دوره خلفای راشدین
سالهای سدههای نخستین مهشیدی که دوران خلافت خلفای راشدین تا اوایل عباسیان را در بر میگیرد در تاریخ ایران به عنوان «دوره سکوت» نامیده شده است و در اثر حوادث سیاسی و ناآرامیها طبعاً اطلاع قابل ملاحظهای از وضع موسیقی در آن ایام در دست نیست. با این همه، مدارک موجود نشان میدهد که هنرمندان ایرانی نقش مؤثری داشته و مایه رواج هنر ایرانی شدهاند. یکی از نخستین این هنرمندان، ابو عبدالمنعم بن عبدالله ملقب به طویس (طاووس کوچک) است (در گذشته ۹۲ مهشیدی. ۷۱۰میلادی) که مورد حمایت «اُروا» مادر عثمان خلیفه قرار داشت و با فراگرفتن آهنگهای ایرانی از بندگان ایرانی، به قول فارمر، در ردیف نخستین خوانندگان حرفهای دوران اسلامیدرآمد. طویس مانند بسیاری از هنرمندان صدر اسلام مخنث (آنکه نه مرد است و نه زن) بود و چنان که ابوالفرج اصفهانی در کتاب الاغانی (ج ۲ ص ۱۷۴) گفته است همواره دف با دایره چهارگوشی در زیر ردای خود همراه داشت.
دیگر سائب خاثر (ابوجعفر سائب بن یسار متوفی ۶۴ مهشیدی / ۶۸۳ میلادی) است که بردهای ایرانیتبار بود و پس از رسیدن به آزادی، بر اثر حضور در مجالس نائحات (بانوان نوحهخوان سنتی) با موسیقی آشنا شد. او با خواندن اشعار عربی با آهنگهای ایرانی به شهرت رسید و نخستین موسیقیدانی بود که به جای قضیب (چوبدستی) با عودآواز خواند. از جمله نامآورترین هنرمندان این دوره، نشیط است که بردهای ایرانی و در خدمت عبداللهبن جعفر بود. او با اجرای آهنگهای ایرانی در مدینه به شهرت رسید و چندی نزد سائب خاثر آموزش دید. مؤلف «الاغانی» از حماد بن نشیط یاد کرده است که احتمال دارد فرزند نشیط باشد.
دوره خلفای اموی
در دوره خلفای اموی (۴۱ تا ۱۳۲ مهشیدی/ ۶۶۱ تا ۷۵۰ میلادی) موسیقی شکوفایی قابل ملاحظهای پیدا کرد، زیرا خلفای اموی برخلاف خلفای راشدین در مورد موسیقی سختگیری زیادی نداشتند و از طرفی روابطی که با روم (رم شرقی با بیزانس) و ایران داشتند طبعاً موجب گسترش و تکامل موسیقی میشد. در این دوران است که بر اثر تشویق دستگاه خلافت، موسیقیدانان بزرگی نظیر: معبد، ابن سُریج، عطرد، و ابن عایشه ظهور کردند و هنرمندان مسلمان با موسیقی یونان و آراء کسانی، چون فیثاغورس (پیرامون ۴۹۷ قبل از میلاد) آشنا شدند. در همان ایام بود که واژههای فارسی مثل: دستان (پرده) و زیر و بم (نام وتر یا سیم اول و چهارم عود) رواج گرفت.
از موسیقیدانان معروف دوره اموی، ابن مسجح (ابوعثمان سعید بن مسجح درگذشته حدود ۹۷ مهشیدی/ ۷۱۵ میلادی) است که در مکه معظمه متولد شد و با آن که ایرانی نبود با مسافرت به ایران و شام توانست نبرات (فاصلههای ناساز) را از موسیقی عرب بزداید و روشی نو ایجاد کند. همچنین میتوان از این حوزه (ابولخطاب مسلم یا: سلم) ابن محرز (متوفی پیرامون ۹۷ مهشیدی ۷۱۵ میلادی) یاد کرد که پدرش ایرانی و از نگهبانان کعبه بود. او در موسیقی (غناء) آن چنان بود که به او صنّاج اعراب میگفته و او را مبتکر زوج خوانی یا خواندن دو بیتی میشناخته اند.
