![](/files/fa/news/1402/9/18/56175_997.jpg)
فروشنده که قیمت شامپو را میگوید مُخم سوت میکشد.
دو میلیون و چهارصد هزار تومان بابت یک شامپوی ناقابل!
زن کارتش را میدهد دست فروشنده، بدون اینکه ذرهای چانه بزند و فروشنده کارت را میگیرد و...
کنارش، اما زنی ایستاده با دستهای ترکخورده، این پا و آن پا میکند و قیمت کرمهای مرطوبکننده را میپرسد و در آخر با کلی چانهزدن، یکی از ارزانترین کرمهای مرطوبکنندهی دست را میگیرد و میرود...
تفاوتها گاهی چقدر به چشم میآیند... تفاوتهایی که گاهی آه را از نهاد آدم بلند میکند و قلب را جریحهدار...
جمعیت نیریز آنطور که باید و شاید زیاد نیست، اما تفاتهایی وجود دارد که شاید بتوان نامش را همان اختلاف طبقاتی گذاشت.
چیزی که مسلماً فروشنده مغازهها نظیر همین فروشندهی لوازم آرایشی بیشتر با آن سر و کار دارد.
خرید سوپرلوکس
مرد سری تکان میدهد و میگوید:
ده درصد مشتریهایم واقعاً سوپرلوکس خرید میکنند و قیمت جنسها اصلاً برایشان مهم نیست، نظیرش همین خانم که دیدید یا آقایی که دو سه هفته پیش به مغازهام آمد و یک ادکلن هجده میلیون تومانی خرید، جالب اینجاست که چند روز بعد از خرید ادکلن با حالتی طلبکارانه به مغازهام آمد و گفت فکر میکنم این ادکلن تقلبی است، چون همین ادکلن را دو سه روز پیش در فلان مغازهی بالاشهر شیراز خریدهام سی میلیون تومان! آدم میماند چه بگوید، خب بندهخدا من به چه زبانی بگویم آن ادکلن را به تو گران فروختهاند.
بله! مشتریهایی از این قبیل داریم.
مشتریهایی هم داریم که لوکس خرید میکنند و سی درصدی میشوند، اگر بخواهیم درصدی محاسبه کنیم، سی درصد معمولی میخرند و سی درصد هم واقعاً برای خرید یک کرم یا خمیردندان معمولی مشکل دارند و این یعنی اختلاف طبقاتی.
برای خرید طلا همه مشکل دارند
ق. ن طلافروشی دارد.
اوضاع بازار طلا را بسیار بد میخواند و میگوید:
کسانی که وضع مالی خوبی ندارند که اصلاً طلا نمیخرند، کسانی هم که دارند به دنبال طلای ارزان و سبک هستند.
عروس و دامادها هم که بیشتر به دنبال طلای قسطی و یا حتی دست دوم.
برای خرید طلا، اصلاً کسی نیست که در مورد قیمت مشکلی نداشته باشد.
موتورسیکلت از ۶۵ تا ۲۰۰ میلیون تومان
موتور از ۶۵ میلیون تومان داریم تا ۲۰۰ میلیون تومان.
این را محمدحسن صمدی میگوید. کسی که مغازهی موتور فروشی دارد و به قول خودش اکثر مشتریانش از قشر کارگر و کشاورز هستند.
میگوید: با این حال هستند کسانی که در همین نیریز خودمان موتور ۲۰۰ میلیون تومانی میخرند و نمونهاش بچههای معدنداران، سنگبریداران و طلافروشان.
البته با این بازار و این وضع، اکثر مردم به دنبال موتور دست دوم هستند.
کسی که ندارد ۱۰ بار سؤال میکند و چانه میزند
خانم «ک» مغازه پوشاک زنانه دارد.
میگوید: بعضی از خانمها واقعاً خوب میخرند و قیمت لباس برایشان مهم نیست.
شاید بشود گفت ۳۰ درصد مشتریانم این طوری هستند، به مغازهام که میآیند قیمت را نمیپرسند، سه چهار دست لباس میخرند و میروند، اما خب هستند کسانی که برای خرید یک شلوار هم مشکل دارند، ده بار میروند و برمیگردند و قیمت میگیرند و کلی چانه میزنند.
واقعاً هم ندارند.
تعدادشان هم کم نیست.
کسانی که مشکل مالی ندارند از نیریز خرید نمیکنند
حسین نوروزی فروشنده پوشاک مردانه، اما تعداد مردانی که قیمت لباس برایشان مهم نباشد را انگشتشمار میداند و میگوید: نه اینکه نیستند، اما خیلی کم هستند، خیلی خیلی کم! مردها اول سرو وضع بچهاشان را درست میکنند، بعد خانمشان و اگر چیزی ماند برای خودشان خرید میکنند، آن هم چه؟ طرف به مغازه من میآید و میگوید ارزانترین شلوارت را بیاور. کسانی که مشکل مالی ندارند هم که اصلاً از نیریز خرید نمیکنند.
خوشحال بود که میخواهند پاچه گاو بخورند!
حامد کهنی قصابی دارد.
