![](/files/fa/news/1402/9/24/56276_936.jpg)
شب یلدا یا شب چله، به میانِ فرورفتن آفتاب در ۳۰ آذر (واپسین روز پاییز) تا برآمدن خورشید در ۱ دی (نخستین روز زمستان) گفته میشود که درازترین شب سال است.
تا پیش از آن، روزها کوتاه و شبها دراز و درازتر میشود و در بزنگاه «یلدا» به درازترین شب سال میرسیم و از فردای آن روز شبها آرامآرام کوتاه میشود و روزها بلند. یلدا پایانی است بر تاریکی روزافزون و آغازی است بر چیرگی روشنایی و امید؛ و ایرانیان فرخندگی و شگون و همایونی این چیرگی و پیروزی را شادی میکنند.
ایرانیان و دیگر مردمان کشورهای همفرهنگ، در شب یلدا جشن میگیرند. آنان به همین بهانه در خانهی بزرگترها گرد میآیند و با خوراک خوب و میوههای گونهگون بویژه هندوانه و انار، و شیرینی و آجیلهای جورواجور از هم پذیرایی میکنند. از دیگر برنامههای این شب و این آیین شاهنامهخوانی و حافظخوانی و فال حافظ است.
جشن و آیینی با این پیشینهی پربار را باید ارج نهاد و پر و بال داد و پرشکوه کرد و بر سر و چشم گذاشت و نگذاشت کمترین گزندی بر آن وارد آید. اما امسال مردم ایران در نهایت شگفتی شنیدند که «شورای عالی انقلاب فرهنگی» کاری کرده کارستان و نام شب یلدا و چهارشنبهسوری -این دو جشن ایرانی- را در گاهنامه (تقویم) ایرانی زیر و رو کرده و نامی دیگر بر آن نهاده.
در این باره رکنا نوشت: «بر اساس تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی «شب یلدا» و «چهارشنبهسوری» تغییر نام یافتند و در تقویم با نام جدید ثبت میشوند. بر اساس تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی، از سال۱۴۰۳ دو آیین ایرانی شب یلدا در آخرین شب آذرماه، به عنوان «روز ترویج فرهنگ میهمانی و پیوند با خویشان» و سهشنبه آخر سال که زمان برگزاری آیین باستانی چهارشنبهسوری است به عنوان «روز تکریم همسایگان» در تقویم رسمی کشور ثبت میشود.»
این کار موجب واکنشهای فراوان شد و بسیاری آن را نشانه ناکارآمدی و ناسازیِ مدیران با فرهنگِ مردم و خواسته همگان دانستند.
به مناسبت همزمانی انتشار نیتاک با یلدا، در «پرونده ماهِ» این شماره به این جشن بزرگ ایرانی پرداختهایم که میخوانید.
یَلدا در نهم آذر سال ۱۴۰۱ خورشیدی به ثبت میراث جهانی رسید. در این جشن، طی شدن بلندترین شب سال و آغاز بلندتر شدن طول روزها در فردای آن روز در نیمکره شمالی زمین که مصادف با انقلاب زمستانی است، گرامی داشته میشود.
شب یلدا به فاصله میان غروب آفتاب ۳۰ آذر تا طلوع آفتاب ۱ دی گفته میشود که طولانیترین فاصله نبود خورشید در ۳۶۵ روز سال است. تا قبل از آن، روزها کوتاه و کوتاهتر میشود و از فردای یلدا، بر طول روزها افزوده میگردد.
شب یلدا در کشورهای نیمکره جنوبی زمین برخلاف نیم کره شمالی، کوتاهترین شب سال است.
ریشه واژه
«یلدا» برگرفته از واژهای سریانی بهمعنای زایش است. ابوریحان بیرونی از این جشن با نام «میلاد اکبر» نام برده و منظور از آن را «میلاد خورشید» دانسته است. در آثارالباقیه بیرونی، از روز اول دی ماه، با عنوان «خور» نیز یاد شدهاست. در قانون مسعودی نسخه موزه بریتانیا در لندن، «خُره روز» ثبت شده، اگرچه در برخی منابع دیگر «خرم روز» نامیده شدهاست.
واژه «شب چله» یا «شب چله کلان» هم که در فرهنگ عامه مردم مترادف با شب یلدا به کار میرود از آن روست که چهل روز اول زمستان را «چله بزرگ» و بیست روز بعد از آن را «چله کوچک» نامیدهاند؛ و در قدیم گاهشمار باستانی در بین کشاورزان تقسیمبندی چهل داشتهاست. چلّه، دو موقعیت گاهشمار در طول یک سال خورشیدی با کارکردهای فرهنگ عامه، یکی در آغاز تابستان (تیرماه) و دیگری در آغاز زمستان (دیماه)، هریک متشکل از دو بخش بزرگ (چهل روز) و کوچک (بیست روز) است.
پیشینه
شب یلدا در گاهشماری ایرانیان باستان از سال ۵۰۲ پیش از میلاد (۲۵۲۵ سال پیش) در زمان داریوش یکم به تقویم رسمی ایرانیان باستان راه یافت.
مردم روزگاران گذشته که کشاورزی بنیان زندگی آنان را تشکیل میداد و در طول سال با سپری شدن فصلها و تضادهای طبیعی خوی داشتند، بر اثر تجربه و گذشت زمان توانستند کارها و فعالیتهای خود را با گردش خورشید و تغییر فصول و بلندی و کوتاهی روز و شب و جهت و حرکت و قرار ستارگان تنظیم کنند. مردم در جغرافیای ایران بیش از سه هزار سال پیش با پدیدههای خورشیدی مانند بزرگترین شب- بزرگترین روز - اعتدال بهاری و اعتدال پاییزی آشنا بودند؛ و از یک دورهای این ایام ویژه یا پدیده خورشیدی جنبه تقدس و دینی به خود گرفتهاست. مردم متوجه شدند که در بعضی ایام و فصول روزها بسیار بلند میشود و در نتیجه در آن روزها، از روشنی و نور خورشید بیشتر میتوانستند استفاده کنند. این اعتقاد پدید آمد که نور و روشنایی و تابش خورشید نماد نیک و موافق بوده و با تاریکی و ظلمت شب در نبرد و کشمکشند. مردم دوران باستان و از جمله اقوام آریایی، از هند و ایرانی - هند و اروپایی، دریافتند که کوتاهترین روزها، آخرین روز پاییز و شب اول زمستان است و بلافاصله پس از آن روزها به تدریج بلندتر و شبها کوتاهتر میشوند، از همین رو آن را شب زایش خورشید (مهر) نامیده و آن را آغاز سال قرار دادند. کریسمس مسیحیان نیز ریشه در همین اعتقاد دارد.
در دوران کهن فرهنگ اوستایی، سال با فصل سرد شروع میشد و در اوستا، واژه «سَرِدَ» (Sareda) یا «سردَ» (Saredha) که مفهوم «سال» را افاده میکند، خود به معنای «سرد» است و این به معنی بشارت پیروزی روشنی بر تاریکی است.
در برهان قاطع ذیل واژه «یلدا» چنین آمدهاست:
یلدا، شب اول زمستان و شب آخر پاییز است که اول جَدی و آخر قوس باشد و آن درازترین شبهاست در تمام سال و در آن شب یا نزدیک به آن شب، آفتاب به برج جدی تحویل میکند و گویند آن شب بهغایت شوم و نامبارک میباشد و بعضی گفتهاند شب یلدا یازدهم جدی است.
تاریکی نماینده اهریمن بود و، چون در طولانیترین شب سال، تاریکی اهریمنی بیشتر میپاید، این شب برای ایرانیان نحس بود و، چون فرا میرسید، آتش میافروختند تا تاریکی و عاملان اهریمنی و شیطانی نابود شده و بگریزند، مردم گرد هم جمع شده و شب را با خوردن، نوشیدن، شادی و پایکوبی و گفتگو به سر میآوردند و خوانی ویژه میگستردند، هرآنچه میوه تازه فصل که نگاهداری شده بود و میوههای خشک در سفره مینهادند.
در آیینهای ایران باستان برای هر مراسم جشن و سرور آیینی، خوانی میگستردند که بر آن افزون بر آلات و ادوات نیایش، مانند آتشدان، عطردان، بخوردان، برسم و غیره، برآوردهها و فراوردههای خوردنی فصل و خوراکهای گوناگون، خوراک مقدس مانند «میَزد» نیز نهاده میشد.
بعضی پژوهشگران هم بر این باورند که در شب یلدا، پیامبری زاده میشود: «در سال ۵۱ پادشاهی اشکانیان که مصادف است با سال ۱۹۶ میلادی، پیامبری در شب یلدا زاده میشود. او را دو دلفین از آب بیرون میآورند، چه آنکه براساس آئین مهر، آب از اهمیت ویژهای برخوردار بودهاست.»
شاهنامه خوانی
شاهنامهخوانی از دیگر رسمهایی است که از دیرباز در میان ایرانیان رایج بوده و بخش جداییناپذیر شب یلدا دانسته شدهاست.
حافظخوانی
مرسوم است که در این شب بزرگ خانواده تفألی به دیوان حافظ میزند و اهل ذوق و شاعری، سرودههای خود را برای دیگران میخوانند. در مجموع اینها آدابی هستند که از فرهنگ باستانی مهر در میان مردم باقی مانده و هر سال با شب یلدا نو میشوند.
شب چله در حوزه ایران بزرگ
در خراسان بزرگ تا کشمیر شب چله بزرگ مورد تکریم بودهاست. بهخصوص در افغانستان، بخشهایی از پاکستان و شمال هند و کشمیر به شب یلدا شب چله کلان (تلفظ به انگلیسی chillai kalan) میگویند. بهخصوص در میان تاجیکان شب چله کلان (بزرگ) با آیینهایی همراه است. این آیینها شباهت زیادی به آیینهای شب چله ایرانی دارد.
