تعداد بازدید: ۱۵۸
کد خبر: ۱۷۲۴۸
تاریخ انتشار: ۱۰ تير ۱۴۰۲ - ۲۰:۵۲ - 2023 01 July
ماجراهای من و بی‌بی
نویسنده : گلابتون

بی‌بی از توی حمام داد زد...

- گلاااااااااب... گلاااااااب...

خیز برداشتم برای حمام.

- جانم بی‌بی؟ چی شده؟

با آن سر و صورت و بدن حنازده واقعاً خنده‌دار شده بود. زدم زیر خنده...

- اَی مرضضض، اَی دررررد، مرده‌شور او پَک و پوزُته بزنن، شاخ درم یا دُم که ویسیدی میخَنی؟ ها؟

خودم را جمع و جور کردم.

- خدا نکنه بی‌بی، ببخشید واقعاً خندم گرفت یه لحظه، جانم؟ کاری داشتین؟

- خَوَر مرگُت بجی که اینجو وِیسی اَ ریخت و قیافِی من بخنی برو شیر اُووی رو بُوَن دس و پام خشک شد بس که اینجو نِشسم.

نگاهش کردم.

- شیر؟ شیر که باز نیس بی‌بی.

- نپه بری چه اُوو نیّا؟

- نمی‌دونم بی‌بی، یه چن وقتیه آبا خیلی کم‌فشار شدن، منم ظرف و لباسا رو به زور می‌شورم.

- مرض و به زور می‌شورم، نیتونوسی زودتر بیگی؟ حالا من با‌ای سر و کلِی پرِ حنا، چه خاکی بیریزم تو سرُم؟

- چی بگم والا بی‌بی؟ یه کم صب کنین برم ببینم خونِی همسایه‌ها آب نیس.
****

درِ حمام را که باز کردم بی‌بی گفت:

- خَور مرگُت رفتی اُوو بییَری یا اُوو بسازی؟

به حنا‌های خشک شده‌ی روی سر و صورتش زل زدم.

- چکار کنم بی‌بی؟ آبا خیلی کم‌فشاره، نیم ساعت طول کشید تا همین سه چار تا بطری پر شد. همه‌ی همسایه‌هام دادشون بلند بود.

بی‌بی اخم‌هایش را کشید توی هم.

- دختر، با‌ای سه چار تا دبه اُوو میه میشه بیری حموم؟ اَی خدا!‌ای چه سرنوشتی بود سر پیری نصیب ما شد؟ نه یَی لُخمه‌ی نون دُرُسی، نه یَی مسافرتی، ایَم اَ اوو و برق! زودتر جون مارِ بیگیر تا راحت شیم.

- جوش نزن بی‌بی حالا چکار می‌شه کرد؟

- تو یکی حرف نزن خَور مرگُت دَبا رِ بده من.

- وا! به من چه اصلاً بی‌بی، من چکاره‌ام این وسط؟
*****

بی‌بی که از در آمد تو گفت:

- اَی خدا اَ باعث و بانیش نگذره، نشد خو حنا رِ اَ کلم در کنم، حالام تا اینجو رفتم اُمدم، شُل شدن، درن اَ کله‌م میریزن پویین. چارقدُم شده زیر اُوو حنا. چه مسقره بازی دریم بَقرآن...

- اینطوری نمیشه بی‌بی، باید یه فکر اساسی کرد.

- مثلاً چه فرکی؟

- چن روز پیش دیدم یکی دو تا از همسایه‌ها برای اینکه فشار آبشون زیاد شه، رفته بودن پُمپ و تانکر خریده بودن.
- خو برو بخر، نیشه خو ایطوری. برو زود بسون و بیا.

- من بی‌بی؟

- نه، نپه عمت... برو اینجو سرِ کوچه بسون و بیا خو.

- بی‌بی پمپ و تانکر، از اون تانکر بزرگا. بعدشم باشه، من برا خریدش مشکلی ندارم، فقط یه زحمت بکشین کارت‌تون رو بدین.

- کارت؟ میه پول تو کارت خودُت نیس؟

- من سرو ته کارتم سیصد تومنم توش نیس بی‌بی.

- میه چنه یَی پمپ و تانکری؟

- چن؟ کم‌کمش هف هش میلیون بی‌بی.

- چن؟

- هف هش میلیون بی‌بی، تازه یه چیزی‌ام باید بدین یکی بیاد نصب کنه برامون...

بی‌بی دستش را به سینه‌اش کوبید.

- اَی خدا اَ باعث و بانیش نگذره!

نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها