از زمانی که این سماواریها (قهوهخانَهها) راه افتاده، زیندَگانی ما در این وُلسوالی زیادَه تغییر کرده.
خدا پیدر این مردومان نَیریز را بیامرزد که چَشم و هم چَشمی مَیکونند و تا یَکی کاری راه انداخت و برایش گرفتَه کرد، در همَه سَرَکها (خیابانها) و کوچَه پس کوچَهها آن کار را راه انداخته مَیکونند.
از جملَه همین سماواریها که دُکان آن مَثال سوپرمارکیت همَه جا دیدَه مَیشود. خود سوپرمارکیتها هم الآن قهوَه اورژانسی سرو مَیکونند و تحویل موشتری مَیدهند.
باور کونید بیسیار اعتیاد شیرینی است و اگر یَک روز تلخی آن را چَشیده نکونم، حَوصله سخن گفتن با زولَیخا را هم ندارم؛ چَه بَرسد بَ کندَهکاری.
اصلاً از روزی که بَ آنجا روان مَیشوم، دوستان زیادی پَیدا کردهام و همان اعتیاد کوفتی و مصرف زهر ماری را هم کَنار گوذاشتهام.
تازه کار کندَهکاری هم هر روز بَ من مَیرسد و هر کس کاری داشتَه باشد، همان جا بَ من سَفارش مَیدهد و در نَوبت کندَهکاری مَیرود.
حتی درد معده با تَوصیه یَکی از همین دوستان حل بَشد و یَک چیزی بَ نام دَوای کوفته که از جیبش در آورد و همان مَوقع بَ من بَداد، باعث شد تا از این رو بَ آن رو شوم.
بحث روز و انواع میزهای گرد هر روز نُقل مَحفَل است و بیچاره قهوَهچی مجبور است همَه آنها را گوش دهد و درد و دل همَه را شَنیده کوند.
بَ قول یَکی از دوستان، پاتوق سالمی است و خلاف سنگین آن یَک نخ سِگرِت (سیگار) است.
فقط امید دارم اربابانَ این وَلایت جَلوی همین یَک دانَه شور و نیشاط اجتماعی را هم گرفتَه نکونند.
به پایگاه خبری - تحلیلی هورگان خوش آمدید... هورگان یعنی محل زایش خورشید