در مزار شریف، همه ساله با نزدیک شدن به آخرین و طولانیترین شب از فصل پاییز که چله بزرگ نام دارد، مردم فرهنگ دوست ولایت بلخ در شمال افغانستان با آداب و رسوم خاص خود به استقبال این شب میروند.
ثبت میراث فرهنگی و معنوی یونسکو
جمهوری آذربایجان در پی آن بود تا یلدا که یکی از آئینهای باستانی و ملی ایران با قدمتی ۸ هزار ساله است را با نام خود ثبت کند. تا این که در روز ۹ آذر ۱۴۰۱ در جریان سومین روز از هفدهمین نشست «کمیتهٔ بینالدولی یونسکو برای پاسداری از میراث فرهنگی ناملموس» در شهر رباط مراکش مراسم یلدا/چله به عنوان میراث مشترک دو کشور ایران و افغانستان به ثبت جهانی رسید.
نوشتار پایانی
نوشته میلاد عظیمی ایرانشناس
خانم دکتر ژاله آموزگار تأویل و تفسیری دارد از شب یلدا که خیلی دلنشین است. بخوانید:
«در شب یلدا که شب کارزار روشنایی و تاریکی است، کسی نمیخوابد؛ ایرانیان گرد هم میآیند تا به نیروی عشق و نیروی مهر، به نور دل بدهند تا به جنگ سیاهترین و شومترین شب سال برود. خوراکیهای شبچره را بر سفرهی کرسی میگسترانند و تا صبح شعر میخوانند، قصه میگویند، فال حافظ میگیرند و بیدارمیمانند تا بیداری آنها کمکی باشد هرچند اندک به فرشتهی پیمان، فرشتهی راستی، فرشتهی نظم. همه نگران و منتظرند تا نتیجهی این کارزار را با دمیدن صبح و دیده شدن نخستین فروغ، جشن بگیرند». (سخن شفاهی استاد آموزگار در مقاله خانم سیما سلطانی نقل شده است: بخارا، ش۵۷، صص۲۷۹-۲۷۸).
شب در فرهنگ و ادب ما یک نماد کهن است برای سیطرهی ظلم و ظلمت بر آفاق زندگی ایرانی. وقتی شکست میخوریم، سرودمان این است: چرا شب ما سحر ندارد؟ یلدا هم دیرندهترین شب است و آغازی بر سرمای سوزندهی زمستان.
اما از دل این شب سیاه برای مردم ما خورشید میزاید... این یعنی به نیروی عشق و امید یلدای دیجور تبدیل میشود به شبی روشن؛ شبی شاد و چراغان. پس در اعماق درازترین شب سال، امید به پیروزی خورشید و نور و گرما را عشق است!... مهمانی و شیرینی و شعر و شادی و شادخواری را عشق است!... سرخی انار و هندوانه را عشق است!... نوید آمدن نوروز را عشق است!...
از فردا شبها کمکمک کوتاه میشود... این یعنی فواره، چون بلند شود، سرنگون شود و بگذرد این روزگار تلختر از زهر... این حکمت بالغهی ملت ایران است. ملّت ما زمستانهای تاریخی خود را با این حکمت سرکرده: «شب یلدا اگرچه دراز بود زایل شود و صبح جهانافروز روی نماید» (ذیل نفثةالمصدور، ص۵۰).
حافظ میگفت: صحبت حکّام ظلمت شب یلداست. صحبت یعنی مصاحبت یعنی زیستن. ملّت ما در درازنای زمان، ظلم و ظلمت شب یلدای صحبت با حکّام را تاب آورده است؛ آنها را گذرانده و راه خود را نرمکنرمک به سوی آستانهی صبح و خورشید پیموده است. زمین خورده و برخاسته. در اقصای سردترین زمستانها زیسته، اما یخ نبسته است. زنده مانده است. یخ نبسته و زنده مانده، چون هر سال در شب یلدایش امید به برآمدن خورشید زاییده شده است:
هنوز با همه دردم امید درمان است
که آخری بود آخر شبان یلدا را
این بیت سعدی بیت نیست. اقلیم است. چکیدهی تاریخ مردم ایران است. میگوید درد هست، تاریکی هست، سرمای ناجوانمرد هست، اما امید درمان هم هست.
امید درمان هست تا تأویل روشن ملت ایران از یلدا هست. امید درمان هست تا امید و شادی و دوستی هست. تا خورشید هست. تا نوروز هست. تا ایران هست...
فال امشب حافظ برای کشور ما و ملّت ما این است:
غبار غم برود حال خوش شود حافظ
تو آب دیده از این رهگذر دریغ مدار
پس به قول استاد ژاله آموزگار امشب را با شعر و شادی و مهر و آشتی بیدارمیمانیم تا بیداری ما کمکی باشد «هرچند اندک» به فرشتهی پیمان، فرشتهی راستی، فرشتهی نظم...
تا بیداری ما کمکی باشد «هرچند اندک» به فرشتهای که نگهبان ایران است...