من ماندَهام این میز خدمت دیگر چه صیغَهای است؟
یَک عده ارباب اَداره دَور هم جمع مَیشوند و نمایش «قدرت»، ببخشید «خدمت» مَیدهند.
اما ارباب رجوع چندانی بَ آنها محل نَمیگوذارد؛ احتمالاً کسی موشکلی در این وُلسوالی ندارد.
یادش بَخَیر؛ افغانیستان که بودیم، والی وُلسوالی قوندوز را بَ خانَه دعوت مَیکردیم.
بی ریا مَیپذیرفت، یَک شوربا همراهمان خوردَه مَیکرد و یَک ساعت پای درد دلمان مَینشست. بدون آن که کسی بَخواهد از این کارش عکس گرفتَه کوند.
من نَدانم اینها اگر واقعاً مَیخواهند خدمت کونند، چَرا در اَداره خودَشان نَمیکونند؛ چَه فرقی دارد؟
از عجایت این وَلایت آن است که وقتی بَ هر کدام از اَداراتشان تماس تیلیفونی گرفته مَیکونی، کسی پاسخ نَمیدهد؛ وقتی هم حضوری بَ آنجا روان مَیشوی، همه دارند با تیلیفون سخن مَیگویند.
از عجایب دیگر آن است که وقتی خواهان اینتقاد هستی، گفتَه مَیکونند: حرفت را زدَه کون، راحت باش.
اما وقتی سخن مَیگویی، ناراحت مَیشوند.
طرز پاسخ دادن میز خدمَتشان را نَمیدانم؛ اما در اَدارات کارمند از پشت میز گفتَه مَیکوند:
- سیستم قطع است، بَ واحد اَداری روان شوید.
واحد اَداری گفتَه مَیکوند: شما یَک نامه دستی برای اَرباب نوشتَه کونید.
ارباب: این موشکل شما باید بَ اَداره کل روان شود.
ارباب کل: جَناب نجیب، موشکلاتتان باید بَ وَزارتخانَه بَرود.
وَزارتخانَه: این کار بَ ما مربوط نیست؛ بَ اَداره محل سَکونتتان روان شوید.
آخر کار هم بَ این نتیجه رَسیده مَیکونی که برخی اربابان کارَشان برعکس است و از زیر میز خدمت مَیکونند.
من بَ اربابان این وَلایت نصیحت مَیکونم خرتان که از پل گوذشت؛ زیر حرفَتان نزنید؛ یَکهو نَظاره مَیکونی برگشت...