تعداد بازدید: ۱۱۵
کد خبر: ۲۰۰۸۲
تاریخ انتشار: ۲۲ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۲۲:۰۱ - 2024 11 May

محمدرضا شفیعی کدکنی درباره زنده‌یاد ایرج افشار نوشته است:

در آخرین روز‌های بیماری مُهلکی که گرفتارش بود، به دیدارش رفته بودم. برای این که حرفی زده باشم گفتم: «چاپ تازه‌ای در لندن از الفهرستِ ندیم شده است، بر اساس نسخه‌های مهمی که فلوگل و بایرداج و تجدد و دیگران ظاهراً آن‌ها را ندیده بوده‌اند.»

با این که در بدترین حالات جسمانی بود، با زحمت و ضعفِ بسیار گفت:
«بیاور تا ببینم.» 

بُردم؛ و دیده بود و در مواردی با «مداد» نکته‌هایی را خط کشیده بود.
*****

همه ما به ایران دلبستگی داریم. امّا این دلبستگی امری‌ست ذاتِ مراتبِ تشکیک و در لحظه‌ها و فرصت‌های خاصّی خودش را نشان می‌دهد، یا جلوه می‌کند. در بقیّه احوال، ما، زندگی روزمره خود را داریم و به هزاران مشغله دیگر می‌اندیشیم و اگر ضرورتی پیش آید، یادی هم از میهن عزیز می‌کنیم. امّا ایرج افشار از آن مردان نادری بود که خواب و بیداری‌اش، سفر و حَضَرش و تک‌تک دقایق عمرش، در هر کجای جهان که بود، مصروف اندیشیدن به ایران و فرهنگ ایرانی می‌شد و همّت او هیچ چیز دیگری را برنمی‌تافت.
بزرگا مردا که او بود.

بزرگا مردا كه او بود

از کانال تلگرام: t.me/shafiei_kadkani

نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها