* هنگامی که عینک الهی را به دیدگان خود میزنیم، این حقیقت را میبینیم که تمام اجزای جهان با یک خاموشی بُهت انگیز، این ترانه را میسرایند:
ما سمیعیم و بصیریم و خوشیم
با شما نامحرمان ما خامُشیم
* انسانی که از شکنجه بدون دلیل یک جاندار و یک انسان احساس درد و ناگواری نمیکند، قطعاً وجدان و فطرتِ اصیل خود را از دست است.
* هیچ انسانی از وعدهای که داده است تخلف نمیکند مگر اینکه کرامت و شرف و حیثیتی برای شخصیت خود قائل نباشد، زیرا هر وعدهای که یک انسان به کسی یا جامعهای میدهد در حقیقت شخصیت خود را ضامن ایفای آن وعده قرار میدهد.
نتیجه این است که تخلف از وعده، وارد کردن اختلالِ شِکننده بر شخصیت است که هیچ چیز جز ندامت و وفا به آن وعده، آن را جبران نمیکند.
* بهترین اشخاص کسانى هستند که نسبت به همه بدیها آگاه بوده و قدرت ارتکاب آنها را دارند، ولى آنها را انجام نمیدهند.
بر عکس، بدترین مردم کسانى هستند که از خوبیها کاملاً باخبر بوده و قدرتِ انجامِ آنها را دارند، ولى از این دانایى و اختیارِ خود سوء استفاده میکنند.
* گاهی میآیند از من میپرسند حتی اشخاص باسواد؛ میگوید: جعفری! من اینقدر تحصیلات دارم، استادی دارم، ولی چرا دستم را خالی میبینم؟ چرا احساس خلأ میکنم؟
این حرف خودمانی است.
سؤال قشنگ و پاکیزهای است.
گفتم وقتی احساس کردی که حق با طرف [دیگری]است، شما برای این که آن خودخواهیت جریحهدار نشود، حق او را قبول نکردی، آیا میدانی یکی از بنیادهای اصیل حیات خودت را نابود کردی؟
چون بنیاد حیات (که آدم احساس کند که دستش پُر است) همینهاست.
حق او را قبول کن.
حق با او است.
این آقا از من بهتر میتواند این صندلی و میز را اداره کند.
اذا لَم تَستَطعُ اَمرا فَدَعه
وَ جاوِزه الى من تستطیع
(وقتى که توانایى کاری را ندارى، آن را رها کن و به عهده کسى بگذار که توانایى آن را دارد.)
این شعر از از متنبی است.
اگر نمیتوانی رهایش کن.
* اگر مربّیان و پیشتازان جوامع، نشانی حیات ما را به دست ما بدهند، هیچ انسانی احساس شکست در زندگی نخواهد کرد.
* همه ما از دیدگاه مذهب، یک پدر مشترک داریم و او حضرت ابراهیم خلیل (ع) است.
حضرت ابراهیم (ع)، بزرگِ مسلمانان و مسیحیت و یهود است.
ما اگر بخواهیم با هم زندگى کنیم، باید پیرامون این پیامبر بزرگ را بگیریم تا ببینیم نظرش براى زندگى بشر چیست؟
زیرا انجیل، قرآن و تورات، او را قبول دارند.
پس بیایید یک تجدیدنظر در خصوص این پدرِ بزرگ داشته باشیم تا ببینیم چه میگوید؟
این مطلب را نیز به کسانى که از حقوق بشر سازمان ملل به اینجا آمده بودند، گفتم.
البته مقدارى کار و تحقیق میخواهد و نمیدانم چرا با وجود اینچنین عامل مشترکى، کشف اتحادها به تأخیر افتاده است؟
* زنان، به واسطه حس مادری بهتر طعم زندگی را درک میکنند.
زن علم حضوری به حیات دیگران دارد در حالیکه مرد علم حصولی به حیات دیگران دارد.
زن به خاطر پرورش کودک در بدن خود واقعیت حیات را درک میکند، اما مرد تنها عکسی از حیات را در ذهن خود دارد.
به خاطر همین است که در تاریخ هیچ زنی چنگیز، نرون یا هیتلر نشده است.
جنایتکاران بزرگ همیشه از مردان بودهاند.
زن ارزش زندگی را بیشتر از مرد درک میکند.