تعداد صفحات: ۱۱۰
انتشارات: نگاه
داستان در اواسط دهه ۵۰ و در زمان محمدرضاشاه پهلوی اتفاق میافتد.
حمید پسری است که در سپاه دانش کار میکرده و حالا به زندان افتاده.
او برای کمکخرجی خانوادهاش، تپانچهای قدیمی مربوط به دوران میرزا کوچک خان را به یک نفر میفروشد.
آغاز داستان، آشنایی حمید با فرد زندانی به اسم دکتر است.
دکتر یکی از زندانیهای سیاسی و سرشناس است که عقاید مخالف رژیم شاهنشاهی دارد.
بیشتر جملات و حرفهای بزرگ و پر مفهوم کتاب از زبان دکتر است.
صحبتهایی که هر لحظه خود حمید هم به آنها فکر میکند و خواننده را بیش از پیش به تفکر و تأیید دعوت میکند.
در طول داستان متوجه میشویم دلیل زندان افتادن حمید این است که با آن تفنگ تروری صورت گرفته و حمید از آن بیخبر است و حالا در زندان ساواک به سر میبرد و از او بازجویی میشود و...
داستان کتاب چاه به چاه یک انسجام واحد را به شکلی که انتظار داشته باشید ندارد.
مثلاً یک غافلگیری یا شاخص ادبی را که در کتاب آواز کشتگان میبینیم در این داستان پیدا نمیکنیم.
یک داستان کاملاً ساده، بدون هیچ پیچیدگی و شاید صرفاً با یک مجموعه از حرفهای زیبا از زبان قهرمان داستان.
کتاب کمحجم و خوشخوانی که از خط اول تا خط آخر همراهتان خواهد شد.
متنهای زیر برگرفته از این کتاب است:
اگر فردا دختر یا پسر آدم بزرگ شد و فهمید که پدرش رئیس زندان بوده، یا از آن سرهنگهای شهربانی و ارتش بوده که تا حال حداقل پنجاه نفر را به دست خودش شلاق زده، یا پنج شش نفر را در یک محاکمهی قلابی به اعدام محکوم کرده، چه میگوید؟ آیا خجالت نمیکشد از اینکه پدرش یک قاتل، یک شلاقزن حرفهای یا یک جلاد بوده؟ نمیدانم چکار بکنم.
****
یک چیز را میدانم.
کشش من بسوی زندگی از کشش من بسوی مرگ به مراتب بیشتر است.