دوره خلفای عباسی
دوران خلفای عباسی (۱۳۲ تا ۶۵۶ مهشیدی/ ۷۵۰ تا ۱۲۵۸ میلادی) را به قول ابن خلدون در «المقدمه» تاریخش میتوان دوران بلوغ موسیقی دوران اسلامی نامید؛ مخصوصاً سالهایی که با خلافت سفّاح بنیانگذار خلافت عباسی آغاز و به معتصم، هشتمین خلیفه عباسی منتهی میشود (۳۲ تا ۲۲۷ مهشیدی / ۷۵۰ تا ۸۳۳ میلادی) از اهمیت بیشتری برخوردار است. در این سالها بود که بازماندگان عمّال اموی توانستند در اسپانیای اسلامی یا اندلس به استقلال برسند و کسانی مانند: عبد الرحمن، هشام و حکم اول و عبدالرحمن ثانی در آن دیار فرمانروایی کنند (۱۳۸ تا ۲۰۶ مهشیدی / ۷۵۶ تا ۸۲۲ میلادی). در همان ایام بود که زریاب (ابوالحسن علی بن نافع) و به احتمالی ایرانی نژاد، با مهاجرت از بغداد به اندلس موفق شد مدرسهای تأسیس کند که بعدها به هنرستان موسیقی تبدیل شود و به عبارت دیگر، موسیقی ایرانی یا شرقی را در اسپانیا رواج دهد. زریاب نام مستعار یا لقب این هنرمند بود که به نظر فارمر ممکن است عربی و نام پرندهای تیره رنگ و ظریف با صدایی زیبا باشد یا فارسی و به معنی آب طلا.
او معاصر با اسحاق موصلی بود، در زمان خلافتهارون الرشید پنجمین خلیفه عباسی به شهرت رسید و با نوازندگی عود مخصوصش (با وزنی همانند سایر عودها با مضرابی از ناخن عقاب مینواخت) در حضور هارون به قدری نظر او را به خود جلب کرد که مورد حسادت استادش اسحاق موصلی قرار گرفت و ناگزیر به مهاجرت از بغداد شد، نخست به شمال آفریقا (مغرب) رفت و مورد توجه «زیاده الله اول» از خاندان بنی اغلب فرزند «عبد الله اول» که سومین فرد از این خاندان محسوب میشد و در قیروان (نزدیک تونس) حکومت میکرد (۲۰۱ تا ۲۲۳ مهشیدی/۸۱۶ تا ۸۳۷ میلادی)، واقع شد. دیری نگذشت که زریاب با خواندن شعری از عنتره (شاعر معروف دوره جاهلیت عرب متوفی حدود ۲۲ مهشیدی) که در آن به سیاهی رنگ مادرش اشاره شده بود مورد بی مهری سلطان قیروان قرار گرفت و حتی به دستور «زیاده الله اول» او را تنبیه کردند. این بود که زریاب با عبور از مدیترانه به اندلس رفت و در آنجا مورد حمایت «الحکم اول» از خلفای اموی اندلس (۱۸۰ تا ۲۰۶ مهشیدی/ ۷۹۶ تا ۸۲۲میلادی) واقع شد و پس از مرگ او، جانشینش «عبد الرحمن ثانی» (۲۰۶ تا ۲۳۸ مهشیدی/ ۸۲۲ تا ۸۵۲ میلادی) همچنان زریاب را گرامی داشت. در آنجا بود که زریاب با اقامت در قرطبه تا پایان عمر در آن شهر به سر برد و مدرسه موسیقی خود را نیز در آنجا تأسیس کرد. تاریخ درگذشت زریاب به درستی معلوم نیست، ولی بدون تردید تا آخرین سالهای فرمانروایی «محمد اول» پنجمین فرد از خاندان خلفای اموی اندلس (۲۳۸ تا ۲۷۳ مهشیدی/ ۸۵۲ تا ۸۸۶ میلادی) که بعد از «عبدالرحمن ثانی» به سلطنت رسید، در قید حیات بوده است.
