اما...، اما هنوز هم که هنوز است ۵۰۰ هزار تومان یا همان نیم میلیون تومان مبلغ کمی به حساب نمیآید، آن هم برای چه؟
برای خرید یک کیلو گوشت!
آری؛ باور کردنی نیست؛ برای خرید یک کیلو گوشت باید نیم میلیون تومان و چه بسا بیشتر پول پرداخت.
شیب تند سرانه مصرف
«نگاهی به نمودارهای تاریخیِ مصرف سرانه گوشت قرمز در کشور، یک روند کاهشی مداوم را نشان میدهد، این افت از سالهای ابتدای دهه ۹۰ خورشیدی آغاز شد و در سالهای پایانی این دهه به تدریج شتاب گرفت.
بر پایه آمارها، در سال ۱۳۹۰ سرانه مصرف گوشت قرمز در کشور ۱۳ کیلوگرم بود؛ اما در سالهای بعد به مرور و با افزایش قیمت گوشت قرمز، سرانه مصرف هر سال یک کیلوگرم کاهش یافت؛ به گونهای که در سال ۱۳۹۱ به ۱۲ کیلوگرم، در سال ۱۳۹۲ به ۱۱ کیلوگرم، سال ۱۳۹۴ تا ۱۳۹۶ در محدوده ۱۰ تا ۱۱ کیلوگرم و در سال ۱۳۹۷ و ۱۳۹۸ با افزایش قیمت ارز، مصرف گوشت قرمز هم افت کرد و سرانه آن به ۸ کیلوگرم رسید.
در سال ۱۳۹۹ باز هم سرانه مصرف گوشت افت داشت و میانگین مصرف به ۷ کیلوگرم رسید و در سال ۱۴۰۰ این میزان به ۶ کیلوگرم و در سال ۱۴۰۱ با یک کیلوگرم کاهش میزان مصرف، به ۵ کیلوگرم در سال برای هر نفر رسید.
حالا، اما به نظر میرسد در میانه سال ۱۴۰۲ مصرف سرانه گوشت هر ایرانی به کمتر از ۳ و حدود ۲.۶ کیلوگرم در سال رسیده است.
این در حالی است که بر پایه اعلام فائو (سازمان خواربار جهانی) در سال ۱۳۹۹، متوسط سرانه مصرف گوشت در جهان ۴۱ کیلوگرم است؛ سرانه مصرف سالانه کویت بیش از ۶۷ کیلوگرم برای هر نفر، امارات بیش از ۶۲ کیلوگرم و عربستان حدود ۵۴ کیلوگرم است.
بر پایه دادههایی که یک کارشناس اقتصادی در صداوسیما اعلام کرده، «مصرف سرانه گوشت قرمز در سه دهک فرودست ۷۰۰ گرم است.»
اما یوسفزاده به نمایندگی از جانب ضعیفترین گروههای مزدبگیر کشور به ایلنا میگوید: «بازنشستگان اصلاً قدرت خرید ندارند و گوشتِ کیلویی ۶۵۰ هزار تومان را نمیتوانند بخرند؛ وقتی بازنشسته ۶ یا ۷ میلیون تومان حقوق میگیرد، چطور میتواند در سفره گوشت قرمز داشته باشد؟ حتی توان خرید قسطی گوشت را هم ندارد.»
معاون خدمات شهری شهرداری نیریز آماری از کشتارگاه به ما میدهد. بر پایه آمار هفته دوم خردادماه که نرخ گوشت کیلویی ۳۵۰ هزار تومان اعلام شده بود، ۱۰۲ رأس گوسفند، ۱۷۷ رأس بز، ۳ رأس گاو و ۳ شترمرغ کشتار و به بازار نیریز عرضه شده بود.
اما در هفته دوم دیماه، ۷۷ رأس گوسفند، ۱۲۹ رأس بز، ۳ رأس شتر، ۶ رأس گاو و ۲ رأس شترمرغ کشتار شده است.
وقتی دامی نباشد، نتیجهاش میشود گرانی
رضا یگانه مغازه تعویضروغنی دارد و در کنار آن کشاورز و دامدار هم هست.
آن هم چه دامداری! به قول خودش تا همین دو سال پیش ۲۰۰ رأس گوسفند داشته و در این دو سه سال، تعداد گوسفندهایش از ۲۰۰ تا به پنج شش رأس رسیده است!
میگوید: «نه من! همه اقواممان دام و گوسفند زیادی داشتند و در این دو سه سال اخیر، همه دامهایشان نابود شده.
میگویند چرا گوشت گران شده؟ خب به خاطر نبودن همین دام است و کمبود دام، به خاطر گرانشدن و نبود کاه و یونجه و علوفه...
مسئولان کلاهشان را قاضی کنند و بگویند در این مدت چه یارانهای به عشایر و دامداران دادهاند؟
کدام وام بلاعوض؟
کدام حمایت؟
خب وقتی حمایتی نشود و دامی نباشد، نتیجه اش میشود گرانی گوشت.
