در زیر اتفاقی روایت میشود که برای یکی از خبرنگاران نیریزان فارس رخ داد اما در نهایت برای کلاهبرداران اینترنتی نتیجهای مثبت در بر نداشت اما این را دقت داشته باشید که سارقان اینترنتی مثل کیف قاپهای خیابانی نیستند که به یکباره حمله کنند و دار و ندارتان را ببرند! آنها بسیار صبورند و با نقشههای حساب شده سعی میکنند اعتماد شما را جلب نمایند. با توجه به اینکه کاربران بسیاری از نیریز فالوور ماجرای زیر هستند شاید بد نباشد که کمی چشمانمان را به روی واقعیت باز کنیم.
**
داستان از آنجا آغاز شد که طبق معمول و همانند بسیاری از ایرانیها مشغول پرسهزنی در اینستاگرام بودم که ناگهان خانمی به نام «rosehamkim» در دایرکت با این پیام باب گفتگو را باز کرد[لازم به ذکر است که دیالوگها با کمترین تغییر چاپ شده و شاید از نظر نگارشی مشکل داشته باشد]:«متشکرم که درخواست من را پذیرفتید، من اهل اندونزی هستم اما همسرم اهل کره است و ما در انگلستان در لندن زندگی میکنیم، متأسفم که من این زبان را خیلی خوب ننوشتم زیرا من در حال یادگیری زبان هستم.»
در ادامه من هم از آشنایی با او ابراز خرسندی کردم.
***
چند روز گذشت تا اینکه بار دیگر پیامی با این مضمون برایم ارسال نمود:
«ما در انگلیس زندگی میکنیم. من شوهرم را در ١٦ آگوست ٢٠١٥ از دست دادم. مدتهاست که با بیماری سرطان دست و پنجه نرم میکنم و پزشک من میگوید مرحله فعلی غیرقابل کنترل است و من چند ماه [زنده]هستم.
قبل از مرگ همسرم، [ارزش داراییهای همسرم] را دولت انگلیس به مبلغ چهار میلیون و هفتصد هزار دلار قرارداد، شوهرم قبل از مرگ قصد ساخت خانه داشت.
او مرا تشویق کرد تا به افراد فقیر کمک کنم، زیرا از وقتی ازدواج کردیم، نتوانستیم فرزندانی داشته باشیم.
به دلیل وضعیت بهداشتی، دو میلیون دلار به زادگاهم (اندونزی) ارسال کردم و هفتصد هزار دلار برای داروی خود به بیمارستان فرستادم، میخواهم دو میلیون باقی مانده را نیز برای آن [شما] ارسال کنم برای کمک به فقرا و بیوههای موجود در کشورتان. »
او در ادامه نوشت: «هنگام برخورد با این پروژهها، از دین،نژاد یا منشأ قومی تبعیض قائل نشوید. لطفاً برای اطلاعات بیشتر بلافاصله به من پاسخ دهید.»
من هم برای او نوشتم که خوشحال میشوم کمکی کنم.
و او نوشت: «خدا بر شما و خانوادهاتان رحمت کند، من دوست دارم از طریق تلفن با شما صحبت کنم، اما مشکل اینجاست که دکتر به من گفت که انجام ندهید یا زنگ نزنید و تلفن من را گرفت و من به دلیل درد نمیتوانم خوب صحبت کنم، این اطلاعات خیلی مخفیانه است، هرگز به دلایل امنیتی در مورد این پول به کسی نگویید.»
و پس از آن تصویری از خودش که به دلیل بیماری روی تخت بیمارستان بود، ارسال کرد.
***
من این موضوع را داشتم فراموش میکردم و در حالی که دو هفته گذشته بود بار دیگر پیامی برایم ارسال کرد:
«من در آنجا برای پیگیری شما در این پروژه حضور نخواهم داشت و نمیدانم شما چطور پول خرج میکنید، اما خدا برای دیدن آن در آنجا خواهد بود، شما باید ٣٠٪ از کل مبلغ را برای مصارف شخصی خود مصرف کنید و از برای امور خیریه استراحت کنید، نگذارید دوستان یا خانوادهاتان شما را به استفاده از تمام پول خود فریب دهند زیرا عواقب آن به وجود خواهد آمد.
من میخواهم که شما اطلاعات شخصی خود را مانند نام کامل، آدرس کامل، شماره تلفن، عکس هر یک از کارت شناسایی خود را برای من ارسال کنید و به من بگویید که در حال حاضر چه نوع کاری را انجام میدهید، من از بانک برای دریافت اطلاعات با مدیرم تماس میگیرم. بهترین راه ارسال پول در کشور شما چیست به یاد داشته باشید که این بسیار محرمانه است، تا زمانی که پول دریافت نکنید، در مورد این مقدار به کسی نگویید.
