کافه تاریخ
/ نقلست که گفت: یک روز دلم گم شده بود.
گفتم: الهی دل من باز ده. ندائی شنیدم که: یا جنید! ما دل بدان ربودهایم تا با ما بمانی؛ تو بازمیخواهی که با غیر مابمانی.
/ نقلست که شبلی گفت: اگر حق تعالی مرا در قیامت مخیر کند میان بهشت و دوزخ من دوزخ اختیار کنم از آنکه بهشت مراد منست و دوزخ مراد دوست هر که اختیار خود بر اختیار دوست گزیند نشان محبت نباشد جنید را از این سخن خبر دادند گفت: شبلی کودکی میکند که اگر مرا مخیر کنند من اختیار نکنم گویم بنده را باختیار چه کار هرجا که فرستی بروم و هرجا که بداری بباشم مرا اختیار آن باشد که تو خواهی.
نظر شما