
*****
در گذشته به مغازههای نانسنگکی، نان بازاری یا نونبازاری میگفتند.
در نیریز عنبرآمیز چندین نونبازاری (نانوایی) به شرح زیر وجود داشت:
- در محله سادات (کوچه بالا) یا کوشک بالا (*) به نام اصغری
- سر پل حلوایی نزدیک مسجد جامع صغیر (مسجد بازار) روبروی سقاخانه، به نام مشسِین صابوناتی (مشهدی حسین استهباناتی)
- بعد از بازار سیدها نزدیک منزل خزایی، کنار حیاط امامزادگان بزرگ، روبروی گود صولتی، زینالعابدین نبیئی با برادرش نونبازاری داشت.
- نونبازاری اصغر شیرازی در میدان مرکزی شهر.
ایشان از شیراز به نیریز عنبرآمیز آمده و ساکن شده بود.
- در محل کنونی ساختمان بانک تجارت نونبازاری مشمیزآغا (میرزاآقا) وجود داشت.
کنار آن یک کبابی هم بود. روبروی نونبازاری و کبابی، چند مغازه شیرینیپزی هم وجود داشت.
در حال حاضر آن مکان نونبازاری و کبابی جزئی از ساختمان بانک تجارت شده است.
این نونبازاری بعداً به نزدیک گاراژ میزمسیح نزدیک چهارراه جانبازان کنونی رفت و مش میزآغا و بعداً خلیل فرزند مش میزآغا در آن نان میپختند.
این مکان در حال حاضر مجموعه غذایی پدر خوب است.
- در محله امام مهدی فعلی که شامل محله چنارشاهی، مله، محله چنار سوخته، محله چنار میشد، دو نون بازاری به شرح زیر وجود داشت:
- نون بازاری اسدالله صفر
- نون بازاری مشتعباس (مشهدی عباس)
در سالهای خشکسالی و قحطی، عدهای که توان تهیه نان را نداشتند، در مضیقه قرار گرفته بودند که برای آنها نانبازاری تهیه و رایگان در چند محل به شرح زیر تحویل میشد:
۱- در تیمچه فتحعلیخان امینالرعایا حاکم نیریز.
این کاروانسرای کوچک روبروی مدرسه علمیه محمدحسین خان حاکم نیریز متوفی (۱۲۴۰ مهشیدی) قرار داشت که در سال ۱۲۳۰ مهشیدی بنا شده بود.
بعدها به جای این مدرسه دبستان بختگان بنا گردید و به مدت ۴۲ سال دانشآموزان در آن علم و دانش را فرا گرفتند.
در سال ۱۳۶۰ خورشیدی آیت ا... سید محمد فقیه و آیتا... سید علی فقیه حوزه علمیه امام جعفر صادق را به جای دبستان بختگان بنا کردند.
این تیمچه که وقف آستان قدس رضوی بوده، اکنون تخریب شده و به صورت زمین است.
۲- در گاراژ میز مسیح (میرزا مسیح).
میگویند در این دو مکان نان رایگان توزیع میشد.
فته میشود در آن زمان به دلیل قحطی مقداری خاک اره هم به خمیر نانها اضافه میکردند.
در پایان ذکر داستانی خالی از لطف نیست.
نقل است زمانی که «عزیز آسیوبون» در یکی از آسیابهای شادابخت برای مردم گندم آرد میکرد، فردی به نام «.. تواب» نزد او میرود و با زورگویی میگوید: گندمهای مرا بدون نوبت آرد کن.
عزیز به او میگوید: من نمیتوانم این کار را انجام دهم و حق دیگری را ضایع کنم.
آن شخص حرف خود را تکرار میکند. عزیز آسیابان ناراحت میشود و او را سخت کتک میزند و گندمش را به نوبت آرد میکند.
بعدها آن شخص هر زمان گندمش را برای آردکردن به یکی از آسیابها میبرد میپرسید: آسیابان این آسیاب کیست؟ و اگر میگفتند عزیز است به آسیاب دیگری میرفت.
پینوشت:
*-، چون سطح زمین محله سادات از جاهای دیگر نیریز بالاتر بوده به نام کوچه بالا نامگذاری شده است.
در سال ۱۳۶۵ خورشیدی در اثر بارش زیاد باران، سیل بخشی از این محله را تخریب کرد که گفتند: «بارون نبود بلا بود، آفت کوچه بالا بود»