یک فنجان شعر
دیگر دلم هوای تغزل نمیکند
دارد هوای گریه تحمل نمیکند
خالی ز بار وبر شده باغ خیالیام
در فصل غصه عاطفهها گل نمیکند
چون جویبار گمشدهای در میان دشت
دیگر کسی در تو تأمل نمیکند
یلدا دلم انار ترک خورده گشته است
دل نازک است میل تفأل نمیکند
ماهم اسیر پردهی ابری سیاه وشوم
اندیشهای برای تکامل نمیکند
این بار چندم است که بییار گشتهام
دیگر دلم هوای تغزل نمیکند
نظر شما