تعداد بازدید: ۹۷
کد خبر: ۲۰۰۸۰
تاریخ انتشار: ۲۲ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۲۲:۰۰ - 2024 11 May
نویسنده : فرامرز عرب عامری 

زاده ۲۵ تیرماه ۱۳۵۵ در شاهرود. با مدرک لیسانس از دانشکده‌ی ادبیات فارغ‌التحصیل شد و در رشته‌ی نقشه‌کشی نیز فوق‌دیپلم گرفت. پس از آن دوباره به رشته‌ی ادبیات برگشت و اینک دارای مدرک کارشناسی ارشد در رشته‌ی زبان و ادبیات فارسی است.  

اشعار وی محدود به قالب و موضوعی خاص نمی‌شود، اما به غزل بیشتر گرایش دارد. مجموعه شعر‌های «توقیف»، «بایکوت»، «ریحانه»، «بیا گناه کنیم»، «تخته سنگ»، «شهر مترسک‌ها» و «سه‌ساله» از ایشان منتشر شده است. وی در حال حاضر ساکن تهران است.


*****
اینجا بـه دل‌سپردن من گیر داده‌اند
مشتی اجل به بردن من گیر داده‌اند

اینجا همیشه آب تکان می‌خورد از آب.
اما به آب خوردن من گیر داده‌اند

مانند شمع در غم تو آب می‌شوم
مردم به فرمِ مردن من گیر داده‌اند

مانند یک مجسمه پاشیده‌ام ز هم
حتی به دل‌شکستن من گیر داده‌اند

دامن به خون زدم که به دست آورم تو را
این دست‌ها به دامن من گیر داده‌اند

گر پا دهد برای تو سر نیز می‌دهم
اینجا به دل‌سپردن من گیر داده‌اند
*****
رفتنت آغاز ویرانی‌ست، حرفش را نزن
ابتدای یک پریشانی‌ست، حرفش را نزن

گفته بودی چشم بردارم من از چشمان تو
چشم‌هایم بی‌تو بارانی‌ست، حرفش را نزن

آرزو کردی که دیگر بر نگردم پیش تو
راه من، با این که طولانی‌ست، حرفش را نزن

عهد بستی با نگاه خسته‌ای محرم شوی
گر نگاه خسته‌ی ما نیست، حرفش را نزن

خورده‌ای سوگند روزی عهد خود را بشکنی
این شکستن نامسلمانی‌ست، حرفش را نزن

حرف رفتن می‌زنی وقتی که محتاج توام
رفتنت آغاز ویرانی‌ست، حرفش را نزن
****
این روز‌ها چه قدر هوای تو می‌کنم
حتی غروب، گریه برای تو می‌کنم

گاهی کنار پنجره‌ام می‌نشینم و
چشمی میان کوچه، رهای تو می‌کنم

خیره به کوچه می‌شوم، اما تو نیستی
یاد تو، یاد مهر و وفای تو می‌کنم

خود نامه‌ای برای خودم می‌نویسم و
آن را همیشه پست به جای تو می‌کنم

وقتی که نامه می‌رسد از سوی من به من‌
می‌خوانم و دوباره هوای تو می‌کنم

اینجا به دل‌سپردن من گیر داده‌اند

نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها