هر چند برای خودم سخت بود اما تصمیم گرفتم با «حسین دوستدار» فردی که خود مرگ مادر، برادر و خانواده دوست 4 نفرهاش (یک مرد، زن جوان و 2 کودک) را به چشم دیده گفتگو کنم. آنها 6 نفر از 23 نفری بودند که در سیل رودبال جان باختند.
با او دوست صمیمی هستم... بیش از سی سال است که از تمام زوایای زندگیاش اطلاع دارم؛ اینکه در یک خانواده 4 نفره به دنیا آمده، پدرش کارگر و زحمتکش است. یک خواهر و یک برادر دارد.
زمانی که برای نخستین بار قرار بود تیم فوتسالامان را تشکیل دهیم او صاحب برادری شد به نام «محمد جواد».
آن نوزاد، پسری بود که برادر همه ما شده بود... در کنار همه بازیهای فوتسال او هم حضور داشت از وقتی که هنوز قدرت راه رفتن نداشت تا زمانی که بزرگ شد و قد کشید.
خانوادگی اهل تفریح بودند و تقریباً تمام مکانهای تفریحی نیریز و استهبان را زیرپا گذاشته بودند؛ «سلطان شهباز» را مثل کف دستشان میشناختند و به خوبی میدانستند کجا بروند که صفای بیشتری داشته باشد، جمعیت کمتری باشد و بتوانند تنی به آب بزنند.
سلطان شهباز در روستای ایج از توابع شهرستان استهبان قرار داد منطقه خوش آب و هوا که مردم شرق فارس به خوبی آن را میشناسند.
این روستا به خاطر وجود زیارتگاه سلطان شهباز به روستای سلطان شهباز معروف شده است. این روستا دارای جاذبه توریستی و گردشگری بسیار زیادی است که همه ساله گردشگران مختلفی را از نقاط متعدد کشور به خود جذب میکند. وجود مناطق طبیعی بکر، رودخانه دائمی، تنوع زیستی و جاذبههای مذهبی باعث توجه گردشگران بسیاری به این منطقه شده است.
محصول آنجا غالباً انار و مرکبات است و پرورش ماهی در دریاچه رونق دارد.
چندی پیش حسین به خانه میرود و پیشنهاد سفر به سلطانشهباز در روز جمعه 31 تیرماه را میدهد.
در ابتدا پیشنهادش از سوی مادر و برادرش مورد قبول واقع نمیشود.
محمد جواد تازه کنکور داده و منتظر است تا همین روزها نتیجه کنکورش بیاید.
پسری با استعداد که زبان انگلیسی را میداند و امیدش آن است که در رشته پزشکی قبول شود.
اهل کار بود و چندی پیش به پیشنهاد برادرش برای کارآموزی به یک تعمیرگاه موبایل رفته بود تا حرفهای در آنجا بیاموزد. بسیار ساده، خوش برخورد و مهربان.
برگردیم به روز ماجرا...
در ادامه حسین با خانواده خودش و دوستش آقای رضا مهربانپور که رابطه نزدیکی سالها با هم دارند به سلطان شهباز میروند.
او نیز فردی زحمت کشیده است و برای امر معاش به هر کاری دست زده و آخرین شغلش کارواش بوده که همه به نیکی از او یاد میکنند.
وقتی از او میپرسم که آیا خبری از هشدارهای هواشناسی داشته ابراز بیاطلاعی میکند و میگوید: قبل از رفتنمان هیچ اطلاعیهای منتشر نشده بود.
در تأیید گفتههای حسین، یوسف کارگر فرماندار شهرستان استهبان شنبه اول اَمرداد به ایرنا گفته بود: «متأسفانه سازمان هواشناسی آن طور که باید هشداری برای وقوع سیل نداده بود.»
این دو خانواده تا ساعت ۶ بعد از ظهر در آنجا بودند و آنگونه که این سیلزده تعریف میکند در بالاترین نقطه از کوههای سلطان شهباز قرار داشتهاند و ماشینهایشان را در بالا گذاشته بودند و خودشان به پایین رودخانه آمده بودند و در کنار سنگی بزرگ بساط پهن کردند و نهارخوردند و تنی به آب زدند...
میگوید ما نزدیکترین جا به سرچشمه بودیم و امکان اطلاعرسانی وجود نداشته و هر آنچه که در فیلمها منتشر شده پایینتر از منطقهای است که ما حضور داشتیم.
اولین کسی که از ورود سیلاب خبر میشود خود حسین است؛ میگوید: به همه گفتم پشت این تخته سنگ بزرگ پناه ببرند تا یک به یک آنها را از رودخانه رد کنیم.
تخت سنگ در وسط رودخانه قرار داشت و از دو طرف آب شروع به زیاد شدن کرد و در کمتر از ۳ دقیقه حجم آب به حدی بالا رفت که دیگر مجالی برای نجات وجود نداشت.
اولین کسی که تعادلش به هم میخورد و بر روی سیلاب روان میشود، خود اوست.
با چشمانی اشکبار ادامه میدهد: ۵۰۰ متر پایینتر خود را کنترل کردم و دستم را به یک درخت قلاب نمودم.
اما با چشمانش میبیند که چگونه تعدادی از خانوادهاش گرفتار شدهاند و آب به زیر دهان و بینیاشان رسیده و فریاد میزنند.
ناگهان تراژدی رقم میخورد...
محمد جواد تاب تحمل ندارد و در آب غوطهور میشود و جلوی چشمان حسین غرق میگردد، به دنبال او مادر نیز به زیر آب میرود و سپس خانواده مهربانپور با دو فرزندانش!
با بغضی در گلو گفت: خودم با چشمانم دیدم که چگونه غرق میشوند و بالا و پایین میرود و از دهانشان آب و شن خارج میشود اما کاری از دستم ساخته نبود.
در ادامه همسر حسین نیز در آب غوطهور میشود و آنگونه که او میگوید ۵ کیلومتر پایینتر توسط روستائیان از آب خارج میشود و با شوک مصنوعی نیروهای امدادی به زندگی باز میگردد و پس از دو روز از بیمارستان مرخص میشود. شن به ریههایش رفته و دائماً سرفه میکند...
اما نکتهای که باید به صورت جدی به آن ورود کرد هشدارهای هواشناسی بوده که داده نشده است...
همانگونه که برای بارندگیها در مواقع مختلف اطلاع میشود و حتی ورود به گردشگاهها ممنوع میشود این کار برای این حادثه نشد و اینگونه 22 نفر را به کام مرگ برد.
از طرفی نبود امکانات ارتباطی از جمله آنتندهی موبایل در برخی از مناطق گردشگری حادثه آفرین است چه بسا اگر آنتن دهی موبایل در آنجا بر قرار بود بسیاری به راحتی از خطر سیل اطلاع پیدا میکردند و حالا نمیخواست عزای عمومی برای یک تفریح ساده اعلام شود...
این که وزیر، مسئولان استانی و شهرستانی به این خانوادهها سر بزنند و ابراز همدردی کنند نوشدارویی بعد از مرگ سهراب بیش نیست...
برای عزیزان سفرکرده غفران و رحمت الهی و برای بازماندگان صبر جمیل و اجر جزیل از خداوند منان خواستارم .
مسولانی که در این حادثه غم انگیز مقصرند باید به همه معرفی شوند و به شدت مجازات شوند تا درس عبرتی باشد برای دیگر مسولان که بیشتر برای جان انسان های بی گناه ارزش قایل شوند .
مسولان باید تدابیری بیندیشند تا از تکرار چنین حوادث وحشتناک جلوگیری شود و چنین شاهد مرگ عزیزانمان نباشیم.