تعداد بازدید: ۲۱۴
کد خبر: ۱۷۴۳۶
تاریخ انتشار: ۲۶ تير ۱۴۰۲ - ۰۹:۴۳ - 2023 17 July
نویسنده : دکتر مختار کمیلی عضو هیئت علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه ولیعصر رفسنجان

نام نی‌ریز و مردمان آن در کتب جغرافیایی و تاریخی کهن، کم و بیش دیده می‌شود. افزون بر آثار تاریخی و جغرافیایی، نام و فرهنگ این شهر دیرینه‌زیست در کتاب‌های دیگر (غیر تاریخی و جغرافیایی محض) به مناسبت‌هایی به میان آمده است. آثار باستانی پاریزی در شمار چنین کتاب‌هایی است.

چند سال پیش در جمعی از دوستان باصفا (مرحوم گرامی‌ کرمی، آقای محمدرضا معانی، مرحوم مهدی طاهری و ...) شنیدم که در زمان حمله‌ عبدالله خان چهارراهی به نی‌ریز، دزدان همراه او در خیابان‌های شهر، با فراغ بال می‌گشتند و همدیگر را حَسَن صدا می‌زدند

در این مقاله بر آنیم تا سیمای نی‌ریز را در آیینه آثار باستانی مشتاقانه مشاهده کنیم.

محمد ابراهیم باستانی پاریزی (۱۳۰۴ -۱۳۹۳ خورشیدی) در زمینه‌های گوناگون مقالات و کتاب‌های ارزشمندی از خود به یادگار گذاشته است. او استاد تاریخ است و به همین سبب بسیاری از آثار او در زمینه تاریخ و بخصوص تاریخ کرمان است.

باستانی افزون بر تألیف و تصنیف، به ترجمه نیز دست زده است. وی اهل شعر نیز بوده و مجموعه‌ای از شعر‌های او به چاپ رسیده است. شعر «آلبوم» از زیباترین اشعار اوست که حس نوستالژی را در شنونده برمی‌انگیزد. این شعر را خانم پژوهش دکلمه نموده و با نواختن تار شور‌آفرینی آن را دو چندان کرده است. غزلِ «یاد آن شب» از غزل‌های غوغایی باستانی است که استاد بنان آن را به آواز خوانده است.

باستانی اهل سیر و سفر نیز بوده است. او به شهر ما آمده و از نیایشگاه کهنسال نی‌ریز، مسجد جامع کبیر، دیدار کرده است. عکس باستانی پاریزی در حیاط این مسجد، صفحه ۴۷۹ کتاب «تاریخ شاهی قراخطائیان کرمان» راآراسته است.

مؤلف کتاب «تاریخ شاهی» که استاد باستانی به تصحیح و تحشیه آن همت ورزیده، ناشناخته مانده است.

دوست ما آقای محمدرضاآل ابراهیم گزارش سفر باستانی به نی‌ریز را در هفته‌نامه عصر نی‌ریز و روزنامه‌های عصر مردم و خبر چاپ نموده است.

در میان آثار مورخ ما کتاب «پیامبر دزدان»، نخستین اثر باستانی، در شناخت زبان و فرهنگ نی‌ریز جایگاه ویژه‌ای دارد؛ زیرا این کتاب در برگیرنده چند نامه از پیامبر دزدان، مرحوم شیخ محمد حسن از اهالی زیدآباد سیرجان، است که زنده‌یاد سید صبغة‌الله اجلالی آن‌ها را برای باستانی فرستاده بوده است.

شیخ محمدحسن زیدآبادی سیرجانی، نبی‌السارقین، نویسنده و شاعر زبردستی بوده است. شعر‌ها و نوشته‌های شیخ محمدحسن زیدآبادی که خود را پیامبر دزدان می‌نامد، سرشار از طنز‌ها و نیشخند‌ها و طعنه‌های شیرینی به طبقاتی مانند قاضیان و... است.

شیخ محمد حسن علیه‌الرحمه می‌فرماید که سارقین به کهره‌ای قانع‌اند، امّا منصب‌داران آزمند، نهنگ وار، به آب دریا هم سیر نمی‌شوند:

چو جز خوردن ز دنیا بهر‌های نیست 
خیال سارقین جز کهره‌ای نیست، 
 ولی؛ که آمالش دراز است
دهانش، چون نهنگ آز، باز است
اگر صد سال در زندان بمانم
نباشد نی زنی، بی نی بخوابم 
 بگردم با سگ و گلّه به صحرا
از آن بهتر که با. 
(پیغمبر دزدان ۳۰۶)

پیامبر دزدان که خاک بر او خوش باد، درباره انواع دزدی‌ها، مردانه چنین داد سخن می‌دهد:

 به دزدی بود هرکسی را فنی
کزآن فن چو شیطان کند رهزنی
یکی دزدیش بر سر. است
که این گفتِ من گفت پیغمبر است
 یکی دزدیش هست اندر نماز
...

یکی دزدیش در صف اولین
ز مَدّ علیهم ولا الضالین
(همان، ۵۴۵)

این شبانکارگان مردمانی رذل و بی‌بتّه بودند. چند صباحی مقداری کرباس رنگ کرده و چماق و آلا ت آهنی به عنوان پیشکش به دربار مغول می‌فرستادند و کرمان و قسمت غربی فارس (نی‌ریز و رونیز) را زیر سلطه خود می‌گرفتند

فواید زبان‌شناختی کتاب پیغمبر دزدان

در زبان محاوره‌ای مردم نی‌ریز پاره‌ای واژه‌ها هست که در محاوره مردمان شهر‌های دیگر از جمله استان کرمان نیز شنیده می‌شود. به سخنی دیگر، این واژه‌ها، میان ما وکرمانی‌ها مشترک است. در اینجا، برای نمونه به بررسی چند واژه بسنده می‌شود.

خودِ:
واژه «خودِ» که از لحاظ دستوری، حرف اضافه و به معنی «با» و «مَعَ» است، هنوز در تداول مردم نی‌ریز به کار می‌رود. این واژه با همین نقش و معنی، از قلم شیخ محمدحسن زیدآبادی سیرجانی، نبی‌السارقین ریخته است. «هنوز خیال داشتم... که خورده خورده، خودِ خدا هم آشنا و رفیقت کنم» (پیغمبر دزدان، ۵۶۰)

مرحوم باستانی در پاورقی همین صفحه، این واژه را توضیح داده است.

رقو:
در نی‌ریز و بسیاری از شهر‌های ایران، پاره‌ای از اسامی‌در تداول عوام، کوتاه می‌شوند؛ مثلاً در نی‌ریز، «محّمد» را «مامد، ممی، مدو و...» تلفظ می‌کنند. به رقیه هم «رُقو» می‌گویند. پیغمبر دزدان نیز در ابیاتی، واژه «رقو» را که احتمالاً تداول زیدآباد و سیرجان... است، آورده است:

 بود ما را زوجه‌ای خیلی نکو
نام آن معشوقه‌ام بودی رقو...
 تا رقو یک دفعه مهر از ما برید
جفت او گردید و با ما شد عنید 
(همان ۷۱۰، ۷۱۱) 
کُرد:

غالباً این واژه در ادب رسمی به صورت «کرت» به معنی قطعه‌ای از زمین زراعت کرده و سبزی کاشته، به کار می‌رود، اما در زبان مردم نی‌ریز چنانکه در برهان قاطع مضبوط است، این واژه تا امروز به صورت «کُرد» تلفظ می‌شود.

پیغمبردزدان نیز در مثنوی‌ای این لفظ را به همین صورت متداول در نی‌ریز به کار برده است.

لطف فرمای چند کُرد علف
تا جناب خَرَم نگشته تلف (۵۲۴)

در میان آثار مورخ ما کتاب «پیامبر دزدان»، نخستین اثر باستانی، در شناخت زبان و فرهنگ نی‌ریز جایگاه ویژه‌ای دارد؛ زیرا این کتاب در برگیرنده چند نامه از پیامبر دزدان، مرحوم شیخ محمد حسن از اهالی زیدآباد سیرجان، است که زنده‌یاد سید صبغة‌الله اجلالی آنها را برای باستانی فرستاده بوده است

حَسَن (نام مطلق دزدان)

چند سال پیش در جمعی از دوستان باصفا (مرحوم گرامی کرمی، آقای محمدرضا معانی، مرحوم مهدی طاهری و ...) شنیدم که در زمان حمله عبدالله خان چهارراهی به نی‌ریز، دزدان همراه او در خیابان‌های شهر، با فراغ بال می‌گشتند و همدیگر را حَسَن صدا می‌زدند.

