ناصرالدین شاه به نوشتن خاطرات روزانۀ خود اهتمامی جدی داشت و این کار را در سفرهای دور و درازش هم ترک نمیکرد. خود او نام یادداشتهایش را «روزنامه» گذاشته بود؛ این روزنامهها جزئیاتی بسیار جالب و خواندنی از کارها و احوالات روزمرۀ شاه و درباریانش را در اختیار ما میگذارند.
دومین سفر ناصرالدین شاه به اروپا در فروردین سال ۱۲۵۷ خورشیدی آغاز شد؛ او در این سفر ابتدا به روسیه رفت و سپس عازم کشورهای مجارستان، آلمان، فرانسه و اتریش شد.
خاطراتی که در اینجا میخوانید مربوط به روزهای دوشنبه ۲۰ خرداد تا شنبه ۲۵ خرداد سال ۱۲۵۷ خورشیدی است. در این زمان ناصرالدین شاه در جریان دومین سفر خود به فرنگ در شهر پاریس به سر میبرد.
جلوی این هتل میدانگاهی است که از پنج طرف راه به کوچه و بولوارهای مخصوص دارد و از صبح الی شب علیالاتصال بدون دقیقهای انقطاع کالسکههای مختلف از هر جور و هر قسم آمنیبوسهای بزرگ دو طبقه که مملو از مردم است در رفت و آمد است و صدای عراده کالسکه یک آن بریده نمیشود. مثل رودخانه است... خیلی خطر دارد برای پیاده رد شدن... دیروز جوانی هجده ساله در همین کوچه زیر عراده کالسکه رفته و فوراً مرده بود.
در کوچهها به جز صدای قرقر کالسکه و عراده و به جز خبردار کالسکهچیها و صدای بوق امنیبوسها دیگر هیچ صدایی در این شهر شنیده نمیشود. واقعاً محل حیرت و تعجب است که این همه مخلوق از هر جور حتی در آخرهای شهر و کوچههای پست حتی از بچهها هیچ صدایی بلند نمیشود و ابداً کسی بلند حرف نمیزند و دو بچه با هم دست به یخه نشده نزاع نمیکنند، هر کس پی کار خود است و سرپایین راه میرود و با همدیگر به نجوا حرف میزنند.... بعد رفتیم اکسپوزیسیون [نمایشگاه]... به قسمت ایران رفتم، بسیار بسیار خوب ساختهاند... حقیقتاً از همه بهتر بود... متاعهای خوب داشت، حتی دنبک و کمانچه و غیره، یک دنبک را چهل تومان خریده بودند، زریهای اصفهان، پارچههای یزد، کاشان و ... و غیره. قالیها و فرشهای خوب، خیلی متاع ایران اینجاها مرغوب است و به قیمت اعلا میخرند، [به اندازۀ]یک برده منفعت دارد...