تعداد بازدید: ۱۱۹
کد خبر: ۱۸۵۶۱
تاریخ انتشار: ۲۶ آبان ۱۴۰۲ - ۱۱:۳۰ - 2023 17 November
نگاهی به کتاب «تسوره زوره گوسا»
نویسنده: کنکو یوشیدا (۱۲۸۲ -۱۳۵۰ میلادی)/ برگردان: هاشم رجب‌زاده/ مؤسسه فرهنگی هنری جهان کتاب/ ۲۷۵ صفحه- 110.000تومان
نویسنده : استاد امین فقیری

هاشم رجب‌زاده را می‌توان متخصص ادبیات ژاپن شمرد. مقالات او در مجله بخارا و بررسی کتاب تهران مؤید این نکته است. اقامت طولانی او در ژاپن و دسترسی به منابع بی شمار به او این صلاحیت را داده است که بتواند آثار پژوهشی گرانقدری چون این دفتر را به ادب‌دوستان ایران زمین تقدیم کند. پس از مطالعه مقدمه کتاب می‌بینیم که مترجم در مقدمه‌اش نکته‌ای را از قلم نینداخته است. علاوه بر این او سعدی را خوب می‌شناسند. نسبت به تاریخ زمانه سعدی و شگردی که او در نثر موجز به کار برده آگاهی والایی دارد . و همین، این ترجمه را خواندنی و زیبا می‌کند.

نگارنده واقعاً نتوانست چیزی بر داده‌های هاشم رجب‌زاده بیفزاید. عدم اطلاع از تاریخ ژاپن و مخصوصاً تاریخ ادبیات کشور آفتاب تابان باعث آمد که آنچه را در معرفی کتاب و فرهنگ ژاپن توسط هاشم رجب‌زاده به نگارش در آمده برگزینیم و به خوانندگان تقدیم کنیم.

«تسوره زوره گوسا» را ادیبان ایران‌شناس سرزمین برآمدن آفتاب، «کتاب گلستان ژاپن» می‌نامند. این تشبیه هم برای درون مایه سرشار از پند و حکمت و عرفان و حکایت‌های آمیخته به طیب و طنز این کتاب گرانقدر است، و هم آنکه از ایجاز و ابهام و اعجاز زبان گلستان نشان دارد و با شیوه‌ای سهل و ممتنع ساخته شده است. نویسنده «تسوره زوره گوسا» از این برگهای پراکنده نقشی زیبا و فریبا آفریده و یادگاری جاودان در ادب ژاپن بر جای نهاده است؛ که هنوز از چشمه‌های سرشار و زنده ادب کهن به شمار می‌آید. سالمندان یاد گذشته‌ها را در میان برگهای همیشه تازه این دفتر می‌جویند، و نونهالان با خواندنش در سالهای مدرسه با میراث فرهنگ مرز و بومشان آشنا می‌شوند.

* شاید که جدا از نکته‌گویی و حکایت‌پردازی، موجز نویسی «تسوره زوره گوسا» نیز به شیوه گلستان نزدیک است اما نویسنده آن که شیوایی و رسایی قلم سعدی را به مایه‌ی طبع پر بار و تجربه سیر آفاق و جهان دیدگی استاد سخن نداشته، در بسیاری جاها و نکته‌ها با ساده و روشن انگاشتن موضوع یا برای شناخته بودن رویداد بر همگان در آن روزگار، به اختصار برگزار کرده.

* اشاره‌ها و نکته‌های یاد شده در کتاب نیز این نکته‌ها و ناگفته‌ها را نمی‌رساند و روشن نمی‌کند. از این رو ناقدان و ادیبان ژاپن در معنی و مفهوم بسیاری از این سخن‌ها نظر یکسانی ندارند و گاه نیز اشاره‌ها و عبارت‌ها را یکسره مغایر هم تعبیر کرده‌اند.

* کار مقایسه گلستان و تسوره زوره گوسا را تفننی ادبی گرفتم، اما رفته رفته نزدیکی اندیشه و حال و هوای این در اثر گیرایی و کشش بیشتری برایم یافت و مناسب دیدم که جدا از ترجمه تسوره زوره گوسا بررسی تطبیقی کوتاهی در زمینه و مایه و پیام این دو نوشته و زمانه و روزگار آفرینش آنها بکنم. که بهره آن در بخش آغازین این دفتر آمده است. خوب می‌دانم با همه کوشش و دقتی که در کار بوده باز این تجربه و تفننی خام است.

* در بررسی احوال یک ملت و سرزمین، بایسته‌تر از هر کار جستن و یافتن ارزش‌ها و فضیلت‌های مردم آن است. در این زمینه هیچ گنجینه‌ای ارزنده‌تر و سرشارتر از ادبیات نیست که آن آیینه دل و جان جامعه است. تسوره زوره گوسا یکی از آثار کهن ادبی ژاپن و از برجسته‌ترین و دلپذیرترین نوشته‌های بازمانده از روزگار کهن است که برای هر ژاپنی سخن و مضمون دلنشین و آشنا دارد. کتابی است که چون دیوان حافظ و گلستان سعدی نزد ایرانیان، در خانه هر ژاپنی یافت می‌شود.

* نویسنده تسوره زوره گوسا، که چنانکه خود می‌گفته، یادها و احساس‌هایش را از درون پر جوش و روح پرخروش اما لطیف و باریک خود سبک‌بارانه بر نوک قلم نکته‌بین روان ساخته، کاهنی بودایی و ژاپنی به نام «کِنکو» است که تا نیمه قرن چهاردهم میلادی می‌زیست و پیش از آنکه در صومعه‌ای گوش‌گیرد، زندگی اجتماعی پر جنب و جوش و خدمت در دربار امپراطور را تجربه کرده بود.

* بسیاری از ادیبان ژاپنی و پژوهندگان غربی در سخن از «تسوره زوره گوسا» این کتاب را آیینه روشن نمای روح و اندیشه ژاپنی، که با گذشتن بیش از شش قرن همچنان نمودار بینش و منش مردم این سرزمین است، شناخته و نویسنده آن را رسام زبردست سیمای جان و اندیشه یگانه ژاپنی دانسته‌اند. بیراه نیست که دوستان ایران‌شناس ژاپنی که به چشمه آب حیات ادب و حکمت و اخلاق این سو و نیز آن سوی خاور زمین راه برده و از فرهنگ هر دو سرزمین بهره برده‌اند «تسوره زوره گوسا» را در ادبیات ژاپن از بسیاری جهات همتای گلستان سعدی می‌دانند و نویسنده صاحب‌دل و معنی‌‌شناس آن را با بزرگمرد ادب و حکمت عملی زندگی و یگانه قریحه احساس و معرفت ایران و ادب پارسی، شیخ بزرگوار سعدی مقایسه می‌کنند.

* سعدی فرزند روزگار خویش است. در او فکر انقلابی و روح سرکش ناصرخسرو یا سنایی و ظهیر فاریابی نیست. او طبعی اعتدالی و سازش‌جو و خویی نرم و آرامش طلب دارد. و می‌خواهد با همان دستگاه و عناصر و افراد موجود در جامعه کنار بیاید و تا آنجا که می‌شود از شر و بدی بکاهد و راه سلامت و نیکی را بیاموزد. همانند محافظ‌کاری کِنکو علاقه‌اش به حفظ وضع موجود است. که در نویسنده تسوره زوره گوسا از روح اشرافی و درباری و سنت‌‌پرست او و نگرانی‌اش از بدتر شدن وضع در پی دگرگونی مایه می‌گیرد. 
اما نتیجه این هر دو بینش به یک جا می‌رسد. این نکته نیز در میان است که کنکو از طبقه ممتاز جامعه برآمده و با احوالی که بر او رفته در حسرت روزگار گذشته مانده است و انتظار مصلح بودن از او نمی‌رود. حال آنکه سعدی در مقام مصلح اجتماع و فرزانه روزگار خود سخن می‌گوید.

* نوشته کنکو را بر روی هم می‌توان بازتاب ضمیر ژاپنی دانست که با گذشت سالیان و قرون همچنان در اصل ثابت مانده است. حال و منش و شخصیت کنکو سردنمای اما در درون به تندی حساس و تأثیرپذیر، آرام اما هنرمندانه، باریک و ظریف و طنزآمیز، کهنه‌پسند در ذوق و محافظه‌کار در اندیشه، و پرملاحظه در برابر نوآورده‌ها هنوز در میان ژاپنی‌ها کم و بیش عمومیت دارد. چنانکه حکایت‌های گلستان را نیز می‌توان از روزگار سعدی تا زمانه ما در جامعه ایرانی و در فکر مردم این سرزمین در توالی و تکرار دید.
*کوتاه آنکه بینش سعدی و کنکو و نوشته‌هایشان آیینه روح و منش و اندیشه و آداب و سنت‌های اجتماع هر کدام از آنهاست که نه فقط در روزگار آنان بلکه تا به امروز هم اعتبار دارد.