من در مورد این تعبیر، تردید داشتم تا اینکه گفتگویی با زنده‌یاد حاج زین‌العابدین احسانی، آزاده و ژاندارم بازنشسته دست داد و من در آن گفتگو که به خواست خداوند، متن آن را منتشر خواهم ساخت از شادروان احسانی پرسیدم که درست است که دزدان همدیگر را «حَسن» صدا می‌کرده‌اند؟ و ایشان گفتند: چنین بوده است.

بعد‌ها که کتاب ارزشمند پیغمبر دزدان را بازخوانی کردم دیدم که اطلاق نام «حسن» به دزدان دست کم از زمان زندگی پیغمبر دزدان رایج بوده است. زنده‌یاد باستانی می‌نویسد: «پیغمبر دزدان همانطور که از نوشته‌هایش بر می‌آید نامش با مسمّی بوده، زیرا در کرمان زمین دزدان را به نام «حسن» می‌خوانند». (۲۲۳)

شیخ محمد حسن زیدآبادی خود در بیتی به تقلید از وزن و قافیه قصیده‌ای از سنایی می‌فرماید:

قرن‌ها باید که تا پیغمبری مانند من 
زاهدی را دزد سازد یا حسینی را حَسَن 
(۳۴۷)

در بیت بالا «حَسَن» به معنای مطلق دزد است. مورخ نامی‌در توضیح لفظ حسن در این بیت:

سالی ار در فارس ناکردی وطن
ترک واجب کرده‌ای ای کرُ حَسَن

می‌نویسد: حسن اصطلاح خاصی است که برای نامیدن دزدان به کار برده می‌شود؛ یعنی در کرمان اصطلاحاً همانطور که فی‌المثل به جای گفتن «مار»، «چوب گز» می‌گویند، دزدان را هم عموماً «حسن» یا «کلاه سفیدها» می‌گویند. (به علت آنکه معمولاً کلاه سفید نمدی بر سر داشته‌اند) مثلاً می‌گفتند راه را حسن‌ها بستند یا دچار حسن‌ها شد یعنی گرفتار دزدان شد. دزد زدگان هم که در بند دزدان هستند اگر احتیاج داشته باشند که بخواهند دزدان را مخاطب قرار دهند به همین عنوان می‌گویند: مثلاً حسن من تشنه‌ام. منشأ این نامگذاری چندان مشخص نیست.
(۴۷۸، پاورقی)

بنابراین فرهنگ و خرده فرهنگ‌های مردم نی‌ریز و کرمان در مواردی مشترک و شبیه به هم است و می‌توان در پژوهش‌های زبان شناختی و تاریخی و فرهنگی نی‌ریز از زبان، تاریخ و مردم آ ن استان بهره بسیار برد.

در نبی‌السارقین در نامه‌ای به محمدحسن خان قشقایی می‌نویسد: «به هر نحو هست او را [سید محمد علی مشهور به هندی] به چنگ آرید و ابداً آسوده‌اش نگذارید و هرگاه گریخته است تا غوری و بشنه‌ هم که رفته باشد او را با لب تشنه بکشید

نی‌ریز و شبانکارگان
در آثار فرزانه پاریز از نی‌ریز به عنوان یک محل جغرافیایی بسیار یاد شده است. نی‌ریز مرکز یا یکی از مراکز مهم شبانکارگان بوده است و استاد در این باره مطالبی را در آثار خود نوشته‌اند. مثلاً در توضیح شبانکاره می‌نویسد:

همان محل است که در تاریخ به «ایج» معروف است. ناحیه‌ای در غرب سیرجان و جنوب ابرقو و نزدیک نی‌ریز و اصطهبانات (تذکره صفویه کرمان، ۶۶۰)

وی در جای دیگر می‌نویسد:

این شبانکارگان مردمانی رذل و بی‌بتّه بودند. چند صباحی مقداری کرباس رنگ کرده و چماق و آلا ت آهنی به عنوان پیشکش به دربار مغول می‌فرستادند و کرمان و قسمت غربی فارس (نی‌ریز و رونیز) را زیر سلطه خود می‌گرفتند. (آسیای هفت سنگ، ۹۱)

به جز نام نی‌ریز، نام آبادی‌ها و روستا‌های نی‌ریز نیز در آثار فراوان مورخ ما آمده است. مثلاً نام قطرویه و تلفظ‌ها و املا‌های گوناگون آن:

