زاده ۵ دیِ ۱۳۱۷ تهران، نویسنده و کارگردانِ ایرانی است.
از کارهای دیگرش میشود تدوینِ فیلم، تهیه فیلم، مقالهنویسی، ترجمه چند نمایشنامه، نگارشِ یکی دو داستان و چند شعر و انبوهی پژوهشِ تاریخی و ادبی و استادی در دانشگاه را برشمرد.
بعضی از نمایشنامههایش به زبانهای دیگری ترجمه و در آسیا و اروپا و آمریکای شمالی چاپ و اجرا شده است. ده فیلمِ بلند و چهار فیلمِ کوتاه و کمابیش هفتاد کتاب و چهارده نمایش بر صحنههای شهرهای مختلفِ ایران و گاه غیر از ایران از سالِ ۱۳۴۱ به بعد بخشِ عمده کارنامه هنریِ بیضایی را تشکیل میدهد. بسیاری از اهلِ نظر نمایشنامه و نمایش و فیلمِ مرگ یزدگرد را شاهکارِ او دانستهاند.
او بارها در رأیگیری از ناقدانِ سینماییِ ایران، برترین کارگردانِ تاریخِ سینمای ایران شناخته شده. «باشو، غریبهی کوچک»، که اغلب برترین فیلمِ تاریخِ سینمای ایران شناخته شده، و سگکُشی، که پرفروشترین فیلمِ سالِ ۱۳۸۰ ایران شد، دو تا از برجستهترین فیلمهای بیضایی است.
در تئاتر نیز اغلب او را مهمترین نمایشنامهنویسِ تاریخِ ادبیاتِ فارسی گفتهاند.
تأثیرِ بیضایی را بر اندیشه و هنرِ آزاد در ایران چشمگیر شمرده و او را در زمانِ زندگیِ خودش با فردوسی قیاس کردهاند یا... وارثِ فردوسی، یا فردوسیِ معاصر، خواندهاند.
***
من میروم و نگاهِ تو، تنها چیزیست که با خود میبرم...
***
من کوچک بودنم را حفظ میکنم، در صورتی که شما هم اینقدر از بزرگی تان سوء استفاده نکنید...
***
ما از عروسک کمتریم.
آنها مُرده بودند و زندگی میکردند.
ما زندگی میکنیم و مُردهایم...
***
- آسیابان: هرچه ما داریم از پادشاه است.
+ زن: چه میگویی مرد؟ ما که چیزی نداریم!
- آن نیز از پادشاه است!
***
وقتی کسی سعی میکند چیزی را فراموش کند، یعنی فراموشکردن برایش آسان نیست، یعنی به آنچه میخواهد فراموش کند علاقه دارد...
***
خرد تا به زنان میرسد، نامش مکر میشود و مکر تا به مردان میرسد نام عقل میگیرد.
درخواست توجه به زنان میرسد، نامش حسادت میشود و حسادت تا به مردان میرسد، میشود غیرت!...
***
جامعه با کسانی که شبیه خودش نیستند بی رحمانه رفتار میکند.
***
باشد روزی که آب ونان به شرط ندهند و بیداد از دهان دادگری سخن نگوید و دانش مرد و زن نشناسد.