نخستین خاندان هنر
مقارن همین دوران، خاندان موصلی به شهرت رسید. نخستین از این خاندان هنرمند که نامش در تاریخ موسیقی دوران اسلامیدیده میشود، ابراهیم موصلی فرزند ماهان است که بعدها به «میمون» تغییر داده شده. این خاندان در اصل ایرانی و اهل ارجان (ارگان) فارس در نزدیک شیراز بوده است و بنابراین، ابراهیم به علت اقامت نسبتاً طولانی در موصل یا شکوفایی استعداد هنری اش در آن شهر، به موصلی مشهور شده است. تولد ابراهیم را به سال ۱۲۵ مهشیدی در کوفه ذکر کرده اند و گفته اند در جوانی به موصل رفت و در آنجا به فرا گرفتن موسیقی پرداخت. سپس به ری عزیمت کرد و در آن شهر موسیقی ایرانی و غناء عربی را فرا گرفت و با عزیمت به بغداد از محضر سیّاط (درگذشته ۱۶۹ مهشیدی) موسیقیدان مشهوری که خوانندهای توانا و نوازنده زبردست عود بود بهرهمند شد.
ابراهیم موصلی در دوران خلافت «هادی» چهارمین خلیفه عباسی (۱۶۹ تا ۱۷۰ مهشیدی/۷۸۵ تا ۷۸۶ میلادی) به شهرت رسید و به قدری مورد توجه هارون الرشید، پنجمین خلیفه عباسی واقع شد که با گرفتن لقب «الندیم» در زمره ندمای خاص خلیفه در آمد تا آنجا که وقتی بیمار شد، خلیفه همواره در کنار بسترش بود و پس از مرگش با پسرش مأمون بر جنازه او نماز میت خواندند. این هنرمند، نوازنده و خواننده کم نظیری بود و به قدری در ساختن آهنگ دست داشت که بالغ بر چند صد آهنگ ساخت. همچنان که «ابن خلکان» چند مقام جدید را به او نسبت میدهد و مسعودی نیز او را نخستین سازنده «ماخوری» میداند (شاید به دلیل تبدیل «خ» و «ه» در فارسی مثل خور و هور، همان ماهور باشد)
ابومحمد اسحاق موصلی فرزند ابراهیم (۱۵۰ تا ۲۳۶ مهشیدی/ ۷۶۷ تا ۸۵۰ میلادی) بعد از پدر، مقام او را در دستگاه خلافت احراز کرد. او در ری متولد شده بود و استادش در موسیقی غیر از پدرش، بانوی خواننده نامور آن روزگار، «عاتکه بنت شهده» بود. اسحاق اضافه بر موسیقی، واجد تحصیلات عالیهای بود و چنان صاحب کمال بود که مأمون گفته بود اگر اسحاق را به عنوان موسیقیدان نمیشناختند، منصب قضاء را به او تفویض میکردم.
از اینجا بود که مأمون به او اجازه داد از شعار عباسیان با لباس سیاه استفاده کند و در نمازهای جمعه همواره در کنارش باشد.
مرگ اسحاق به سال ۲۳۶ مهشیدی بر اثر گرفتن روزه زیاد به بیماری «ذرب» (بیماری کبدی یا گوارشی) روی داد و متوکل، دهمین خلیفه عباسی گفته بود: «با مرگ اسحاق یکی از افتخارات و زینتهای امپراطوری من از دست رفت».
ابن ندیم در کتاب «الفهرست» بالغ بر چهل اثر به اسحاق نسبت داده است که در آن میان، بسیاری از آنها در موسیقی بوده است. متأسفانه از این آثار، نسخهای که مصون از حوادث ایام مانده باشد در دست نیست، اما خوشبختانه در کتاب «کمال ادب الغناء» تألیف حسن کاتب (حسن بن احمد بن على الکاتب) که نسخه منحصر به فردی از آن در ترکیه به دست آمده است (با تاریخ تحریر ۶۲۵ مهشیدی) نمونههایی از آراء اسحاق موصلی وجود دارد و چنین پیداست که مؤلف این کتاب آثار اسحاق را در دست داشته است. همین نسخه است که به اهتمام دکتر محمود احمد حفنی و غطاس عبدالملک خشبه به سال ۱۹۷۰ میلادی در مصر چاپ شده و شیلو (یا شیلوا) موسیقی شناس معروف فرانسوی، آن را به فرانسه ترجمه و شرح کرده است. اسحاق پسری هم به نام حماد داشته که شرح حال پدرش را نوشته است، همچنان که علی بن بخیی بن ابی منصور و دیگران نیز نوشته بوده اند.