«قترو که در جغرافی کرمان به صورت قطرو و کدرو ضبط شده است در غرب زیدآباد و نزدیک نی‌ریز قرار دارد.» (تاریخ شاهی قراخطائیان کرمان)

نام «بشنه» و «غوری» نیز در آثار استاد آمده است و نبی‌السارقین در نامه‌ای به محمدحسن خان قشقایی می‌نویسد:
«به هر نحو هست او را [سیدمحمدعلی مشهور به هندی]به چنگ آرید و ابداً آسوده‌اش نگذارید و هرگاه گریخته است تا غوری و بشنه هم که رفته باشد او را با لب تشنه بکشید.» (پیغمبر دزدان، ۵۰۴)

مرحوم باستانی در پاورقی همین صفحه توضیحاتی درباره غوری و بشنه می‌دهد.

در مورد غوری می‌نویسد:

«غوری دهی در ۷ فرسنگی شمالی نی‌ریز و عجیب است که نام‌های غرب افغانستان، هرات و مرو و غور در این قسمت از فارس تکرار شده است.»

باستانی در مورد بشنه توضیحات بیشتری می‌آورد. چه آنجا به سبب باتلاقی بودنش استراحتگاه دزدان بوده است:

«بشنه دهی بین راه نی‌ریز به سیرجان در ۸۰ کیلومتری نی‌ریز ... آخرین کسی که در این ولایت معروفیت داشت حسن خان بشنه‌ای بود که هر صادر و وارد که به آن شهرک وارد می‌شد یکی دو شب مهمان او می‌شد و شبانه‌روزی از او پذیرایی می‌کرد.» (۱)

از آبادی‌های دیگر نی‌ریز که باستانی در آثارش به آن‌ها اشاره کرده است، «تمب زال» و «نی من» است.

تمب زال: «در خوزستان محلی به نام پیرزال داریم که شاه لوله گاز از کنار آن می‌گذرد. در حوالی قبر سفید نی‌ریز فارس محلی به نام تمب زال وجود دارد» (خاتون هفت قلعه، ۴۷۰)

بشنه دهی بین راه نی‌ریز به سیرجان در ۸۰ کیلومتری نی‌ریز است. آخرین کسی که در این ولایت معروفیت داشت حسن خان بشنه‌ای بود که هر صادر و وارد که به آن شهرک وارد می‌شد یکی دو شب مهمان او می‌شد و شبانه‌روزی از او پذیرایی می‌کرد

نیمن:
«کوهستان نیمن پلنگان و گودونا در اصطهبانات و قلعه دنا به هر حال یک وجه تسمیه می‌خواهد مثل نرگس: نی+ار+‌گیسو (خاتون هفت قلعه، ۶۱۵)

نگارنده از کوهستان نیمن پلنگان اطلاعی به دست نیاورده است و نمی‌داند که استاد باستانی این نام را کجا دیده است. ظاهراً استاد این نام را از کتیبه سردر غربی مسجد جامع کبیر نی‌ریز که مرحوم ایرج افشار متن آن را در مجله یغما چاپ نموده گرفته است. اما چنانکه قبلاً هم نوشته‌ام در متن این کتیبه واژه نیمن به چشم نمی‌آید و درست آن «و غیره» است.

بزرگان نی‌ریز
زنده‌یاد باستانی در آثار خود به ویژه در کتاب حماسه کویر با نشان دادن شباهت بسیار معتقد است که روستا‌ها و آبادی‌های کوچک ایران بزرگ، گاهواره فرهنگ و تمدن بوده و هستند. بزرگان و دانشمندانی که از دل دهات ایران برخاسته و چراغ فرهنگ و تمدن ایرانی را روشن نگاه داشته اند بسیارند؛ از جمله آن‌ها فرزانگان شهر کوچک ما فضل‌بن حاتم نی‌ریز، سید قطب و ... است.

