌ کرده‌ و شماری نوشته‌اند از دیدن صفحه قرمز اشک ریخته‌اند.

مدیران من‌وتو می‌گویند در هدف‌شان برای ارتباط با جوانان موفق بوده‌اند و توانسته‌اند نگاه نسل جوان را به بخشی از تاریخ ایران دگرگون کنند؛ نسلی که ... کنجکاو شنیدن روایتی متفاوت از دهه‌های پیش از تولدشان بودند.
***

اما نگاه صفر و صدی به یک شبکه درست نیست. نه می‌شود آن را کاملاً رد کرد و نه می‌توان بدان به عنوان یک شبکه بدون مشکل یاد نمود اما آیا نکات مثبتی این شبکه داشت؟

سید عبدالجواد موسوی در خبر آنلاین با عنوان آن «چه باید از شبکه من و تو بیاموزیم؟» به مطالبی کلیدی اشاره کرده است. که در ادامه می‌خوانید:

شبکه من و تو هم به ایستگاه آخر رسید. حالا صدا و سیمایی‌های خشنود از افزایش بودجه سه برابری، خوشحالی‌شان مضاعف شده است. باید هم بشود.

شبکه من و تو رقیبی جدی بود برای سازمان عریض و طویل صدا و سیما و طبیعی است که صدا و سیمایی‌ها از فرو افتادن رقیب خوشحال شوند.

البته اگر کسی حقیقتاً اهل رقابت باشد این را خوب می فهمد که رونقِ بازار او در گرو وجود و حضور قدرتمند رقیب است و گرنه در غیاب رقیب و حریف که رجزخوانی لطفی ندارد و اصلاً مسابقه‌ای در کار نخواهد بود. درست مثل انتخابات تک نفره در بعضی از ممالک. این موضوع را علی پروین خیلی بهتر از سیاستمداران کنونی ما می‌فهمد. هربار که درباره فوتبال و پرسپولیس حرف می‌زند حتماً یادی هم از استقلال می‌کند. آن هم با ادب و احترام، چرا که خوب می‌داند پرسپولیس بدون استقلال معنایی ندارد و استقلال هم بدون پرسپولیس فرقی با یک تیم معمولی دسته دومی نخواهد داشت.

از دوستان صدا و سیمایی انتظار چنین درک و معرفتی از حریف و رقیب نداریم اما می‌شود از آن‌ها خواهش کرد دست کم در کار و بار این شبکه علیه ما تأمل کنند و ببینند چه چیزی باعث رونق آن شده بود. پیش از این درباره صدمات و لطمات این شبکه به فرهنگ جامعه ایرانی بارها و بارها نوشته‌ام و تکرار آن‌ها نه در حوصله من است و نه جایش در این یادداشت. این جمله را هم فقط و فقط برای این گفتم تا بهانه‌ای به دست آدم‌های بیمار ندهم.

بگذریم.

من و تو اصل و اساسش را بر سرگرمی بنیان نهاده بود و نشان داد معنای رسانه را خوب فهمیده است. علت استقبال مردم هم از این شبکه همین بود.

اغلب مردم برای سرگرمی به سراغ رسانه می‌روند. رسانه نخستین و اساسی‌ترین وظیفه‌اش ساختن سرگرمی برای مردم است یعنی همان تعریفی که سید مرتضی آوینی در آینه جادو از سینما به دست می‌دهد. رسانه، ابتدا باید وظیفه اصلی‌اش را که همانا سرگرم کردن مخاطب است به درستی انجام دهد و بعد اگر حرفی، پیامی و یا شعاری داشت آن را به زیرکانه‌ترین و ظریف‌ترین شکل ممکن مطرح کند. این حرف به آن معنی نیست که من و تویی‌ها به دنبال قصد و غرض سیاسی نبودند. اتفاقاً تا مغز استخوان سیاسی بودند و هرچه پیشتر آمدند این قصد و غرض عریان‌تر شد اما به ویژه در آن اوایل، سرگرمی بر هر چیز دیگری مقدم بود و همان هم باعث توفیقشان شد. من و تویی‌ها حتی در میزگردهای سیاسی‌شان که ظاهراً جزو جدی‌ترین برنامه‌هایشان بود به مخاطب عام و سرگرمی فکر می‌کردند. یعنی اگر دستشان می‌رسید حتی وسط میزگردهای سیاسی‌شان از فحش و کتک کاری و قر و قمبیل مضایقه نمی‌کردند تا بر جذابیت برنامه‌هایشان بیفزایند. مجریان برنامه‌هاشان هم فرقی نمی‌کرد در برنامه «بفرمایید شام» شرکت می‌کنند یا برنامه‌ای درباره بحران‌های خاورمیانه. در هر صورت سعی می‌کردند با همان بزک دوزک همیشگی ظاهر شوند. به عبارتی یک وحدت فرمی و محتوایی بین همه برنامه‌های آن‌ها وجود داشت. یک لحن و روایت خاص که هم در برنامه‌های مستند سیاسی‌شان بود و هم در فلان مسابقه.

آگهی نداشتن هم از محاسن ویژه این شبکه بود. یک شبکه خصوصی آن هم بدون آگهی. برخلاف تلویزیون ما که مدعی ملی بودن است و بودجه‌های میلیاردی می‌گیرد و آگهی‌های پنج دقیقه‌ای و ده دقیقه‌ای حوصله سر بر و لوس و بی‌مزه پخش می‌کند. بعضی‌ها دلیل توفیق مستندهای سیاسی و اجتماعی من و تو را فیلم‌های منحصر به فردی می‌دانستند که این شبکه در اختیار داشت اما به این موضوع اشاره نمی‌کردند که اولاً این فیلم ها از داخل کشور در اختیار آن‌ها قرار داده شد و دوم این که صدا و سیما هم همین فیلم‌ها را در اختیار داشت اما خروجی این کجا و آن کجا؟ آن‌چه سبب توفیق آن مستندها شد روایت جدید و ناشنیده من و تویی‌ها بود و جسارت آن‌ها در استفاده از آن چه در اختیار داشتند. هنوز هم آرشیو صدا و سیما پُر است از فیلم‌هایی که کسی نمی‌داند چطور از آنها استفاده کند. هنوز هم اگر آدم هنرمند و منصفی پیدا شود می‌تواند از دل همان آرشیوها چیزی تدارک ببیند که هم بیننده داشته باشد و هم سبب آگاهی مردم شود. شبکه من و تو برای هرکسی که اندک خردی داشت و اهل مطالعه بود و چیزی از فرهنگ و هنر و تاریخ و ایران و اسلام و غرب می‌دانست شاید چیز زیادی برای گفتن نداشت اما آن‌ها خوب می‌دانستند مخاطبانشان چه کسی هستند. من و تو اصلاً به آن اقلیتی که دانش و آگاهی را از راه خواندن و تأمل به دست می‌آورد کاری نداشت چرا که خوب می‌دانست چنین کسانی سراغ من و تو نمی‌روند. آن‌ها خوب می‌دانستند کسی که کتاب می‌خواند و درکی از شعر و موسیقی خوب دارد مخاطب جدی آن‌ها نیست و درست به همین دلیل سراغ مخاطبانی رفت که سالومه را به عنوان برترین متفکر قرن می‌شناختند و رها اعتمادی را ملک الشعرای شعر فارسی می‌دانستند.

چه از شبکه من و تو متنفر باشیم و چه در شمار هوادارانش، این نکته را نمی‌توانیم منکر شد که این شبکه در زندگی بخش قابل توجهی از ایرانیان نقش ایفا کرد. این اتفاق نمی‌افتاد مگر به دو شرط. یکی ضعف رسانه داخلی که چند ده هزار کارمند دارد و آدم‌های کم تجربه بسیاری در آن قرار گرفته‌اند و یکی هم قوت رسانه خارجی که کارمندانش اگرچه اندک بودند و در مقایسه با صدا و سیما هیچ، اما هم کارشان را بلد بودند و هم انگیزه کافی داشتند برای تصرف در عقل و نفس مخاطبانشان. نبرد من و تو با صدا و سیما، رسماً نبرد نابرابر بود اما حتی آقای جبلی هم در خلوت خودش می‌داند برنده این نبرد نابرابر، من و تویی‌ها بودند. ای کاش، ای کاش، ای کاش وقتی حضرات از خوشحالی و پایکوبی برای تعطیلی آن شبکه، علیه ما فارغ شدند کمی هم فکر کنند که چرا آن شبکه با آن تعداد نیروی انسانی که فکر نکنم تعدادشان به اندازه نگهبانان سازمان صدا و سیما هم برسد توانست چنان مأموریتی را به سرانجام برساند و آن وقت سازمانی با هزاران نیروی انسانی که قرار بود روزی به دانشگاه تبدیل شود به چنین والذاریاتی افتاده است. 

نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها