زهرا صحرایی از بانوان جوان و موفق نیریزی و مترجم پرکار کتابهایی چون:
قدرت بیان، سهشنبهها با موری، ۱۳ کاری که کودکان با ذهن قوی انجام میدهند، شفای کودک درون و تیمارستان متروکه گریلاک است.
او متولد سال ۱۳۸۰ است و کارشناسی رشته زبان و ادبیات انگلیسی از دانشگاه نمونه دولتی یزد را در کارنامه دارد.
دوران تحصیل را نیز در مدارس شهید غفاری، کاشانی و فاطمیه گذرانده و سپس وارد دانشگاه یزد شده.
علت انتخاب رشته زبان چه بود؟
من رشته تجربی بودم و زمان کنکور در سال ۱۳۹۹ علاوه بر کنکور تجربی، در کنکور زبان هم شرکت کردم.
رتبه من در رشته تجربی قبولی رشتههای پیراپزشکی و پرستاری را همراه داشت.
در رشته زبان رتبه زیر ۱۰۰۰ را آوردم و با وجود سماجت اطرافیان و صحبتهایی از قبیل این که رشته زبان آینده شغلی خوبی ندارد، درآمد زیادی در آن نیست و ...، ولی به دلیل علاقه خودم و این که دوست داشتم زبان و فرهنگ کشورهای دیگر را بدانم و ارتباط بگیرم این رشته را انتخاب کردم.
اولویت و تمرکز من قبولی در دانشگاههای خوب برای این رشته بود و با تلاش و کوشش زیاد ثابت کردم هر شخصی در رشته مورد علاقهاش میتواند پیشرفت چشمگیری داشته باشد.
به جز زبان انگلیسی چه زبانهای دیگری کار کردهاید؟
فرانسوی، عربی و ترکی استانبولی را هم تا حدودی مسلط هستم.
در زمینه رشته خود چه کارهایی میکنید؟
به صورت خصوصی و در مؤسسههای زبان تدریس میکنم.
ترجمه مقاله، ترجمه همزمان، و کارهای مهاجرتی را برای افرادی که نیاز به ترجمه و تکمیل مدارک و فرمهای مهاجرتی دارند انجام میدهم.
همچنین ترجمه پنج کتاب را انجام دادهام.
اولین کتابی که ترجمه کردم «۱۳ کاری که کودکان با ذهن قوی انجام میدهند» در سن ۱۹ سالگی بود.
در ادامه کتابهای: قدرت بیان، سهشنبهها با موری، ۱۳ کاری که کودکان با ذهن قوی انجام میدهند، شفای کودک درون و تیمارستان متروکه گریلاک را هم ترجمه کردم.
علاوه بر این پنج کتاب، دو کتاب دیگر نیز زیر چاپ دارم و منتظر انتشار آن هستم. دو کتاب دیگر هم برای پروژه دانشگاهی با اساتید دانشگاه در حال انجام دارم. در کنار تمام این فعالیتها، در اینستاگرام و یوتیوب هم تولید محتوا در زمینه زبان انجام میدهم که البته فیلترینگ واقعاً اذیتکننده است.
چه مدت به کلاسهای زبان میرفتید؟
از کلاس ششم تا یک سال مانده به کنکور که واقعاً خیلی مفید و مؤثر بود.
ملاک شما در انتخاب کتاب برای ترجمه چیست؟
سعی دارم کتابی را انتخاب کنم که برای اقشار مختلف جامعه کاربرد بیشتری داشته باشد.
برای نمونه کتاب «۱۳ کاری که کودکان با ذهن قوی انجام میدهند» هدیه ارزشمندی برای کودکان و نوجوانان است و به آنها نشان میدهد در مسائل اجتماعی چطور به خودشان کمک کنند.
یا کتاب سهشنبهها با موری که یکی از کتابهای پر فروش در دنیا است و به ۴۵ زبان زنده ترجمه شده.
این کتاب سرشار از آرامش و نشاط است.
در بخشی از همین کتاب آمده:
یا به یکدیگر عشق بورزید، یا بمیرید.
بالاخره روزی خواهی مرد، ولی نه برای مدتی طولانی و نه برای همیشه. پس ناامید نباش.
یک معلم در جاودانگی تو مؤثر است.
تو هیچگاه نمیتوانی بگویی که این تأثیر تا کی پایان میپذیرد.
هر شب که میخوابم، میمیرم؛ و صبح روز بعد، وقتی بیدار میشوم، دوباره متولد میشوم.
این کتاب برای همه ردههای سنی مناسب و مفید است.
برخی کتابهایی که برای ترجمه انتخاب کردهاید قبلاً ترجمه شده. آیا بهتر نبود کتابهایی را ترجمه میکردید که هنوز ترجمه نشده؟
وقتی ما میخواهیم کتابی را ترجمه کنیم، با مشکلاتی مواجه هستیم.
یکی از این مشکلات این است که محتوای کتاب باید از یک سری فیلترهای سیاسی، فرهنگی وغیره بگذرد و توسط کتابخانه ملی تأیید شود.
بعد وارد فاز ترجمه میشود.
من به دلیل این که در حال تحصیل در دانشگاه بودم و فقط تابستانها برای ترجمه کتابها وقت داشتم، کتابهایی را انتخاب میکردم که قبلاً ترجمه شده و این مسیرها را طی کرده.
مثلاً کتاب شفای کودک درون. وقتی ترجمهای از این کتاب را خواندم، ارتباطی بین من و کتاب برقرار نشد و تصمیم گرفتم با اعتمادی که به خودم داشتم با ترجمه خودم این کتاب را وارد بازار کنم که نتیجه خوبی هم داشت و در سریعترین زمان به چاپ دوم رسید.
هزینه نشر کتابها را چگونه تأمین میکردید؟
اوایل هزینه نشر کتابها خیلی بالا بود و من هم تجربه کافی در ترجمه نداشتم.
برای همین اوایل فقط دستمزد ترجمه کتابها را میگرفتم. بعد از کار دوم، در هزینه و سود انتشار کتابها هم سهیم بودم.
در این مسیر خانواده مخصوصاً برادرم مشوق من بود و من را در تمام مراحل کمک و حمایت کرد.
بازار ترجمه ایران را چگونه میبینید. آیا درآمد خوبی دارد؟
از لحاظ درآمد مسیر خوبی است.
البته به خود شخص هم بستگی دارد.
اگر در این مسیر تلاش و کوشش خوب و نتیجهبخشی صورت بگیرد واقعاً مسیر خوبی است.
من اگر به گذشته باز گردم همین مسیر را انتخاب میکنم.
اما یکی از مشکلاتی که متأسفانه در ایران هست این که قانون کپی رایت نداریم.
اگر اکنون کتابی ترجمه شود و به چاپ هم برسد، به دلیل نبود همین قانون اجازه نداریم کتاب را به خارج از ایران ارسال کنیم.
خیلی از فارسی زبانها در خارج از ایران خواهان کتاب هستند، ولی ما نمیتوانیم بدون اجازه شخص نویسنده، کتاب را به خارج از ایران ارسال کنیم.
امیدوارم این مشکل خیلی بزرگ حل شود.
به نظر شما بهترین مترجم ایرانی کیست؟
اولین باری که کتاب پیرمرد و دریا را خواندم واقعاً جذب ترجمه روان کتاب شدم.
کتابی از ارنست همینگوی با ترجمه نجف دریابندری. ایشان علاوه بر ترجمه روان، طنزی که در ترجمهها به کار میبرد ارتباط خوبی با خواننده برقرار میکند.
زندهیاد علی اصغر بهرامی را میشناختید؟
بله. من به تازگی با ایشان و ترجمههایشان آشنا شدهام.
متأسفانه چند ماه پیش فوت کردند.
ایشان در ترجمه حرفی برای گفتن در سطح کشور داشتند.
از نظر شما چه ملاکهایی باعث پیشرفت بیشتر یک مترجم میشود؟
از نظر من میان ترجمه و نویسندگی ارتباط زیادی وجود دارد.
کسی که نویسنده ماهری است یک مترجم ماهری هم میشود.
برای این که ترجمه خوبی از یک کتاب صورت بگیرد باید تسلط زیادی روی زبان مادری و زبان هدف داشته باشد و همچنین تسلط زیادی روی نوشتن.
این تسلط خوب را زمانی به دست میآوریم که کتابهای زیادی مطالعه کرده باشیم و ترجمههای زیادی خوانده باشیم.
هر چه سطح مطالعه بالا برود، قدرت نویسندگی هم افزایش پیدا میکند که در نتیجه یک کار قوی صورت میگیرد.
شما کار نویسندگی هم انجام میدهید؟
یک کتاب رمان در دست نوشتن دارم در شرح زندگی دختری که سخت تلاش میکند برای طی کردن مسیر خود.
تا حدودی این کتاب پیش رفته، اما فعلاً به دلیل در پیش داشتن کنکور ارشد هنوز آن را تمام نکردهام و تصمیمی برای انتشار آن نگرفتهام.
حرف آخر؟
به عنوان کلام آخر خواستم عرض کنم در این مسیری که من در حال حرکت به سمت هدفم هستم، کم و کاستیهای زیادی تجربه کردهام و از خیلی کارها به خاطر رسیدن به هدفم زدهام.
اوایل که تجربه ترجمه نداشتم و انتشاراتیها سخت اعتماد میکردند، ایستادگی کردم و مجبور بودم ترجمه سه ماهه را یک ماهه با بهترین کیفیت تحویل بدهم تا به مهارت من پی ببرند و مورد اعتماد کاری قرار بگیرم.
خیلی از جوانان با دانشگاه رفتن موافق نیستند. میدانم که شرایط کشور از نظر امید به آینده و شرایط اقتصادی ناهموار است.
اما به نظر من همه ما باید دانشگاه را تجربه کنیم برای ورود با کیفیت به اجتماع، و افزایش سطح علمی و فکری و...
موضوع دیگری که امیدوارم روزی حل شود این است که در سیستم آموزشی ما، تئوری محوری و نمره محوری از بین برود و آن چیزی را در دانشگاه به ما تدریس کنند که برای جامعه مفید باشد و ما نخواهیم زمان بیشتری را برای کسب مهارت عملی در خارج از دانشگاه صرف کنیم.
به کسانی که فکر میکنند اعتماد به نفس ندارند میگویم که روی خودتان کار کنید.
خیلی از دوستان را دیدهام که استعداد آنها به دلیل نداشتن اعتماد به نفس، در درون آنها حبس شده و هیچ وقت به شکوفایی نرسیده.