آنتوان دو سنت اگزوپری
زاده سال ۱۹۰۰ میلادی در شهر لیون فرانسه.
چهار ساله بود که پدرش را از دست داد و مادرش بهتنهایی عهدهدار سرپرستی او و خواهر و برادرانش شد. در نوجوانی برای ادامه تحصیل به سوئیس رفت و استعداد نویسندگیاش از همان دوران، تعجب و تشویق توأمان معلمانش را برانگیخت، اما مدتی بعد، یعنی در سال ۱۹۱۹ برای ادامه تحصیل در رشتهی معماری به مدرسه هنرهای زیبای پاریس رفت و در همان سالها شانس خود را در نیروی هوایی فرانسه آزمود و بهعنوان مکانیک در آنجا مشغول به کار شد.
سابقهی کاری و خدمت در نیروی هوایی منجر به آموختن فنون خلبانی و تبدیل شدن آنتوان دو سنت اگزوپری به یکی از خلبانان زبردست ارتش فرانسه گردید. آنتوان در قامت خلبان مجبور بود به کشورهای مختلف دنیا سفر کند و همین امر موجب تعامل او با مردمان سایر ملل و فرهنگها شد و تجربیات خوبی را برای او به ارمغان آورد. وی از این تجربیات به مثابهی ابزاری برای خلق شخصیت در داستانهایش استفاده کرد که ردپای آنها در کتابهای مختلف او قابل مشاهده است.
عمر آنتوان دوسنت اگزوپری و مدت زمان نویسندگی او بسیار کوتاه بود، اما در همین مدت کوتاه زندگی، آثار جاودانهای خلق کرد که نام او را در زمرهی محبوبترین نویسندگان فرانسوی و جهانی قرار داد. «شازده کوچولو»، معروفترین اثر این نویسنده، از پرفروشترین کتابهای تاریخ ادبیات به شمار میرود که به بیش از سیصد زبان زندهی دنیا ترجمه شده و در ایران نیز مترجمان بزرگی همچون محمد قاضی، ابوالحسن نجفی و احمد شاملو این کتاب را به فارسی ترجمه کردهاند.
این نویسندهی خوشقریحهی فرانسوی در پروازی اکتشافی بر فراز دریای مدیترانه در ژوئیهی ۱۹۴۴ ناپدید شد و پس از آن هرگز جایی دیده نشد و به گمان همگان، در همان پرواز جان خود را از دست داد.
نوشتههای آنتوان دو سنت اگزوپری آمیزهای از تجربههای زیستهی او بهعنوان یک خلبان دنیادیده و تخیلات درونی اوست. او با زبانی شاعرانه و تغزلگونه به روایت داستان آدمهایی میپردازد که در جهان قصههای او، مبلّغ خوبی و نیکوسرشتی هستند. اگزوپری ساده و روان و فارغ از تکلفات زبانی مینویسد و بر احساسات و عواطفی در آدمی دست میگذارد که جهانشمولاند و دربارهی تمام آدمها صدق میکنند.
هوانورد، پیک جنوب، پرواز شبانه، زمین انسانها، خلبان جنگ، نامه به یک گروگان و... از دیگر آثار این نویسنده است.
جملات زیر برگرفته از شازدهکوچولوست:
- شازده کوچولو پرسید: کی اوضاع بهتر میشه؟
روباه گفت: از وقتی که بفهمی همه چیز به خودت بستگی داره.
- شازده کوچولو پرسید: از کجا بفهمم وابسته شدم؟
روباه جواب داد: تا وقتی که هست نمیفهمی.
- شازده کوچولو پرسید: غمانگیزتر از اینکه بیای و کسی خوشحال نشه چیه؟
روباه گفت: بری و کسی متوجه نشه!
- شازدهکوچولو از گل سرخ پرسید: آدمها کجایند؟
گل گفت: باد به این ور و آن ورشان میبرد، این بیریشگی حسابی اسباب دردسرشان شده.
-فقط بچهها هستن که میدونن دنبال چیان!
به پایگاه خبری - تحلیلی هورگان خوش آمدید... هورگان یعنی محل زایش خورشید