این آدرس من ٤٢ Eamont Close، LE٢، لستر، انگلستان است ... به نام کامل ، آدرس و شماره تلفن شما احتیاج دارم.
امشب جراحی خواهم کرد، دعا میکنم که در این جراحی موفقتر باشم، فقط فردا بعد از ظهر با شما تماس میگیرم، فردا باید با مدیر بانک خود صحبت کنم، او مرا در اینجا در بیمارستان ملاقات خواهد کرد. فردا در مورد نحوه انتقال پول به شما صحبت خواهیم کرد.»
و باز هم چند تصویر که در آن فردی در حال کمک کردن به او برای بلند شدن از جایش بود ارسال کرد.
من هم که کنجکاویام گُل کرده بود اطلاعاتی را که خواسته بود در حد اسم، آدرس و شماره تلفن را به او دادم و از ارسال مدارک شناسنامهای یا کارت ملی خودداری نمودم!
اما فردای آن روز خبری از تماس و پیام نشد.
***
و باز هم چند روز دیگر از این مسئله گذشت تا اینکه پیامی را با مضمون زیر ارسال کرد:
«جراحی به هفته بعد منتقل شد، بسیار از شما برای دعاهای بیپایان سپاسگزارم.
با مدیر بانک خود تماس گرفتم تا دریابم چگونه میتوان پنهانترین و آسانترین روش انتقال پول به کشورش را تضمین کند و مدیر بانک به من گفت که اگر پول را از طریق بانک (انتقال سریع) انتقال دهم، باید با سؤال روبرو شوم و ارزیابی کنم. دولت انگلیس به دلیل اینکه اجازه نمیدهد مبلغ زیادی پول به خارج از کشور منتقل شود.
مدیر بانک گفت: راه آسان و ایمن برای انتقال آن پول از طریق نمایندگان ویژه است. وی ١٠٠٪ ضمانت به من داد که پول بیخطر و بدون هیچ مشکلی است، اما او میگوید که باید مبلغ کمی را در فرودگاه با ورود مأمور به ارز محلی شما، گرچه این مبلغ زیاد نخواهد بود و این برای هزینه ترخیص کالا از گمرک است [پرداخت نمایید]. سپس وقتی به آنجا رسیدید، او با شما تماس میگیرد و به شما میگوید چگونه عرف را حل کنید تا نماینده بتواند به خانه شما بیاید.
من در پایان با استفاده از این روش (استفاده از خدمات نمایندگی ویژه) برای ارسال پول برای شما در کشور خودم، با خدمات بینالمللی LOOMIS CORREER تماس گرفتم و به لطف خدا به زودی تمام میشود. پس از اتمام روند، من به زودی اطلاعات مربوط به عزیمت مأمورین و سایر اسناد قانونی را برای شما ارسال میکنم. امیدوارم بتوانید آنچه را برای شما توضیح دادهام بفهمید.»
و پس از آن تصویری از خودش در حال خندیدن بر روی تخت بیمارستان ارسال کرد.
او در ادامه نوشت:
«میخواهم به شما بگویم که مراحل سپردهگذاری را از طریق سرویس Western Courier Western Digital به پایان رساندهام ، این بسته به یک نماینده که کاملاً پلمپ شده است و به عنوان چمدان ویژه برچسب خورده است، تحویل داده شده است، کل مبلغ موجود در کیف به مبلغ ٢ میلیون دلار است. جعبه کد (٨٦١٩) است که شما کد را در اختیار دارید، حتی نماینده این کد و محتوای کیف را نمیداند. نماینده ویژه با رسیدن به کشور با شما تماس میگیرد تا جعبه را تحویل دهد.
اجازه ندهید که بسته طولانی مدت در فرودگاه برای جلوگیری از تلاش برای اسکن بسته بماند.»
***
کم کم بوی کلاهبرداری به مشامم میرسید و من بیاعتنا از این مسئله گذشتم.
چند هفته پس از این ماجرا ناخودآگاه در میان دایرکتها به اسم او برخورد کردم.
از او پرسیدم: آیا عمل کرده یا خیر؟ او بدون هیچ مقدمهای و حتی پاسخ به سؤال من، یک رسید پستی صادر شده از انگلیس را ارسال نمود و در قسمت گیرنده نام و آدرس من را درج کرده بود و بلافاصله دو تصویر از یک کیف پر از دلار که عکس آن در همین گزارش آمده را ارسال نمود همچون فیلمهای اکشن! همچنین تصویر پاسپورت خودش را هم ارسال کرد!