نمونه‌هایی از گلستان ژاپنی

غم موجود و پریشانی معدوم را ندارم
آزرده مردی که گرانبار از اندوه در به روی خویش ببندد. چنانکه کسی را از او خبر نباشد و از برآمدن تا فرو شدن آفتاب بی هیچ خواهش دل به سر بَرد، بهتر است تا که بی‌تأملی چون قلندران سر تَراشد و جامه کاهنان پوشد. آکی‌موتو نایب و وزیر درگاه، یک بار آرزو کرد که: «ماه را در تبعیدگاه ببیند. هرچند که بی‌گناه در بند افتاده باشد» آسان‌ توان فهمید که چرا او چنین می‌خواست.

تو خاموشی بیاموز از بهایم
خواندن و گفتن از شعرهای بد، ملال‌آور است. مرد سخن‌شناس هرگز چنین سروده‌هایی را در خور بحث و شنیدن نمی‌داند. همان گوش دادن به گفته کسی هم که در این باره سخن گوید، ناخوشایند و دل‌آزار است.

 به یک بار از جهان دل بر تو بستم
هنگامی که شاهزاده خانم اِنِسی دختر کوچکی بود، از کسی که نزد امپراطور می‌رفت می‌خواست تا شعر زیر را به نام او به پدرش برساند:

حرفی که با دو کشش قلم نوشته می‌شود/ یک حرف به مانند شاخ گاو نر/ حرفی کشیده و تقریباً راست/ و حرفی دیگر نیز خمیده می‌رساند/ که من چه اندازه دوستت دارم

کس نیاید به جنگ افتاده
عادت کاهنان به آماده نگه داشتن گروهی نگهبان در مراسم هفته مقدس از گذشته‌ها باز مانده است؛ زیرا که یک بار چند دزد را در میان نیایش شناختند و مراسم به هم خورد. اما از آنجا که چگونگی برگزاری این آیین را به فال می‌گیرند و نشانه گذران آن سال، حضور و آماده باش سربازان در اینجا چندان دلپسند و آرامبخش نمی‌نماید.

درویش صفت باش و کلاه شَتَری دار
می‌گویند که امروزه کلاه نجبا بلندتر از آن است که در گذشته‌ها مرسوم بود. این است که آنها که جعبه کلاه قدیمی دارند لبه‌هایش را بلندتر می‌کنند تا کلاهشان در آن جا بگیرد.

مَیاور سخن در میان سخن
این نیز ناگوار است که مردم چگونه در مورد نوآوری‌ها و چیزهای تازه سخن می‌پراکنند و بر سر آن هیاهو برمی‌دارند. مردمی را متین و شایسته احترام می‌دانم که به این چیزهای تازه ننگرد مگر آنگاه که راه و رسمی قدیم و قویم شده باشد.

مردم بی‌فرهنگ و بیگانه از ادب، در پیش روی کسی تازه وارد شده به جمع، به الفاظ و کنایه‌ها و اشاره‌هایی که فقط خودشان دانند سخن می‌گویند و اشاره یا نگاه یا لبخندی رد و بدل می‌کنند که آن بیگانه چون هیچ در نمی‌یابد، احساس نادانی و شرم می‌کند.

ای مرد خدا در خدا گیر
چون شادی یا اندوهی بر خانواده‌ای سرشناس روی آورده و بسیار از مردم به گفتن شادباش یا دلداری روانه سرای آنان باشند، خرقه پوش را درنَسزد که از راه و کارش بماند و بخواهد که با عوام همراه رود و بر در بایستد تا به درونش بخواهند. اگر هم موجب خاصی برای حضور او در آنجا باشد بهتر آنکه وی خود را از دیگران کنار نگه دارد.

هرچه رود بر سرم چون تو پسندی رواست
وقتی از کاردانی در آداب درباری پرسیدند: «برای بستن جعبه، بندها را در کدام حلقه باید انداخت؟» و او پاسخ داد: «کسانی می‌گویند حلقه راست و کسانی می‌گویند حلقه چپ؛ و چون آرا متفاوت است هر دو درست است. اما بند جعبه اسناد و طومارنوشته‌ها را بیشتر در سوی راست می‌بندند، و بند جعبه جواهر و اسباب آرایش معمولاً به چپ بسته می‌شود.»

دو دشمن ملک و دین
چیزهای بی‌شمار است که آفت چیزهای دیگر شود و چون در آن افتاد تباه و نابودش کند. از آن جمله‌اند: شپش با تن، موش با خانه، دزدان با مملکت، دونان با ثروت، اسراف و خودبینی با بزرگی، و کاهنان با شریعت بودا.

نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها