عاشورای حسینی تسلیت باد
عباس بچرخان و بچرخان سپرت را
با مشک پر از آب بیاور خبرت را
پایان بده این حادثه را ماه منیرم
زخمی نکند خار و خسی بال و پرت را
در گوشه این خیمه دلم در تب و تاب است
عباس... مواظب... نکند باز سرت را
دیدم همه تن در تو؛ یداللهِ عرب را
اوصاف و غرورِ پدرم را، پدرت را
ای روح علی(ع) در تو تجلی شده با عشق
شمشیر بگردان و ببین دور و برت را
شمشیر بگردان و ببین حضرت سقا
پژمرده عطش باغچهی شعلهورت را
از خیمه برون آمده یک خواهر بیتاب
تنها نگذاری به خدا همسفرت را
عباس... علمدار غیورم... یلِ میدان
خون کرده سهشعبه، دم آخر جگرت را
افتاد ز دستت علم و مشک پر از آب
برخیز نبینم یلِ من چشم ترت را
باران شد و بارید به سر، نیزه و شمشیر
خم شد کمرم تا که... خدایا... کمرت را
#
گل کرده تمام بدنت در دل این دشت
وقتی که گرفتم به بغل، زخم سرت را
نظر شما