تعداد بازدید: ۱۷۲
کد خبر: ۱۳۶۴۳
تاریخ انتشار: ۰۷ خرداد ۱۴۰۱ - ۲۳:۲۹ - 2022 28 May
نویسنده : ماجراهای من و بی‌بی

بی‌بی به مرغ تلف‌شده‌ توی دستش نگاه کرد و گفت:

- کوکب ینی واقعاً حالا بری هینه؟ ینی ای مرغو اَ گرما تلف شده؟

کوکب بادی به غبغب انداخت...

- والا بی‌بی من خو نه ننه‌ام دامپزشک بوده که بفمم نه بوام، ولی خو ایطو که ننِی خدا بیامرزُم می‌گفت ها، گمونُم اَ گرما باشه...

بی‌بی نگاهی دوباره به مرغ انداخت...

- وای وای، حیف تو بود، کاشکه‌ام لااقل بِجی تو گلاب تلف شدود!

*****
توی اتاقم نشسته بودم که بی‌بی آمد تو...

- بد نگذره گلابی!

- چی بگم والا بی‌بی؟ خداروشکر!

- خیلِ‌خو، خیلِ خو، پوشو جُل و پلاسُته جم کن که وقت رفتنه!

- رفتن بی‌بی؟ من؟ کجا؟ کجا باید برم بی‌بی؟

- ها! هی تو خودِ ناله‌زده‌ات! چیاته جم می‌کنی اَ هی بعدظهری میری تو اتاق گوشه‌ حیاط هونجا زندگی می‌کنی!
- اتاق گوشه‌‌ی حیاطی کدومه بی‌بی؟ اتاق مرغا؟ مرغدونی ینی بی‌بی؟

- ها نپه دیه کجا؟ میه به غیر مرغدونیو اتاق دیه‌ایم تو حیاطه؟ 

- وا! دست شما درد نکنه بی‌بی. خب برم اونجا چکار بی‌بی؟ تازه من برم مرغارو کجا می‌برین؟ 

- تو جوشِ مرغا رِ نزن. تو میری اونجا، مرغا میان اینجا جِی تو! ندیدی کوکب چی‌چی گفت؟ می‌گفت مرغ امروزی اَ گرما تلف شده! تو ای گیرونی مرغ، حیفِ اینا نیس تلف شن؟
نگاهش کردم...

- دست شما درد نکنه بی‌بی‌ جون، ینی من اندازه‌ی چار تا مرغم برا شما ارزش ندارم؟

- حالا فمیدی که ارزش ندری؟ سود که ندری هیچی، کُت خرجم خو هسی! حداقل مرغا تخم می‌ذارن! گوشتُشون کیلو 60 هزار تومنه! ینی تو تاالان نیفمیدی قَدّ چار تا مرغ بری من ارزش ندری؟

- ولی بی‌بی جون اونجا خیلی بو میده به‌خدا، هرچی‌ام که تمیز کنم باز بو میده...

- عیب ندره، چار روز بمونی عادت می‌کنی!
*****
دو روزی از ماندنم در مرغدانی گذشته بود و هنوز درست و حسابی به آن عادت نکرده بودم که سر و کله‌ی بی‌بی پیدا شد...

- گلابی...

- بله بی‌بی.

- امروز چیاته جم کن بیا اتاق خودُت.

- چرا بی‌بی؟ چی شده مگه؟

- هیچی! دو شووه چش رو هم نذاشتم. صد رَمت اَ خُرخُرِی تو، میه اینا میذرن کسی باخابه!

نیشم تا بناگوش باز شد که بی‌بی گفت:

- فقط..

- جانم بی‌بی جان؟

- پنکِی اتاقُته میذری هیجا بری مرغا و میری...

گلابتون

نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها