۲۶ بهمن همزمان است با ۵ شعبان زادروز امامِ کمنظیر، علیبنحسین (درود خدا بر او باد) مشهور به سجاد و زینالعابدین، چهارمین امام شیعیان.
بر اساس منابع اسلامی، او در مدینه بهدنیا آمد. برخی او را حاصل ازدواج امام حسین (ع) و شهربانو دختر شاه ساسانی میدانند.
به نوشته ویلفرد مادلونگ انتسابِ زینالعابدین به شاه ساسانی به نظر افسانه میرسد. از مورخان اسلامی هم، جعفر شهیدی، مورخ شیعی معاصر، این انتساب را افسانه قلمداد میکند و سندهای این داستان تاریخی را فاقد اعتبار علمی میداند.
به نوشته رسول جعفریان، مورخ شیعه معاصر، با تحقیقات دامنهداری که اخیراً درباره تبار علی بن حسین صورت گرفته، نمیتوان با قطعیت پذیرفت که سجاد از یک شاهزاده ساسانی متولد شده باشد.
با این حال، به عقیده او تکذیبیههایی که در این باره صورت گرفته، بیشتر به این دلیل بوده که مبادا دشمنانِ تشیع، نشرِ تشیع در ایران را ناشی از این وابستگی خونی بدانند. جعفریان نتیجهگیری میکند که مادرِ سجاد را میتوان دختر یکی از خاندانهای مهم و صاحب قدرت دانست که میتوانسته ساسانی باشد، اما درباره اینکه این زن، دخترِ خودِ شاهِ ساسانی باشد، قطعیتی وجود ندارد.
سجاد (ع) در جوانی پدرش را در صحرای کربلا همراهی میکرد، اما بهدلیل بیماری در نبرد کربلا شرکت نکرد و به همین دلیل از این کشتارِ بیرحمانه جان سالم به در برد.
او در مدینه انزوا اختیار کرد و با عده معدودی از اصحاب ارتباط داشت.
بنابر روایات شیعه، زینالعابدین با سمِّ ولید بن عبدالملک از دنیا رفت و در قبرستان بقیع در کنار عمویش حسن مجتبی دفن شد.
امام محمد باقر (ع)، امام پنجم شیعیانِ ۱۲ امامی و زید بن علی، امام پنجم شیعیانِ زیدی، از فرزندان زینالعابدین بهشمار میآیند.
تعلیماتِ امام زینالعابدین (ع) بیشتر شکل دعا و نیایش داشت.
اثرِ معروف او صحیفه سجادیه است که به شکل نیایش نگاشته شدهاست. رساله حقوق از دیگر آثار اوست.
حسین محمد جعفری در مقدمهای که بر ترجمه ویلیام چیتیک از صحیفه سجادیه نگاشتهاست، علی بن حسین را مورد احترامِ اهلِ مدینه، توصیف کردهاست.
وی همچنین موقعیت بالایی در میان بزرگان و علمای حجاز داشت. شعر معروفِ فرزدق در ستایش او از نمونههای بارز این موقعیت است.
این شعر صحنهای از احترامِ مردم به علی بن حسین در مقابلِ بیتوجهیِ آنها به هشام بن عبدالملک در ازدحامِ حجّ را توصیف میکند.
گفته میشود در هنگامِ طوافِ خانه خدا، سجاد و هشام هر دو سعی داشتند خود را از میانِ جمعیتِ متراکم که اطرافِ کعبه میچرخیدند به حجرالاسود برسانند.
به نوشته جعفری، مردم برای زینالعابدین کوچه باز کردند درحالیکه هشام بیهوده در میانِ جمعیت تقلّا میکرد.
بر طبق این گزارش، خلیفه که از این واقعه به خشم آمده بود، فریاد زد این چه کسی است که مردم چنان احترامی به او میگذارند.
فرزدق در پاسخِ خلیفه، قصیدهای سرود که از شاهکارهای ادبیاتِ عرب محسوب میشود.
این قصیده همچنین گواهی تاریخی بر صحتِ این واقعه محسوب میشود.
فرزدق به تاوانِ این قصیده بهدستور هشام راهی زندان شد.
علی بن حسین برای جبران، هدیهای ۱۲۰۰۰ درهمی برایش ارسال کرد، اما فرزدق آن را نپذیرفت و اظهار داشت این شعر را فقط بهخاطرِ غیرتِ مذهبیاش گفتهاست.
فرزدق در زندان شروع به هجوِ خلیفه کرد تا جاییکه خلیفه از بیمِ زبانِ گزندهاش، دستورِ آزادیاش را صادر کرد.
زین العابدین (ع) را لاغر اندام و گندمگون توصیف کردهاند.
علت لاغری او را روزه و عبادتِ بسیار او دانستهاند.
او در مدینه زندگیِ پرهیزکارانهای داشت که القابِ احترامآمیزی برای او به ارمغان آورد.
در اوقات نماز، از خشوع بر خود میلرزید و رنگ بر چهره نداشت.
عبادتِ زیاد، نگرانیهایی را در موردِ سلامتیِ او ایجاد کردهبود.
همچنین گفته میشود هنگام شب با چهره پوشیده بیرون میرفت و فقط پس از وفاتش بود که مردم هویتِ شخصی را که شبانه به آنها کمک میکرد، شناختند.
در یک مورد وقتی شبانه بارِ آذوقهای را بر دوش میکشید، زهری از او پرسید چه بر دوش داری؟
پاسخ داد «دارم برای سفری (سفر آخرت) آماده میشوم! برایش توشه آماده میسازم و آن را به جای امنی منتقل میکنم.» هنگامیکه بدنش را غسل میدادند، آثاری بر روی شانههایش دیده شد که بهعلت حمل بارهای آذوقه پدید آمده بود.
گفته میشود شبانه، با چهرهای پوشیده، به خانه حدود صد خانوار از مردم مدینه غذا میبُرد.
او علاوه بر عبادت، به بخشش، گشادهدستی و صبوری نیز شهره بود.
شدت پرهیزکاریِ زینالعابدین به قدری بود که صوفیان، او را یکی از اقطاب خود دانستهاند.
با این وجود، زین العابدین مانند صوفیان در جستجوی فقر نبود، بلکه فقط از آنچه خدا ممنوع کرده بود، پرهیز میکرد.
از او روایت شده که میگفت: «موقعیتِ صبر در دین همپایه موقعیتِ سر در بدن است؛ کسی که صبر ندارد دین ندارد.» با این وجود وقتی در حالِ طوافِ کعبه شنید مردی از خداوند طلبِ صبر میکند، به او گفت: «از خدا طلبِ سختی میکنی! بگو خدایا به من رفاه عطا کن و برایش از او تشکر کن!»
وقتی از او درباره زُهد پرسیدند پاسخ داد: «زهد ده رتبه دارد: بالاترین مرتبه زهد، پایینترین مرتبه پرهیزکاری است. بالاترین مرتبه پرهیزکاری، پایینترین مرتبه اطمینان است.
بالاترین مرتبه اطمینان، پایینترین مرتبه رضاست.
زهد در آن آیه از کتاب خداست که میفرماید: «تا به آنچه از دستتان رفته حسرت نخورید و به آنچه به شما عطا کرده سرمستی نکنید.» (حدید/۲۳)
زینالعابدین در مقابلِ ستمی که به او میشد، از خود بخشش نشان میداد: هشام بن اسماعیل در طول مدتی که والیِ مدینه بود همواره به او توهین میکرد.
با این وجود پس از برکناریِ هشام توسط ولید، خانواده و دوستانش را از سرزنش او منع کرد.
روزی مردی به او توهین کرد.
در پاسخ گفت: «اگر آنچه میگویی در من است از خدا میخواهم مرا ببخشد، و اگر آنچه میگویی در من نیست از خدا میخواهم تو را ببخشد.»
به پایگاه خبری - تحلیلی هورگان خوش آمدید... هورگان یعنی محل زایش خورشید