باستانی از ابوالعباس نی‌ریزی چنین یاد می‌کند:

«در تمام طول تاریخ ایران قبل از مشروطه - اگر یک آمار کلی بگیریم و بنا را بر اقلیت و اکثریت بگذاریم- در مقیاس هوش و هوشیاری با کمال وضوح می‌بینیم که وقتی صد تا محصل طلبه در مدارس شیراز یا اصفهان ... درس ریاضی یا ادب یا فقه یا اصول می‌خوانند باز هم شاخص آنان شمس‌الدین خفری می‌شود یا ابوالعباس نی‌ریزی صاحب زیج معتضدی.»
(حماسه کویر، ۱۶۴)

پاریزی چنین قلم به ستایش سید قطب‌الدین محمد جاری می‌سازد:

«دهات ما تنها قالی هریس و تنباکوی هکّان به عالم اقتصاد تحویل نمی‌دهند... در زراویه اراک شیخ محمود کرجی خفته است و نی‌ریز سید قطب را پرورد که قطب سلسله ذهبیه و صاحب قصیده عشقیه بود: (الحمدلله ان العشق قد شرفا)» (حماسه کویر، ۳۳۸)

به جز سید قطب و ابوالعباس فضل بن حاتم، استاد باستانی از میرزا احمد نی‌ریزی نسخ نویس پرآوازه عهد صفوی و از سید شهاب‌الدین نی‌ریزی، استاد عصّار، در حماسه‌ی کویر یاد نموده است.
(رک: حماسه کویر، ۳۳۸ و ۳۲۵)

نی‌ریز و تولیدات آن

 نی‌ریز، انبار گندم کرمان
نی‌ریز در دهه‌های گذشته یکی از مراکز مهم تولید گندم بوده و گندم این شهر به اطراف صادر می‌شده است. مورخ ما در مورد گندم و انجیر شهر ما می‌نویسد:

«اگر فارس هیچ فایده‌ای به کرمان نداشته باشد لااقل این هست که انبار گندمی برای ما محسوب می‌شود و در زمان‌های مجاعه مثل زمان جنگ اخیر، اگر کندو‌های فسا و داراب و انجیر‌های خودروی کوهستان‌های نی‌ریز نبود نصف مردم سیرجان و پاریز و غرب کرمان از سال در نمی‌رفتند.»
(آسیای هفت رنگ، ۱۰۰) (۲)

در تمام طول تاریخ ایران قبل از مشروطه در مقیاس هوش و هوشیاری با کمال وضوح می‌بینیم که وقتی صد تا محصل طلبه در مدارس شیراز یا اصفهان ... درس ریاضی یا ادب یا فقه یا اصول می‌خوانند باز هم شاخص آنان شمس‌الدین خفری می‌شود یا ابوالعباس نی‌ریزی صاحب زیج‌ معتضدی

نی‌ریز مرکز تولید ظروف سفالی
سفالگری در نی‌ریز در گذشته‌های نه چندان دور پر رونق بوده است و گویا از این محل سفالینه‌ها به شهر‌ها و آبادی‌های دیگر صادر می‌شده است. یکی از این سفالینه‌ها، کاسه‌های کاشی بوده است.

کاسه‌های کاشی نی‌ریز هر سال به پاریز می‌رفته و خواجه علی پاریزی در آن‌ها عسل می‌ریخته و به مردم هدیه می‌داده است: «خواجه علی هر سال چاروادار خود را می‌فرستاد به نی‌ریز و مروست و چند بار کاسه کاشی می‌خرید، فقط برای همین کار و عسل را با کاسه به مردم می‌داد.»
(کوچه هفت پیچ، ۳۷۲)

«خواجه علی پاریزی که در زمان فتحعلی شاه و محمد علی شاه می‌زیست هر سال چارپادار خود را می‌فرستاد و چند بار کاسه کوچک کاشی از نی‌ریز می‌آوردند و در آن کاسه‌ها عسل می‌ریخت و به مردم و هم رجال سیرجان و رفسنجان می‌داد.»
(پیر سبزپوشان، ۳۱۴-۳۱۵)

نی‌ریز محل نعل بندی چارپایان
نی‌ریز از مراکز مهم نعل‌بندی بوده است. گویا مهاجمانی که در مسیر خود از نی‌ریز می‌گذشته‌اند اسبان خود را در این محل نعل بندی می‌کرده‌اند. باستانی با توجه به سوق‌الجیشی بودن نی‌ریز می‌نویسد:

«گفتیم که حمله معمولاً از فارس یا خراسان صورت می‌گرفت. سپاه مهاجم فارس معمولاً در نی‌ریز یا بالاخره در سیرجان نعل‌بندی می‌کرد و با سواران خود حمله می‌نمود.»
(در شهر نی سواران، ۳۶۸)

اشاره به آیین‌های مردم نی ریز 
پاره‌ای از آیین‌های ایرانی در همه کشور برگزار می‌شود و بعضی دیگر محدود به یک چند شهر می‌شود و جنبه عمومی ندارد. مثل شنبه سال که سنت نی‌ریز است. در نخستین شنبه سال، چون سیزده به در، مردم به کوه و صحرا می‌زنند.