لیرغم تأخیرهای طولانی در پاسخگویی به نظرش رسیده بود که حالا توانسته اعتماد من را کاملاً جلب کن
فردای آن روز با شمارهای که با پیش کد کشور انگلیس بود در واتساپ به من پیام داده شد. نماینده با ارسال تصاویری از فرودگاه بینالمللی امام نوشت:
«من در فرودگاه بینالمللی امام خمینی تهران هستم. چمدان شما رسیده است و من نماینده هستم».
در ادامه تصویری از خودش را هم ارسال کرد!
بیتفاوت از کنار پیامهای ارسالی گذشتم تا اینکه تلفن همراهم به صدا درآمد و فردی که لهجه غلیظ انگلیسی داشت از من به انگلیسی پرسید که آیا شما میتوانید انگلیسی صحبت کنید و من پاسخ دادم و گفتم: خیر و او چند بار واژه «Please Messaging» را تکرار و گوشی را قطع کرد و سپس نوشت: بدون پرداخت هزینه سفارشی گمرک اجازه نمیدهند از فرودگاه خارج شوم.
کمی ترسیده بودم اما در پاسخ گفتم که من چنین هزینهای ندارم و او گفت: «اکنون با مادر تماس بگیرید تا مشتری چمدان را باز نکند.»
مشغول به کار شدم تا اینکه دو روز بعد تصویر فیلم خروجش از فرودگاه امام را ارسال کرد.
وقتی از او پرسیدم هزینه گمرک چقدر است؟ در پاسخ جواب داد: هزینه سفارشی ۱۸ میلیون تومان است و علیرغم اینکه جملات را به صورت دست و پا شکسته فارسی مینوشت میشد فهمید که بابت ارسال آن بسته به درِ خانه باید این هزینه را پرداخت کنم.
***
چند روز بعد به آن خانم پیام دادم و گفتم من نتوانستم پول گمرک را برای نماینده شما آماده کنم و او در پاسخ نوشت:
«من فکر میکنم که باید معاملات را متوقف کنم، زیرا اگر نتوانید این مبلغ کمی را برای گواهی ترخیص کالا از گمرک برای امنیت پول در جعبه پرداخت کنید، پس نمیتوانید معامله را انجام دهید زیرا دو میلیون دلار برای شما خیلی بزرگ خواهد بود.»
به نماینده از طریق واتسآپ پیام دادم و اینجا بود که طمع، کار دست نماینده داد و او بدون هیچ توضیحی شماره کارتی جهت واریز وجه اعلام کرد و علیرغم اینکه مادر اعلام کرده بود کار تمام شده است اما او شماره حسابی به نام یک فرد ایرانی معرفی کرد.
او نوشت: «مبلغ سپرده برای خرید ارز است. لطفاً جمله فوق را در برگه سپرده بنویسید و با کارت ملی خود تصویر کاملی از آن بگیرید».
پس از آن یک پاسپورت با ماهیت جدید فرستاد. عکس یک خانم سیاهپوست با موهای فرفری.
داستان برای من تمام شده بود تا اینکه یک پیام مشابه از شخص دیگری اما با همین مضمون ارسال شد:
«خوشحالم که شما را ملاقات کردم و از شما متشکرم که درخواست من را پذیرفتید. امیدوارم شرمنده نباشید.
نام من دبی محمد است. من اهل اندونزی هستم. اما من و شوهر فقید من سالهاست که در انگلیس زندگی میکنیم. من به یکی از دوستان نیاز دارم تا درد خود را با او در میان بگذارم اما به دلیل سلامتی من همیشه در اینستاگرام نیستم بنابراین دوست دارم شماره واتس اپ خود را برای شما ارسال کنید. ممنون، عزیزم، تا بتوانم بیان کنم احساسات من به تو!!
***
کسانی که به دنبال اخاذی از شما هستند بعضی وقتها خیلی صبورند و بعضی وقتها خیلی ساده لوح و نیاز است تا شما کمی فکر کنید و فریب اینگونه افراد را نخورید.
در پیج این خانم چند فالوور نیریزی هستند که شاید در ابتدای مسیر و یا میانه و یا خدایی نکرده به انتهای مسیر رسیده باشند.
***
یک توضیح:
به دلیل احتمال سوءاستفاده از تصاویر افراد چهرهها پوشانده شده است.
تصویری از کیف پولی که کلاهبرداران وعده آن را میدادند
تصویر نخست: شخصی که خود را مادر معرفی میکرد/ تصویر دوم: رسید ارسال بسته به ایران/ تصویر سوم: شخصی که خود را نماینده معرفی میکرد
شماره حساب بانکی ندادم فقط اسم و فامیل و شماره شناسنامه دادم
میدونم کلاه برداریه ولی تا این حد باش پیش رفتم