زلزل رازی
در رابطه با خاندان موصلی میتوان از زلزل رازی (یا: منصور زلزل الضارب، درگذشته ۱۷۵مهشیدی) یاد کرد، زیرا دائی اسحاق موصلی بوده است و در نتیجه، جزء خاندان موصلی محسوب میشود.
زلزل در نوازندگی سازهای زهی مهارتی به سزا داشت و به لحاظ تخصص در ضربهای قوی به ضارب معروف شده بود.
شهرت زلزل در تاریخ موسیقی، بیشتر به پژوهشهای او درباره مسائل نظری موسیقی مربوط میشود، چنان که بُعد یا فاصلهای به نام سوم خنثی را شناخت که با نسبت ۲۷/۲۲ در پرده بندی عود به نام «وسطی زلزل» مشهور شد و عودی ساخت که به علت شباهتش به شبوط (نوعی ماهی با دمیپهن و سری باریک) به عنوان عود الشبوط به جای عود الفارسی یا ایرانی متداول گشت.
این هنرمند در اواخر عمر مورد سوء ظنهارون الرشید واقع شد و به زندان افتاد و وقتی پس از قریب ده سال از زندان آزاد شد به قدری رنجور شده بود که موهای سرش به کلی سفید شده و سلامتی خود را از دست داده بود و اندکی بعد درگذشت. زلزل دوستدار کارهای عامالمنفعه بود، چنان که با هزینه شخصی، چاه آبی در بغداد حفر کرده و اوقافی برایش اختصاص داده بود که تا مدتها بعد به نام «برکه الزلزل» باقی ماند.
موسیقی شناس ایرانی تبار دیگری که در اواخر سالهای شکوفایی قدرت عباسیان میزیسته، «خلیل بن احمد فراهیدی» است (۱۰۰ تا ۱۷۵ مهشیدی) که اثر گرانقدر او به نام کتاب «العین» در نحو، شهرت جهانی دارد و اضافه بر بنیانگذاری مکتب بصره، در نحو عربی، او را پایهگذار علم عروض شناخته اند.
دو اثر گمشده: «کتاب النغم» و «کتاب الایقاع» در شناخت نُتها و وزنها که ابن ندیم در «الفهرست» بدو نسبت داده است نمودار آشنایی خلیل با موسیقی و تخصصش در موسیقی نظری میتواند باشد و چنین به نظر میرسد که با پیوند شعر و موسیقی در آن ایام مربوط میشود. در آن تاریخ بحور شعری و وزنهای موسیقیایی اسمیمشترکی داشتهاند چنان که رَمَل و هَزَج هم در شعر بوده است و هم در موسیقی و طبعاً اطلاع از عروض، مستلزم آشنایی با موسیقی هم میشده است. با کاهش تدریجی قدرت خلافت عباسی که پی آمد عواملی، چون نابسامانیها و نادیده گرفتن موازین اسلامیبود و نفوذ ترکان در دستگاه خلافت موجب تشدید این فتور شد، سرانجام دستگاه تجمل آمیز خلافت بغداد از هم پاشید و با فتح بغداد توسط هولاگو و کشتن معتصم آخرین خلیفه عباسی فرصتی ایجاد شد تا خاندانهای ایرانی بتوانند با اتکا به نیروی مردمی به فرمانروایی برسند. از اینجا بود که سلسلههایی مانند طاهریان در خراسان بزرگ، صفاریان تقریباً در سراسر ایران، سامانیان در ماوراء النهر و خراسان، آل زیار در گرگان (جرجان) و آل بویه در عراق و بخشی از جنوب ایران تشکیل یافت. بدیهی است بحث درباره رویدادهای سیاسی آن ایام از موضوع این نوشته خارج است و تنها باید به روند موسیقی آن روزگاران پرداخت.
منابع:
۱- خالقی، روحاله (۱۳۹۹) سرگذشت موسیقی ایران، تهران: انتشارات صفی علیشاه.
۲- سپنتا، ساسان (۱۳۸۲) چشمانداز موسیقی ایران، تهران: نشر ماهور
۳- بینش خراسانی، محمدتقی (۱۳۸۷) تاریخ مختصر موسیقی ایران، تهران: انتشارات هستان
۴- مشحون، حسن (۱۳۸۰) تاریخ موسیقی ایران، تهران: فرهنگ نشر نو