۱- حکایت میآورند که حق تعالی میفرماید کهای بنده من، حاجت تو را در حالت دعا و ناله زود برآوردمی، اما در اجابت جهت آن تأخیر میافتد تا بسیار بنالی که آواز و ناله تو مرا خوش میآید. مثلاً، دو گدا بر در شخصی آمدند؛ یکی مطلوب و محبوب است و آن دیگر عظیم مبغوض است. خداوند خانه گوید به غلام که زود، بی تأخیر، به آن مبغوض نان پاره بده تا از در ما زود آواره شود؛ و آن دیگر را که محبوب است وعده دهد که هنوز نان نپختهاند، صبر کن تا نان برسد.
۲- سؤال کرد که از نماز فاضلتر چه باشد. یک جواب آنکه گفتیم جانِ نماز به از نماز، مَعَ تقریرِه. جواب دوم که ایمان به از نماز است، زیرا نماز پنج وقت فریضه است و ایمان پیوسته، و نماز به عذری ساقط شود و رخصت تأخیر باشد؛ و تفضیلی دیگر هست ایمان را بر نماز که ایمان به هیچ عذری ساقط نشود و رخصت تأخیر نباشد و ایمان بی نماز منفعت کند، و نماز بی ایمان منفعت نکند_ همچون نماز منافقان.
۳- گفت: پیلی را آوردند بر سر چشمهای که آب خورد. خود را در آب میدید و میرمید. او میپنداشت که از دیگری میرمد. نمیدانست که از خود میرمد.
همه اخلاق بد - از ظلم و کین و حسد و حرص و بیرحمی و کبر -، چون در توست، نمیرنجی؛ چون آن را در دیگری میبینی، میرمی و میرنجی.
۴- معشوق را دلارام میگویند یعنی که دل به وی آرام گیرد. پس به غیر، چون آرام و قرار گیرد؟
۵- یکی گفت که: اینجا چیزی فراموش کردهام. (خداوندگار) فرمود که در عالم یک چیز است که آن فراموش کردنی نیست. اگر جمله چیزها را فراموش کنی و آن را فراموش نکنی باک نیست و اگر جمله را به جای آری و یاد داری و فراموش نکنی و آن را فراموش کنی هیچ نکرده باشی. همچنان که پادشاهی تو را به ده فرستاد برای کاری معین، تو رفتی و صد کار دیگر گزاردی، چون آن کار را که برای آن رفته بودی نگزاردی چنان است که هیچ نگزاردی، پس آدمی در این عالم برای کاری آمده است و مقصود آن است، چون آن نمیگزارد پس هیچ نکرده باشد.
۶- مصطفی صلی اللهّ علیه و سلمّ برای آنک انگشتری را در انگشت خود بگردانید عتاب آمد که تو را برای تعطیل و بازی نیافریدیم. ازینجا قیاس کن که روز تو در معصیت میگذرد یا در طاعت!
۷- اهل دوزخ به اهل بهشت افغان (فریاد) کنند که آخر کو کرم شما و مروتّ شما از آن عطاها و بخششها که حق (تعالی) با شما کرده است از روی صدقه و بنده نوازی بر ما نیز اگر چیزی ریزید و ایثار کنید چه شود که ما درین آتش میسوزیم و میگدازیم. از آن میوهها یا از آن آبهای زلال بهشت ذرهای بر جان ما ریزید چه شود؟ بهشتیان جواب دهند که آن را خدای بر شما حرام کرده است. تخم این نعمت در دار دنیا بود؛ چون آنجا نکشتید و نورزیدیت و آن ایمان و صدق بود و عمل صالح؛ اینجا چه برگیرید و اگر ما از روی کرم به شما ایثار کنیم، چون خدا آن را بر شما حرام کرده است حلقتان را بسوزاند و به گلو فرو نرود و ار (اگر) در کیسه نهید دریده شود و بیفتد.