بیبی لپ بچهی تازه به دنیا آمده را کشید و همانطور که نیشخندی میزد گفت:
- زشتو، زشتو...
با آرنجم زدم به پهلویش و ابروهایم را انداختم بالا که کبری خانم گفت:
- ووووی نگو ایطو عاروسُم بدُش میگیره، دلُت میا؟
لبخندی زدم.
- شوخی میکنن بیبی جان، اینجوری میگن که چش نخورن نوهتون!
بیبی دوباره پوزخند زد...
- دروغ میگه! هیچم شوخی نیکنم، دیهای چِشِی ریز و دماغ پَق و پَن و صورت پُتالو خو دیه چش زدن ندره! دروغ میگه گلابی!
دوباره با آرنج زدم به پهلوی بیبی...
- بیبی جان، شما که ماشالا مویی سفید کردین، بچه زیاد دیدین، اکثر بچهها وقتی به دنیا میان، صورتشون ورم داره و همین شکلیان، مگه نه؟
بیبی ابرویش را داد بالا...
- والا ایکه من مینم اَ وَرَم مَرَم گذشته، بدبخت دُخترَم خو هه دیه بدتر، اَ هی حالا فکر یَی دبِی بزرگ ترشی برش باشین،ای که من مینم رو دَسوتون میمونه!
کبری خانم پشت چشمی نازک کرد.
- وا! چشه میه بچهام بیبی؟ خیلیام دِلوشون باخاد!
بیبی دوباره نطقش باز شد...
- هااااا،ای حور پری که من درم مینم خیلیام بویه دلوشون باخاد! فقط تو یَی چی مونَمای بچو اَ کی رفته، بواش خو بد نی، ننهشم خو قشنگه،ای بری چه ایطو شده؟
کبری خانم آمد چیزی بگوید که دست بیبی را گرفتم و رو به کبری خانم گفتم...
- ما دیگه با اجازهتون رفع زحمت کنیم. وقت ملاقاتم که دیگه الان تمومه. حرفای بیبی رو هم به دل نگیرین، بیبیه دیگه، ایشالا داغشو نبینین!
و کشان کشان دست بیبی را گرفتم و از اتاق بیمارستان بردمش بیرون...
هنوز درست و حسابی از در نزده بودیم بیرون که بیبی طلبکارانه نگاهم کرد...
- تو بیخود میکنی بِجِی من حرف میزنی، اصن به تو چه!
- خوای حرفا چی بود زدین بیبی، طرف ناراحت میشه بهش اینطوری میگین، هی میگی نوهتون زشته، بچتون زشته! بدتر از اون حرف آخری که زدین، میگین معلوم نیس بچه شبیه کی شده.
- خو میه دروغ گفتم؟ نه اَ ننش رفته نه اَ بواش! نذاشتی خو بگم، ماخاسم بگم شده عین کبری خودُش...
- اتفاقاً کپی مامانشه بیبی!
- مامانُش؟
- آره
- دختر! ننهی بچو باای دماغ قلمی و چِشی قشنگ و پوس ترتمیز کجا مث ایه؟
-ای بابا، مگه نمیدونین بیبی، چن تا عمل زیبایی کرده این شکلی شده...
- ووووی خاک عالم راس میگی؟
- بله بیبی، دروغم چیه؟
بیبی کمی فکر کرد.
- حالا بدم نشد گلابی. عُغدامه خالی کردم.
- چطور بیبی؟
- نیفَمی خو هی کبری وختی تو دنیا اُمده بودی، بری قیافَت چقد منه خفت داد!
زد توی سرَم!
- خدا بزنه تو سرُت که هر جا هسی، مویهی ننگ منی! یادُم اومد اعصابُم خرد شد!