گوشتی که ما قبل از گرانشدن، حدود ۱۱-۱۰ کیلو در ماه مصرف میکردیم، الان به ۶- ۵ کیلو رسیده، آن هم چه گوشتی؟
گوشت بز که نسبت به بره ارزانتر است. به قول قدیمیها آب را میزنیم روی گوشت و میخوریم!
میرویم درِ مغازه؛ چشممان میبیند و شکممان نه! نه تنها گوشت، همه جنسهای خوب دیگر هم همین طور.»
دمپخت با سویا!
زهرا. م خانواده پنج نفرهای دارد. کسی که تا همین چند وقت پیش مصرف گوشتشان در ماه حدود ۸-۷ کیلو بوده و الان ۳-۲ کیلو است.
میگوید: «پنج نفریم و فکر کنید دو سه کیلو گوشت در ماه به کجا میرسد.
قبلاً ماکارونی را با گوشت چرخی درست میکردم و الان با سویا.
خیلیها را دیدهام که حتی دمپخت را جدیداً با سویا درست میکنند.
از کجا باید بیاورد یک کارگر روزمزد با سه تا بچه؟
خرج خورد و خوراک به کنار، پول دوا و درمان و خرج مدرسه بچهها و اجارهخانه و قبض آب و برق و گاز و... هم از آن طرف.
مردم یک روز خوش ندارند.»
خیلیها توان خرید مرغ را هم ندارند
محمد کامرانی دبیر بازنشسته ریاضی است.
مصرف گوشتشان حدود سه کیلو در ماه است و الان هم تغییری نکرده.
میگوید: «دو نفر بیشتر نیستیم و، چون با خانمم دو حقوق بازنشستگی داریم، به مشکل چندانی در این زمینه برنخوردیم.
اما خب خیلیها را دیدهام که دیگر قدرت خرید گوشت مرغ را هم ندارند، چه برسد به گوشت گوسفند.
ماهی و میگو هم که دیگر برای مردم آرزو شده.
خیلیها حبوبات و سویا را جایگزین گوشت قرمز کردهاند؛ اما قیمت همان حبوبات هم سر به فلک میزند.»
آخرین گوشت، نذری عاشورا
بچههای خانم «ن» شش هفت ماه است لب به گوشت نزدهاند.
سه تا بچه قد و نیمقد دارد و شوهرش فوت شده.
میگوید: «آخرین باری که گوشت خوردیم، شاید عاشورا بود.
آن زمان که گوشت بسیار ارزانتر بود نمیتوانستیم بخریم؛ چه برسد به الان.
به زبان میگویی ۵۰۰ هزار تومان؛ شوخی است مگر؟
اوج دلخوشیمان به دو تا مرغ منجمدی است که در صف میایستیم و میخریم؛ وگرنه با سویا، سیبزمینی و تخممرغ خودمان را سیر میکنیم.
خودم به جهنم؛ حسرت بچهها را که برای خوردن گوشت میبینم، دلم آتش میگیرد.
تا کی باید این وضع را تحمل کنیم؟ خدا عالم است.»
یک روزی چیزی میخوردیم به نام گوشت!
کورش. ق مهندس است و او هم شاکی.
میگوید: «باور کنید تا همین چند وقت پیش لاشه گوسفند میخریدم؛ اما الان دو کیلو هم به زور میخرم؛ نمیشود خرید.
کسی را میشناسم که هشت ماه است گوشت نخورده.
همین زمستان سال گذشته ما هر هفته کلهپاچه میخوردیم؛ اما امسال هنوز نتوانستهایم یک کله بخوریم.
زمانی پدربزرگم تعریف میکرد در جوانی به اطراف پهنابه میرفتند، گله شکار میدیدند و قوچ کوهی شکار میکردند و میخوردند.
اگر همین طور پیش برود، ما هم باید تا دو سه سال دیگر برای بچههایمان تعریف کنیم که ما یک روزی چیزی میخوردیم به نام گوشت که رنگ قهوهای داشت و در تهیه غذا از آن استفاده میشد!»
جلوی دامادها و نوهها خیلی شرمنده میشویم
فاطمه. ن ۶۰ ساله است.
مصرف گوشتشان در ماه حدود ۵ کیلو بوده و الان بیشتر از یک و نیم کیلو نیست.
میگوید: «خودم را بکُشم تهتهش دو کیلو! چه کنیم؟ نمیتوانیم بخریم.
خودمان دو نفر بیشتر نیستیم؛ اما خب جلوی دامادها و نوهها خیلی شرمنده میشویم.
سفره خالی آدم را شرمنده میکند.
از آن طرف همسرم هم زیاد سویاخور نیست و این واقعاً شرایط را سخت کرده.
مدتها است دلمان یک کلهپاچه میخواهد و نمیتوانیم بخریم. یک کلهپاچه شده ۳۵۰ تا ۴۰۰ هزار تومان. خدا از سرشان نگذرد!»
دور باطل
کمیل امینپور مسئول آموزشکده موسیقی سار میگوید: «ما ماهیانه ۵۰۰ تا ۷۰۰ هزار تومان برای گوشت کنار میگذاشتیم که سه چهار کیلو میشد؛ اما الان میتوانیم با این مبلغ فقط یک کیلو گوشت بخریم؛ چون درآمدمان تغییری نکرده است.
اینجا در تابلوی قصابیها زدهاند گوشت بدون چربی کیلویی ۴۹۵ هزار تومان؛ در صورتی که آنها دارند گوشت را با چربی به مردم بالاتر از پانصد هزار تومان میفروشند.»
اضافه میکند: «در شهرهای دیگر گوشت را تفکیکشده میفروشند؛ یعنی قسمت ران یک قیمت است، مغز ران یک قیمت، قلوهگاه، روده و گردن هم یک قیمت.
در صورتی که اینجا همه قسمتهای گوشت را به یک قیمت میفروشند که خب این به ضرر مردم است.
من فکر میکنم اگر قصاب قیمت گوشت را بالا ببرد که میبرد، مالدار هم از آن طرف قیمت گوسفندش را زیاد میکند و من هم بالطبع هزینههای کلاسهایم را زیادتر میکنم و راننده آژانس هم کرایهاش را و کارگر هم مزدش را، و این یک دور باطل است.
من فکر میکنم اگر گوشتهای تنظیم بازار بیاید و همیشگی هم باشد، قیمتها میشکند.»
فروش گوشت با ضرر!
خدا خیر مسئولان ندهد!
ابراهیم علیزاده میگوید: «ما داریم هر کیلو گوشت را با ۵۰ هزار تومان ضرر به مشتری میفروشیم!»
او که خود قصاب و رئیس اتحادیه صنف قصاب و مرغ است میگوید: «مجبوریم. در نرخنامه زدهاند گوشت کهره هر کیلو ۴۹۵ هزار تومان و ما اگر بخواهیم گوشت خوب را طبق نرخنامه بفروشیم، باید به بیست روز نکشیده پشت میلههای زندان باشیم.
الان قیمت گوشت در نیریز نسبت به شهرهای دیگر ارزانتر است.
نرخ گوشت شتر را اینجا ۴۹۰ هزار تومان اعلام کردهاند؛ در حالی که همین گوشت شتر در شهرهای دیگر کیلویی ۶۵۰ هزار تومان به فروش میرسد.»
او اضافه میکند: «این گرانیها به قشر متوسط و ضعیف فشار وارد میکند.
کسی که قبلاً داشته و ماهی ۸ کیلو میخریده، الان ده کیلو میخرد و برایش مهم نیست؛ اما کسی که یک کیلو و دو کیلو میخریده، الان همان را هم نمیتواند بخرد.
هر کس گوشت میخرد، این را هم میگوید که خدا خیر مسئولان ندهد!»
میگویند فقط ارزان بدهید
آقای کهنی بازار گوشت نیریز را نابود میداند.
میگوید: «یک زمانی در قصابیهای نیریز با جمعیت بسیار کمتر نیریز، روزانه حدود ۲۰۰ لاشه گوسفند فروخته میشد؛ اما حالا این آمار به حدود ۲۰ لاشه گوسفند در روز رسیده و روز به روز هم دارد بد و بدتر میشود.
الان من اگر بخواهم قاچاق بیاورم و جای گوشت گوسفند بفروشم، استرسم کمتر است.
نرخ گوشت شده مثل تابلوهای طلافروشی و لحظه به لحظه بیشتر میشود.
از آن طرف بعضی مسئولان پا گذاشتهاند روی گلوی ما که قیمت گوشت را زیاد نکنید.
میگویند هر چه توی گلهها گیرتان آمد بدهید دست مردم و فقط ارزان بدهید.
سلامت مردم برایشان مهم نیست.
از طرف دیگر مردم نیریز همه گوشتی را نمیپسندند و دنبال گوشت بره و لاشه ریز هستند که آن هم گران است.»
به کسی که کنار دستش ایستاده اشاره میکند و او را قسم میدهد: «خدایی گوشت زنده یا همان نفسی که برای ما آوردی کیلویی چند برای ما آب خورده؟»
مرد سری تکان میدهد و میگوید: «۵۵۰ هزار تومان...»
کهنی میگوید: «بفرمایید! همان گوشت را کیلویی ۵۵۰ هزار تومان و بدون یک قران سود دادهام دست مشتری و بعد ناراحت شده که چرا بالاتر از قیمت نرخنامه به او فروختهام.»
خانم دیگری که ۶۰۰ گرم گوشت خریده، میگوید: «همین شده ۳۰۰ هزار تومان! ببینید چقدر است.
نمیدانی با این جواب بچهات را چه بدهی.
نمیدانی دردت را به که بگویی.
رویم نمیشود دیگر سیبزمینی به خوردشان بدهم؛ اما چکار کنم؟»
عکس: لیلا راغب