یکشنبه ششم فروردین ماه امسال برای تحقیقی به سرای جاوید رفته بودم. مسافری که ماشینش خراب شده بود به سرا در آمد و گفت آقا شنبه سال چیه؟ دیروز هر جا برای تعمیر ماشینمون رفتیم گفتند شنبه سال است.

من مختصری برایش از این سنت گفتم.

از آیین‌های دیگر مردم نی‌ریز زیارت مقام خضر در شنبه است. یادم هست در کودکی در ایام نوروز به خصوص در شنبه سال به مقام خضر واقع در دامنه قلات نی‌ریز می‌رفتیم و انگشت سبابه خود را به دود اجاق خضر رنگ می‌زدیم و از بالای پیشانی تا میان دو ابرو می‌کشیدیم.

باستانی در آثار خود دست کم سه بار به رسم و سنت زیارت خضر در نی‌ریز اشاره کرده است:

«جای پای خضر را در نی‌ریز فارس - که مرکز شبانکارگان گوسفنددار بود- نیز کاملاً می‌شناسیم. مردم نی‌ریز روز‌های شنبه به زیارت آن می‌روند.»
(کوچه هفت پیچ،۴۰۳)

«اینکه مردم نی‌ریز شنبه به زیارت مقام خضر می‌روند به همین دلیل است و همچنان که مردم کابل نیز مقام خضر را به همین دلیل زیارت می‌کنند.» 
(پیرسبزپوشان، ۲۴۷)

«در نی‌ریز جای پای خضر هست و مردم روز‌های شنبه به زیارت آن می‌روند.» 
(خاتون هفت قلعه، ۵۶۸)

بر افروختن آتش تیرماه
یکی دیگر از رسوم مردم نی‌ریز افروختن آتش بر پشت‌بام‌ها در بهمن‌ماه بوده است. نگارنده این سنت را به خوبی یاد دارد. در انتهای کوچه ما جوانی بود که با صدای بلند اشعار این مراسم را که یک دو واژه رکیک هم در آن هست می‌خواند؛ صدایش هنوز در گوشم هست: بون‌ِ ما تا بونِ شما ...

استاد پاریزی در کتاب «مار در بتکده» این سنت نی‌ریزی را چنین توضیح می‌دهد:

«در نی‌ریز هر سال سه شب در بیستم بهمن ماه، پشت بام‌ها آتش می‌کنند و تعجب در این است که به این آتش، آتش تیر ماه می‌گویند ... آن‌ها نیز آن را مربوط به قیام مختار ثقفی می‌دانند. ضمناً تصور می‌کنند که هرسال که این آتش را می‌افروزند مورچه زرد که آفت روغن است کم می‌شود. بچه‌ها بعد از افروختن آتش از پشت بام‌ها با یکدیگر می‌گویند: بونِ ما تا بونِ شما /... / دم خونه ما میش بره‌دار/ دم خونه شما سگ توله دار/ دم خونه ما چرخ رنگی داره / دم خونه شما پاتیل سنگی داره»
(مار در بتکده کهنه، ۳۷۱ پاورقی)

پی‌نوشت:
۱. نام بشنه و آبادی ده‌برین در یک دو بیتی سیرجانی آمده است. در این دو بیتی ده‌برین به صورت ده‌وزین، ضبط شده است. این دو بیتی چنین است:
همو بشنه به زیر ده وزینه
کتو‌های گلیش سوی زمینه
دگر عهدی کنم بشنه نیایم
که بشنه منزل ... 
(سر تل بلند، ص ۱۰۵)

۲. در یک دو بیتی شهر بابکی نیز به تولید گندم در نی‌ریز اشاره شده است:
خر و خُوره فرستادم به جهرم
به نی‌ریز و فسا دنبال گندم
اگه مهمان مایی کنده دل باش
که گندم می‌رسه در ماه پنجم 
(ضرب‌المثل‌های شهر بابک، ۴۷)
ماه پنجم منظور مردادماه است.

* عضو هیئت علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه ولیعصر رفسنجان

نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها