/ محاسبه روزانه این است که شب که میخواهیم بخوابیم یک ده دقیقه قبل از خواب خلوت بکنیم و تمام جریانات و حوادث آن روز را از اول، از خاطر بگذرانیم و اگر توفیقی پیدا کردهایم ترک گناهی، ترک رذیلهای، عمل به وظیفهای، اینها را از خدا بدانیم و شکر کنیم تا خدا این توفیق را زیادتر کند. اگر غفلتی شده، در این بررسی امور امروز، اینها را استغفار بکنیم وتصمیم جدی بگیریم که انشاءالله از فردا به این رذیله حساس خواهم بود و به تدریج این حساسیت به لطف خدا کمک خواهد کرد که ریشه کن بشود.
/ انسان خیال میکند که «یومالقیامه» خیلی دور است. در عالم واقع آن دوری که انسان خیال میکند، خیلی هم نزدیک است. این را در زندگی خودمان هم میتوانیم نمونهاش راتوجه بکنیم که اینطور هم هست. هرچه ما از پائین نگاه میکنیم به بالا خیلی دور است. همانکه به آنجا میرسیم به عقب برمیگردیم میبینیم خیلی نزدیک بود. جهت نگاه خیلی مهم است. آن روز اول که به مدرسه ابتدایی میرفتیم، صف اول ابتدائی میایستادیم میگفتیم: من کی توی صف پنجم میایستم. اصلاً میشود یک روزی آنجا بایستم؟
از این پائین که نگاه میکنی زمان خیلی دور است. کی من هم دبیرستان میروم. اما الان چه؟ الان که رسیده به اینجا و به پشت نگاه میکند میبیند سرعت زمان آنقدر سریع گذشته. [به اندازه یک پلک زدن] آمد و تمام شد و رفت. اصلاً آن زمانش صفر است. از بالا که به پائین نگاه میکنیم، این قدر زمان کوتاه است.
/ یک صنعتگر دو تا کار میکند. یکی وقتی که آن صنعت را، هنر را درست میکند، آنجا یک حیثیت، توجه و احساس دارد. دقت میکند که این را بسازد. اما یک وقت که تمام شد این دفعه با دید مشتری بررسی میکند. اول مطابق قوانین و قواعد و فرمولهای ساختاری آن شیء به آن نگاه میکرد که درستش بکند. همانکه تمام شد، الان میخواهد بسته بندی کند یا بگذارد در ویترین. به هر حال این دفعه یک نگاه دیگری میکند. این دفعه با دید مشتری وارسی میکند که جایش خراش نداشته باشد، جایش زائد نداشته باشد، رنگش چه جور نباشد، با آن دید وارسی میکند و دقت میکند. این دید یک دقت دیگری است. [مانند همین] انسان از صبح که بلند شد تا شب که خودش را دارد میسازد هرچه هست، ساختن است. هیچ چیز دیگری نیست در این عالم، همه بهانه است. همه اساس و ابزار و مصالح کار امروز است. هیچ خبر دیگری نیست. حوادث شخصی، جسمی، اجتماعی، خانوادگی، سیاسی، هرچه هست، شب اینها را وارسی میکند. در این وارسی، مشتری خداست. دقت کند خدا این را الان چه جور میخواهد؟ تقوای خدا را در نظر بگیرد. از دید مشتری به آن نگاه بکند. تا اینکه ببیند اگر راست راستی توفیقاتی پیدا کرده، شکر خدا کند. اگر اشتباهی، خطایی، غفلتی شده، به موقع آن را تا دیر نشده جبران کند و تصمیم بگیرد و برایش حساس باشد.
این حساسیتهای مرتب، اراده او را در از بین بردن آن رذائل به تدریج اثر میگذارد و بالاخره یک روز کنده میشود.
/ امروز هرجا میرویم یک دوربین مخفی گذاشتهاند که میگوید اینجا مواظب باشید. یک کسی که از بیابان آمده میگوید گذاشتهاند دیگر، به من چه؟ ای بسا لج بکند. اما یکی میشناسد دوربین را که اصلاً یعنی چه؟ خوب او فوراً آنجا خودش را جمع و جور میکند.
در ورزشهای ساده جسمی، یک عضلهای که ضعیف و مریض و نحیف است، حالا میآید تحت یک قوانین منظم و به ورزش میافتد. تغذیه مناسب، فن و اصول خاص خودش و تمرین و تکرار مستمر، تمام اینها جمع میشود.
همین حرکت منظم و حساب شده به مرور در استمرار عضله ضعیف و افتاده [مؤثر واقع میشود] و آن قوای باطنی به فعلیت میرسد. یک عضله ساده یک همچون خاصیتی دارد. انسان این نفس را اگر بخواهد از طرف یک مرکز مطمئن آفرینشی و خالق انسان تحت یک قوانین منظم و حساب شدهای که برایش مشخص شده [در بیاورد] مرتب نفس را در آن تنظیم میکند. مرتب روی آن حرکت میکند. مستمراً و مرتباً از آن تغذیه میگیرد. این نفس کجا رشد میکند؟ چه آثاری از او ظاهر میشود؟ رشد برکاتش این است. آنگاه هست که انسان قابلیت پیدا میکند. یواش یواش علائم بلوغ و رشد و مراقبههای مراحل بالا در انسان باز میشود. یواش یواش توحید میخواهد باز بشود. آرام آرام انسان احساس میکند این روح کودکی که تا حالا کودک بوده، دارد رشد میکند و چیزهایی میخواهد بفهمد در نظام هستی.