گواه آن دو تا چوب بلند و تور کهنهای بود که با دو سه تا از دوستانش در زمین خاکی نزدیک خرابهها بسته بودند و با یک توپ کهنه والیبال بازی میکردند.
ده دوازده سال بیشتر نداشت آن روزها... روزهایی که به قول خودش پدر و مادرها از ورزش چیزی نمیدانستند و ورزش مساوی بود با از زیر کار در رفتن و عصبانیت و تنبیه...
علی مستفیضی ۷۲ ساله از معلمان بازنشسته ورزش برای متولدین دهه ۵۰ و ۶۰ نامی آشناست. زاده محله امام مهدی کنونی است.
با او گپ و گفتی کوتاه انجام دادیم که میخوانید:
- در چه مدارسی تحصیل کردید؟
دوران دبستان را در مدرسه فرهنگ اسلامی گذراندم. آن زمان کلاً پنج دبستان در نیریز وجود داشت.
پس از فارغالتحصیلی از کلاس ششم، به دبیرستان احمد نیریزی رفتم و تا کلاس سوم دبیرستان آنجا بودم و سپس برای گرفتن مدرک دیپلم راهی دانشسرای کشاورزی شیراز شدم.
دانشگاهمان علیآباد کمین نام داشت و با وجود این که دانشسرای کشاورزی بود، در آنجا انواع رشتههای ورزشی از جمله فوتبال، بسکتبال، شنا، پرتاب نیزه، پرتاب دیسک، پرش سهگام و ... کار میشد.
از آنجا که علاقه زیادی به ورزش داشتم در اکثر این رشتهها فعال بودم، به طوری که همان زمان سه سال در رشته پرتاب نیزه دانشگاههای استان اول شدم. همچنین توانستم دو سال پیاپی در رشتههای پرتاب دیسک و پرش سهگام، مقام نائب قهرمانی این مسابقات را به دست آوردم.
پس از گرفتن دیپلم در سال ۳-۱۳۵۲ به خدمت سربازی رفتم و در سپاهی ترویج، مشغول خدمت شدم.
سال ۱۳۵۶ به استخدام آموزش و پرورش درآمدم و از آنجا که علاقه زیادی به ورزش داشتم، به عنوان معلم یا مربی ورزش فعالیت خودم در مدارس را شروع کردم.
- همدورهایهای شما چه کسانی بودند؟
آقایان حاج رضا مسلمانحقیقی، علی فیضآبادی و زندهیاد فقیهی.
- امکانات ورزشی آن زمان چگونه بود؟
خوب نبود یا بهتر بگویم اصلاً نبود. زمانی که ما به مدرسه میرفتیم، ورزش و زنگ ورزش زیاد جدی گرفته نمیشد.
در دبیرستان احمد معلمی داشتیم که چیز زیادی از ورزش نمیدانست.
آن موقع بچهها در مدرسه زیاد فوتبال بازی نمیکردند و هر کس به فوتبال علاقه داشت، به زمین خاکی شهدا میرفت.
گود پرشی در مدرسهمان بود که در زنگهای ورزش معلم کنار آن مینشست و بچهها از روی آن میپریدند.
تعداد کمی از بچهها هم والیبال و بسکتبال بازی میکردند.
- معلمانتان چه کسانی بودند؟
در دبیرستان احمد، زندهیاد طباطبایی مدیر و در سال سوم، زندهیاد بهمن عباسنژاد مربی ورزشمان بود.
آقایان فرخپور، کمالی و بنیهاشمی هم از دیگر معلمان ما بودند.
- همکلاسیهایتان چطور؟
در دوران دبستان آقایان محمدرضا و غلام زمانی، مسعود فاطمی و آقای سهرابی و در زمان دبیرستان آقایان ضیغمیها، طباطبایی، احتشامی و صبوری از افرادی بودند که به خاطر دارم.
- مربیگری هم کردهاید؟
به این دلیل که همزمان با کار در مدرسه، کشاورزی هم داشتم، زمان زیادی برای کار مربیگری نمیماند، اما چون پرتاب نیزه را خوب بلد بودم، در استادیوم به بچهها پرتاب نیزه یاد میدادم.
در کنار آن چهار پنج سال هم مربی تیم منتخب مدارس بودم که توانستم به عنوان مربی تیم منتخب مدارس دو بار در استان سوم شوم.
- در چه مدارسی معلوم ورش بودید؟
مدارس سجاد، احمد نیریزی، ولیعصر، شهید مفتح، و چند سال هم در استادیوم شهدا با زندهیاد علی فیضآبادی، حسن مروی، رضا مسلمانحقیقی، عباسنژاد و سید محمد فقیه بچهها را تمرین میدادیم که من مربی فوتبال بودم.
- همکاران شما چه کسانی بودند؟
به جز کسانی که گفتم آقایان ذکایی و کرامت جوکار، از همکاران من بودند.
- آیا زنگ ورزش در مدارس مفید است؟
اگر معلم ورزش خوب و دلسوز باشد، مفید است.
مشکلی که وجود دارد این است که در مدارس زمین ورزشی مناسب وجود ندارد و بچهها به خاطر نبود زمین نمیتوانند بازیهایی مثل فوتبال یا بسکتبال انجام دهند و مجبورند به بازیهای انفرادی مثل پینگپنگ اکتفا کنند که این خوب نیست.
- چه پیشنهادی برای بالارفتن کیفیت زنگ ورزش دارید؟
برای معلمین ورزش، دورههای مربیگری برگزار کنند و ترتیبی دهند تا زمین ورزشی مدرسه بزرگتر شود، یا حداقل بچهها را در صورت نبود زمین، به استادیوم ورزشی بفرستند.
به عنوان مثال هر روز را در استادیوم به یکی از مدارس اختصاص دهند و حتی برای بچهها مینیبوسی بگذارند که دانشآموزان نخواهند هزینه مینیبوس را بپردازند.
- از کارتان رضایت داشتید؟
سعی میکردم تا آنجا که میتوانم در زنگهای ورزش بالای سر بچهها باشم تا اگر حقوقی میگیرم حلال باشد.
۱۵- ۱۰ سال مربی تیم مدرسه سجاد بودم که هر سال برایشان یک کاپ میگرفتم.
شاید در نگاه اول مربی ورزش بودن ساده به نظر برسد، اما در واقع کار پرمسئولیتی است.
زمانی که بچه در زمین مدرسه بازی میکند و دستش میشکند، هزار مدعی پیدا میشود که چرا دستش شکسته است؟
اگر در مسابقات مدارس تیمت مقام نیاورد باید به هزار و یک نفر جواب پس بدهی که چرا تیمت مقام نیاورده.
سالی که من معلم شدم حقوق معلمی من ماهی ۸۰۰ تومان بود، در حالی که یک کارگر ماهیانه بین ۱۵۰ تا ۲۰۰ تومان حقوق میگرفت.
یعنی به نوعی ما چهار برابر یک کارگر حقوق میگرفتیم، اما الان چه؟ حقوق ما نصف یک کارگر است و به سختی میشود با آن زندگی کرد.
- چند فرزند دارید؟ آیا آنها هم اهل ورزش هستند؟
یک دختر دارم که مهندس گیاهپزشکی و استخدام اداره کشاورزی است.
ایشان با داشتن زندگی متأهلی و دو بچه زیاد نمیتواند به ورزش بپردازد.
- خاطرات تلخ و شیرین ورزشیاتان:
ورزش همهاش خاطره است.
به خاطر دارم همیشه عاشقانه برای بچهها کار میکردم تا بچهها به عنوان یک معلم دوستم داشته باشند و حتی در مسابقاتی که به شیراز و جاهای دیگر میرفتیم از جیب خودم برای بچهها نوشابه، کیک و... میگرفتم.