یکی از فرهنگهایی که در حکومتهای دیکتاتوری رواج دارد، فرهنگ مدح و چاپلوسی حاکم است.
با توجه به پیشینه حکومتهای پادشاهی و مستبد در ایران باستان، این فرهنگ در جامعه ایرانی نیز کم و بیش وجود داشته است.
به طوری که با مطالعه آثار فاخر فرهنگی و ادبی بزرگان میتوان رد پای این فرهنگ را دنبال کرد.
مانند تعریف و تمجیدهای شیخ اجل، سعدی شیرازی نسبت به خاندان زنگی و یا مداحی حافظ برای شاه شجاع و در ادامه چاپلوسی قاآنی در دربار قاجار و ....
اما با مطالعه کلمات پیشوایان دین، خصوصاً گفتار و کردار امیرالمؤمنین (ع) متوجه میشویم که اسلام میانهای با چنین رویه و رویکردی ندارد و اخلاق اینچنینی را تقبیح میکند.
این مهم زمانی به یک ایده درخشان تبدیل میشود که امیرالمؤمنین (ع) در دوران حکومت و زمان خلافت، خود آن را مطرح کرده و از هرگونه مدح و چاپلوسی حاکم جلوگیری میکند.
نه اینکه وقتی دست حضرت از قدرت کوتاه است، ژست اپوزیسیون گرفته و تنها در قالب شعار، دم از اخلاقیات بزند.
امیرالمؤمنین (ع) در فرمان خود به مالک اشتر نیز این مهم را یادآور شده و به عنوان دستورالعمل حکومتی به مالک ابلاغ کرده که در گزینش کارگزاران خود طوری عمل کند که مداحان و چاپلوسان جایی نداشته باشند.
جالبتر این که حضرت به همین مقدار بسنده نفرمودهاند؛ زیرا چه بسا افرادی که قبل از انتصاب به مقامی دارای خُلق نیکو باشند، اما بعد از رسیدن به مقام تغییر رویه دهند.
از همین رو امیرالمؤمنین (ع) به استمرار چنین خلقیاتی نیز توجه دارند. حضرت به مالک اشتر فرمان میدهد که:
ثُمَّ رُضْهُمْ عَلَى أَلَّا یُطْرُوکَ وَ لَا یَبْجَحُوکَ بِبَاطِلٍ لَمْ تَفْعَلْهُ فَإِنَّ کَثْرَةَ الْإِطْرَاءِ تُحْدِثُ الزَّهْوَ وَ تُدْنِی مِنَ الْعِزَّةِ
آنان را آنچنان تعلیم ده که تو را زیاد تعریف نکنند، و بیهوده به کارى که انجام ندادهاى تو را شاد ننمایند، که تمجید فراوان ایجاد کبر و نخوت کند، و به گردنکشى نزدیک نماید.
(نهجالبلاغه/ نامه ۵۳)
در نظام حکومتی اسلام، افراد بالادست باید زیردستان خود را با تمرین و ممارست ناچار به حفظ تقوا و صداقت کنند.
نحوه تمرین نیز به این گونه است که حاکم نباید اجازه دهد کارگزاران حکومتی، مدح و ثنای او را بگویند.
اما همین عدم مدح و تعریف و تمجید نیاز به تمرین دارد و باید برای آن ریاضت کشید. باید کسی را که تعریف و تمجید میکند مورد مؤاخذه قرار داد.
امام (ع) در این فراز از سفارشات خود، کلمه «یُطْرُوکَ» را که پایینترین مرتبه مدح میباشد به کار برده است.
یعنی حتی کمترین تعریف و تمجید نباید صورت پذیرد تا چه اینکه نوبت به چاپلوسی برسد! البته باید توجه داشت که تعریف و تمجید از طرف بالادست نکوهیده نیست.
مانند استادی که در کلاس درس از دانش آموز موفق خود تعریف میکند.
زیرا با این تعریفات هم خود دانشآموز تشویق میشود و بیشتر تلاش میکند و هم سایرین تحریک به تلاش بیشتر میشوند.
ما در حکومتداری اگر تعریف و تمجید از طرف زیردست برای حاکم صورت پذیرد مورد نهی حضرت قرار گرفته است.
در این کلام هم امیرالمؤمنین (ع) به مالک که در رأس حکومت منطقه قرار دارد، هشدار میدهد که مبادا همکاران زیر دستش به ثنا خوانی او بپردازند و از او میخواهد که جلوی این کار را بگیرد.
ممکن است این سؤال مطرح شود که چرا در حکومت نباید مدح و چاپلوسی صورت پذیرد؟ مگر چاپلوسی و مداحی چه آسیب و ضرری دارد
دلیلی که امیرالمؤمنین (ع) به آن اشاره میکند این است که مدح و چاپلوسی در درجه نخست سبب فساد خود حاکم میگردد.
حضرت میفرماید در صورتی که تعریف و تمجید زیاد شود، موجب به وجود آمدن بیماری کبر و غرور میشود.
به همین دلیل با حساسیت تمام حضرت تأکید میکند چنین افرادی اصلاً در رأس کار قرار نگیرند. یعنی فساد به طور کلی هویت شخص را متلاشی میکند.
مخصوصاً اگر کسی باشد که ظرفیت نداشته باشد؛ و معمولاً افراد در معرض این لغزش هستند.
ولو شخص مالک اشتر باشد که در محضر امیرالمؤمنین (ع) تربیت شده و انسان بزرگ و شایستهای است.
در کلام دیگری از امیرالمؤمنین (ع) آمده است که چه بسا کسانی که در اثر تعریف و تمجید از آنها، فریب خوردهاند: «چه بسا کسى که با احسانى که به او شود غافلگیر گردد، و با پردهاى که بر گناهش افتد فریفته شود، و با ستایشى که از او شود فریب خورد.
داوند احدى را به مانند مهلتى که به او داده آزمایش نکرده است. (نهجالبلاغه/ حکمت ۲۶۰)».
زندهیاد استاد شهید مطهری در اینباره میگوید:
«کسی که چشمش جز تعظیم نبیند و گوشش جز تملق نشنود و دهانش جز به محصول بازوی دیگران نجنبد و بازوی خودش کار نکند و دستش جز برای بوسیدن دراز نشود، محال است که از لحاظ روحیه سالم بماند. (یادداشتها/ ج۶/ ص ۲۵۱)»
آموزههای دینی، خصوصاً سیره امیرالمؤمنین (ع) به انسان یادآور میشود که جایگاه بلند مرتبهای دارد و هرگز آزادگی خود را نباید قربانی هیچ چیز دیگری کند.
ادامه دارد