/ فرق مؤمن و دنیاطلب:
مؤمن به فکر و عبرت مشغول بُود و منافق به حرص و اَمَل.
مؤمن از همه کس نومید بُود مگر از حق تعالی و منافق به همه کس امید دارد مگر حق تعالی.
مؤمن مال فدای دین کند و منافق دین فدای مال کند.
مؤمن طاعت همی دارد و همی گرید و منافق معصیت همی کند و همی خندد.
مؤمن تنهایی و خلوت را دوست دارد و منافق در جمع بودن و ازدحام و شلوغی را.
مؤمن همی کارد و ترسد که ندرود و منافق نکارد و طمع دارد که بدرود.
/ ده اصل مهلکات (آفات و شدائد) عبارتند از: بخل، کبر، عُجب (غرور)، ریا، حسد، خشم، شهوت (طعام و سخن و...)، دوستی مال و جاه و حرص.
ده اصل منجیات [= نجات و رستگاری]عبارتند از: توبه، پشیمانی بر گناه، صبر بر بلا، رضا بر قضا، شکر بر نعمت، برابر داشتن خوف و رجا [= بیم و امید]، زهد در دنیا، اخلاص در طاعات، خُلق نیکو با مردم و دوستی خدای تعالی.
/ اگر طاعت [= فرمانبرداری کردن از]شهوت داری، در تو صفت پلیدی، بیشرمی، حریصی، چاپلوسی، خسیسی، شماتت و حسد پدید آید و اگر مقهور گردانی [شهوت را]، در تو صفت قناعت، خویشتنداری، شرم، پارسایی و بیطمعی پدید آید...
/ بدان که ریا کردن به طاعتهای حق تعالی به شرک نزدیک است، و هیچ بیماری بر دل پارسایان غالبتر از این نیست که، چون عبادتی کنند خواهند که مردمان از آن خبر یابند و جمله ایشان به پارسا اعتقاد کنند.
/ اصلِ خشم و غضب از آتش است که زخم آن به دل میرسد و نسبت آتش با شیطان است، آنجا که گفت: «خَلَقْتَنی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طینٍ» [معنی: گفت من از او بهترم مرا از آتش آفریدى و او را از گِل آفریدى](اعراف: ۱۲) و کار آتش حرکت و ناآرامی است، در حالی که کار گل و خاک سکون و آرامش است و هر کس خشم بر او غالب شود، نسبت و شباهت او با شیطان بیش از آدم است.
/ بدان که آدمی را در ظلمت آفریدهاند و در جهل، وی را به نور حاجت است که از آن ظلمت بیرون آید و راه به کار خویش داند که چه میباید کرد و از کدام سوی میباید شد: از سوی دنیا یا از سوی آخرت، و به خود مشغول میباید بود یا به حق و این پیدا نشود الا به نور معرفت و این نور معرفت از تفکر پدید آید.
/ ابن عباس رضی الله عنه روایت میکند از رسول که قومی باشند که قرآن خوانند و از حنجره ایشان برنگذرد و گویند کیست که قرآن، چون ما خواند و که داند آن که ما دانیم. آنگاه با اصحاب نگریست و گفت: ایشان از شما باشند یا از امت من ایشان همه علف دوزخ باشند.