هیچ جامهای با دروغ پرورش پیدا نمیکند، با راست پرورش پیدا میکند.
******
یک ماهیگیری بود که هر روز صبح با دیگران میرفت برای صید ماهی.
ولی بقیه همه ماهی میگرفتند و این ماهی نمیگرفت.
گفتند: بیچاره! تو چکار میکنی که هیچ ماهی نمیگیری؟
گفت: برای این که قلاب من یک قلاب مخصوصی است.
نگاه کردند و دیدند قلاب او کج نیست و راست است.
گفتند: این قلاب ماهی نمیگیرد.
علوم است که قلاب درست باید سرش کج باشد.
گفت: من میخواهم یک ماهی مخصوص بگیرم که با این قلاب میشود گرفت.
خبر او پیچید و گفتند که یک دیوانه ابلهی پیدا شده که میخواهد با قلاب راست ماهی بگیرد.
بالاخره خبر رسید به وزیر و وکیل و پادشاه.
پادشاه زمان علاقهمند شد و گفت: این را صدا بزنید بیاید من بپرسم ببینم میخواهد چکار کند.
قاصد پادشاه آمد پیش او و پیغام پادشاه را رساند.
ولی ماهیگیر گفت: ببخشید من فعلاً خیلی گرفتارم و میخواهم یک ماهی بگیرم و وقت ندارم.
گفتند: عجب آدمی است این که به سلطان وقت نمیدهد.
پادشاه دعوتش کرده به قصر که از او سؤال کند، میگوید وقت ندارم!
این شد که خود پادشاه بلند شد و شبانه آمد به خانه ماهیگیر و گفت: همه را کُشتی! تو چه میخواهی بگیری؟
گفت: من میخواستم تو را صید کنم!
******
با قلاب راست آدم پادشاه میگیرد.
با قلاب کج دو تا ماهی میگیرد.
مردمی که قلابشان کج است خیال میکنند چیزی میگیرند.
چیزی نمیگیرند.
آدم قلابش که راست شد پادشاهان عالم را صید میکند.