از در که آمدم تو گفتم:
- اوه، اوه، چقد سرده، آدم یخ می‌زنه...
نگاهی انداختم به بی‌بی؟
- سرد نیس؟
- هااااااا...
- بخاری رو چرا زدی رو شَمَک بی‌بی؟ یخ می‌زنیما!
خیز برداشتم برای بخاری که بی‌بی مچم را گرفت...
- هوووووی، کجاااااااا؟
- میرم بخاری رو زیاد کنم بی‌بی.
- با اجازِی کی؟
- شما...
- لازم نکرده...
-، ولی خیلی سرده بی‌بی.
نمیشه از سرما نشست.
لباس گرمم پوشیدما، اما بازم سرده.
- برو یَی جُلی چی بیار بده روت...
- جاااااااااااان؟
- میگم برو یَی جُلی، پتویی متویی بیار بده روت، کوری؟ نی بینی منم پتو دادم روم؟
- بی‌بی جان چه کاریه آخه؟ گیریم من پتوام آوُردم مگه میشه وقتی‌ام بلند می‌شی با پتو بلند شی؟ مگه میشه با پتو بری آشپزخونه؟ شام درست کنی؟ یا شام بخوری؟
- تیر ناحق بخوری تو که فقط فکر او کُمُتی! دختر، ما تو خرج خونه مونیم. چار روز دیه هه که یَی قبض گاز خداتومنم برمون بیییَرن...
-، ولی آخه اینطوری‌ام که نمیشه بی‌بی...
- نیشه و مرض، نیشه و درددد. هِینی که هس؟!
****
پلاستیک دارویی را دادم دست بی‌بی...
- بهتری بی‌بی؟
- نع! چقد شد پول داروا؟
- ۲۸۰ تومن...
- واااااای... وااااای... بَتر شدم!
- اشکالی نداره بی‌بی، حالا بیا اینا رو مصرف کن ایشالا که بهتر می‌شی. چقد بهتون گفتم هوای خونه یخه، مریض می‌شیم، گوش ندادین که...
- خیلِ خو حالا نیخوا توام اقد دور وَردری...
نشستم کنار بخاری.
- اگه الان اجازه میدین یه کم بخاری رو زیاد کنم بی‌بی.
- نععععع... نیخوا!
-ای بابا، پس چیکار کنم بی‌بی؟ ندیدین مگه دکتر گفت بدنتون رو گرم نگه دارین و تو جای سردم نباشین...
- هاااااا، دیدم.
- چیکار کنم الان بی‌بی پس من؟
- پوشو برو دُمال چیله!