میگوید: اکثر کسانی که وضع مالی خوبی دارند خودشان گوسفند سر میبرند، اما خب هستند افرادی که به قصابی ما میآیند و ماهی هفت هشت کیلو گوشت میگیرند.
البته هفت هشت کیلو گوشت آنقدرها هم زیاد نیست.
یک خانواده چهار نفره باید به طور معمول در ماه پنج کیلو گوشت خورشتی و سه چهار کیلو گوشت چرخی مصرف کند که همین میشود حدود چهار پنج میلیون تومان؛ اما اغلب افرادی که به قصابی مراجعه میکنند پول سه کیلو گوشت در ماه را هم ندارند.
هستند کسانی که در ضایعات گوشتی من به دنبال خوراکی میگردند.
همین چند روز پیش مردی با پسرش به قصابیامان آمده بود و پسر بچهاش ذوق داشت از اینکه پدرش پاچه گاو خریده و میخواهند پاچه گاو بخورند!
بعضیها دارند و خوب هم دارند، اما اکثر مردم قدرت خریدشان صفر شده.
ه سال پیش ما با جمعیت کمتری که در نیریز بود هفتهای ۲۰۰ لاشه گوسفند و سه لاشه گاو میفروختیم، اما الان این شده فروش یک ماه ما.
هر مغازه قصابی که صبح در مغازهاش را باز میکرد به ساعت ۱۰ نرسیده گوشت تمام میکرد و در قصابی اش را میبست، اما الان چه؟ فروش نمیرود!
بابت گوشی خوب پول میدهند
بعضیها بابت گوشی موبایل خوب پول میدهند.
این را احسان مزیدیمرادی موبایل فروش میگوید.
ادامه میدهد: چهل، پنجاه و حتی هستند مشتریانی که هشتاد میلیون تومان بابت موبایل میپردازند.
تعدادشان هم کم نیست... سنگبریداران، معدنداران و حتی کسانی که قسطی میخرند.
همکارش میگوید: در موبایل خیلی چشم و همچشمی وجود دارد. طرف سه میلیون تومان نمیدهد دندانش را درست کند، بعد موبایل چهل میلیون تومانی دست میگیرد، اما خب هستند کسانی هم که برای خرید یک گوشی سه میلیون تومانی و حتی تعمیر موبایلشان مشکل دارند و این یعنی اختلاف طبقاتی.
نه اینکه نخرند، میخرند، اما کمتر
از نظر عباس شفق مردم برای خرید جنسهای خانگی، جنس متوسط را انتخاب میکنند.
میگوید: جنس لوکس نه در مغازهی ما بلکه اصلاً در بازار وجود ندارد، الان ما آبمیوهگیری از یک و نیم میلیون تومان داریم تا چهار و نیم میلیون تومان، اما همان چهار و نیم میلیون تومان هم آن طور که باید و شاید خوب نیست.
واقعاً با این وضعیت تورم و گرانی، کسی را نداریم که قیمت کالا برایش مهم نباشد، نه اینکه نخرند، میخرند، اما کمتر.
اغلب برای لوازم برقی جنس متوسط را انتخاب میکنند و تا ۷-۸ سال برایشان کار کند.
وانمود میکنند که وضع مالی خوبی ندارند!
سهیل بیگی کالای لوازم خانگی دارد.
خریداران کالاهای لوکسشان را حدود ۳۰ درصد میداند و میگوید: خب به طور مثال ما یخچال از ۷-۸ میلیون تومان داریم تا صد میلیون تومان.
خریداران کالاهای ارزان قیمت که زیاد هستند، اما خب مشتریان زیادی هم داریم که یخچالهای ۶۰-۷۰ میلیون تومانی میخرند، هرچند از خریداران یخچالهای صد میلیون تومانی هم نمیشود گذشت، اما خب جالب اینجاست که کسانی که یخچال صد میلیون تومانی میخرند بیشتر چانه میزنند یا یک طوری وانمود میکنند که وضع مالی خوبی ندارند!
مشتریهای گران خرید
مصطفی صالحی فرشفروشی دارد. قیمت فرشهایش را بین ۱۳ تا ۲۰ میلیون تومان عنوان میکند و میگوید:
اکثر مشتریهایم، بالای هفتاد درصد آنها، فرش ۲۰ میلیون تومانی میخرند.
فرش چهارده میلیون تومانی هم داریم که اصلاً فروش نداریم. البته کسانی که قیمت پایین فرش برایشان خیلی مهم است به مغازههای دیگر سر میزنند، مغازههایی که فرشهای ۱۰-۱۱ میلیونتومانی دارند و حتی سمساریها.
نیریزها لوکسخر هستند
بازاریاب یکی از شرکتهاست.
وقتی موضوع را با او در میان میگذارم میگوید: نیریز خیلی بیشتر از جاهای دیگر لوکستر خرید میکنند و حتی این مسئله باعث تعجبِ مسئولان شرکت شده است.
اشارهای به قفسه تنقلات میکند و میگوید: نگاه کن این بستههای بادام هندی، بادام زمینی و پسته است به طور میانگین اگر بخواهم برای شما مثال بیاورم مصرف و فروش نیریز به نسبت دیگر شهرها دو برابر و حتی بیشتر است در حالی که این تنقلات در دیگر شهرها به عنوان تنقلات لوکس به شمار میرود و خریدار آنچنانی مثل نیریز ندارد.
نیریزیها میوه خالزده نمیخرند
ماشین نیسانی که در حال فروش موز است با ما وارد گفتگو میشود و میگوید: مردم نیریز میوه کم کیفیت نمیخرند و من میدانم اگر این میوهها مخصوصاً موزها خالی به آنها بیفتد دیگر خریداری برای آنها در نیریز پیدا نمیشود و باید برای فروش آنها به دیگر شهرها بروم.
نیریزیها حاضرند ۳ عدد موز با کیفیت بخرند، اما با قیمت ارزانتر این موزها که کمی خال به آنها افتاده را نخرند!
فروش نیریز برابر با شهری در یزد
مغازه بزرگی دارد و در حال پیاده کردن فرش از کامیون بزرگی است.
میگوید: در این فصل از سال نمیشود انتظار چندانی از فروش بالا داشت، اما مردم نیریز به نسبت دیگر شهرها بهتر خرید میکنند.
میگوید: من یک نمایندگی در یکی از شهرهای یزد دارم، اما فروش نیریز من دو برابر آن نمایندگی در آن شهر است!
چون نیریز دارد صنعتی میشود و آدمهای پولدار هم زیاد دارد.
آنهایی هم که ندارند اصلاً به سراغ ما نمیآیند و قاعدتاً در شبکههای اجتماعی و سمساریها به دنبال کالاهای دست دوم هستند.
عادت به پنهانکاری
در ادامه بد ندیدم نظر چند تن از همشهریان را نیز در این زمینه جویا شویم.
خلیل، ولی زاده در و پنجره آلومینیم سازی دارد.
اختلاف طبقاتی را در نیریز زیاد میداند و میگوید: البته تشخیص ظاهری این اختلاف سطح به علت سادهنمایی بعضی افراد و خانوادههای پولدار دشوار است.
خیلیها از ترس اینکه چشم نخورند، نخواهند مالیات بدهند یا کسی از آنها توقع مالی نداشته باشد، عادت به پنهانکاری دارند.
البته این را هم بگویم به شخصه تجربه کردهام که کسانی وضع مالی بهتری دارند، سخاوت کمتری دارند و کسانی که دست و بالشان خالی است، دست و دلبازترند.
دلیل این اختلاف طبقات در نیریز هم معدن کاری، سنگبری وصنایع کوچک و بزرگ است.
دولت رو دولت نکبت رو نکبت
علیاکبر احکامی در مورد اختلاف طبقاتی در نیریز میگوید: دولت رو دولت نکبت رو نکبت.
چطور نیست؟ اختلاف طبقانی همه جا هست و نی ریز هم از این قاعده مستثنی نیست.
این تورم، شاید برای قشر ضعیف بدتر از بد شد، اما برای کسانی که مال و منال داشتند بد که نشد هیچ، بهتر هم شد.
زمینها، ملکها و سرمایهشان چند برابر شد و این یعنی نمود بیشتر اختلاف طبقاتی.
والا با این منابعی که ایران دارد میشود جور ۲۰ کشور را کشید، ولی کو مسئول دلسوز؟
دلسوز و کاربلد که نباشد این میشود وضع جامعه و شهر.
اختلاف طبقاتی چطور نیست؟
از اختلاف طبقاتی که میپرسم خانم «ن» بغض میکند. میگوید:
چطور نیست؟ اختلاف طبقاتی یعنی اینکه من و همسرم باید در این سرما از صبح تا شب برویم انار چینی تا بتوانیم به سختی کرایه خانهامان و نان بخورنمیری دربیاوریم یا اینکه ماه به ماه رنگ لباس نو یا یک کیلو گوشت را نبینیم و بعد صاحب کارم که باغ، خانه، ملک و دستگاههای سنگین دارد، ماشین شاسی بلند سوار شود و زن و بچههایش هر روز یک مدل بپوشند.
گاهم میکند.
این انصاف است؟ ما هم خدایی داریم!
چرا؟ چون مجبور است، ندارد
راضیه از دیگر خانمهایی است که اختلاف طبقاتی در نیریز را زیاد میداند و میگوید: اکثر مردم نیریز قشر متوسط هستند، اما خب کافی است به خانههای برخی محلهها نگاهی بیندازید و به خانههای ارزانقیمت شهر تا اختلاف طبقاتی را حس کنید.
میگوید: نمونهاش همین همسایه خودمان. مادر پیری دارد که حالش خوب نیست، آنقدر که حتی برای دستشویی رفتن مشکل دارد، همین همسایهمان با وجود اینکه وضع مالی خوبی دارد، حاضر نیست برای دو ساعت به مادرش سر بزند، اما خب آنطور که خودش میگوید پرستاری برایش گرفته که شوهر مریضی دارد و مجبور است از صبح تا شب پیرزن راتر و خشک کند و حتی زیر پایش را تمیز کند! چرا؟ چون مجبور است، ندارد... این میشود اختلاف طبقاتی.
یکی هم تِررررر زدی ...