یک فنجان شعر
دلگیرم از این روزهای بیقراری
از این همه دلتنگی و چشمانتظاری
من عاشقم یک عاشق عاقل که فهمید
با دست خالی، عاشقی یعنی خماری
خون هزاران عاشق مجنون چکیده است
از تیزی ساطور بیرحم نداری
دنیا به من آموخت مثل یک معلم
بیپولی یعنی بدبیاری بدبیاری
معشوقه جان! من را نبین این گونه ناچیز
من هم برای خود زمانی روزگاری...!
مردن برای من شبیه عشق زیباست
حالا که سهم من از این دنیاست خواری
نظر شما