عادت کردیم که سریالهای ایرانی با طمطراق و داشتن کلافهای تو در توی بسیار زیاد بیننده را پای تلویزیون میخکوب کند اما هر چه به پایان میرسیم میبینیم که قرار نیست اتفاقی ناب رخ دهد.
شاید وقتی سریالی مثل «آخرین بازمانده ما» را میبینیم انتظار از سریالهای ایرانی نامعقول جلوه کند!
اما باز هم چشم امیدی داشتیم تا باز حذف کاراکتر دادمان را در نیاورند و با قلم به پایانی طلایی برسند که متأسفانه در بیشتر مواقع اینگونه نیست.
برای نمونه به چند مورد از سریالهایی که پر مخاطب بودند اما در نهایت نتوانستند توشه را با موفقیت بر زمین بگذارند اشاره میکنیم.
یاغی
یاغی عنوان سریالی بود که با سوپراستارهایی همچون «پارسا پیروزفر»،«طناز طباطبایی»، «علی شادمان» و... به شبکه نمایش خانگی آمد.
حرکت رو به جلوی سریال عالی بود و کار به جایی رسید که وقتی بحث از اکران در سینما به میان آمد همه به صف میشدند تا یک قسمت از چند قسمت آن سریال را روی پرده نقرهای ببینند.
میگفتند سریال برگرفته از رمان «سالتو» نوشته شده... بازی کمنظیر علی شادمان سبب شد تا امید به پایان دو چندان شود هر چند میدانستیم که پایان سالتو در این سریال قابل اجرا نیست اما باز هم به خود دلداری دادیم که حتماً پایانی طلایی را خواهیم دید.
اما چه شد؟ سریال با بدترین شکل ممکن با بازی دزد و پلیس به خط پایان رسید و تمام...
زخمکاری
زخم کاری مهدویان دیگر سریالی بود که با مخاطب بسیار روبرو شد و این روزها خبر از فصل دوم آن به گوش میرسد. این سریال برگرفته از رمان «بیست زخم کاری» نوشته شده بود اما تغییرات داده شده و استفاده از خط سیر داستانی مکبث ویلیام شکسپیر رمان برجسته دنیا چیزی برای پایان بندی ایدهآل زخم کاری نداشت و فقط یک انتقام را به تصویر کشید.
آکتور
از معدود سریالهای نمایش خانگی که به تازگی و در اوج کار خود را تمام کرد.
سریال آکتور سریالی بود که برای نخستین بار نقش پررنگ گریم و پیشرفت این رشته سینمایی را در ایران به رخ کشید.
ریز داستانها به خوبی پایان یافت اما باز هم در پایانبندی آن انتظاری که داشتیم نشد هر چند از همان ابتدا میشد حدس زد که «مرتضی» به «سارا» نخواهد رسید و پول بر عشق پیروز میشود، چهره دوم علی همتی رو خواهد شد و الما مواد را ترک خواهد کرد و...
البته شاید کارگردان چشم اندازی به فصل آینده دارد که اگر چنین باشد میتوان جمعبندی نسبتاً مثبتی از این سریال ارائه داد.
اما برگردیم به «رهایم کن» سریالی که در ابتدا نشان داد نائب سرخیها کسانی هستند که زندگی ایدهآلی دارند و بر همه حکمرانی میکنند و بوی خوش رفاه از زندگیشان احساس میشود.
(خطر لو رفتن قسمت پایانی سریال)
اما اُفت فیلمنامه در پایان کاملاً به چشم میآید، شاید فشارهای ریز و درشت برای متوقف کردن آن بیتأثیر نبوده تا قهرمان داستان یعنی حاتم نائب سرخی با بازی کم نظیر محسن تنابنده به بدترین شکل ممکن از سریال حذف شود! اما سؤال اینجاست چگونه فردی بر روی موتور میمیرد و ادامه میدهد؟ کارگردان در قامت یک بالیودی دیالوگهای بزرگتر از بزرگی یک کارگر را بارها از زبان حاتم مطرح میکند. بیان خستهکننده، نصیحتهای تکراری و در نهایت مرگ نائبسرخی پایانی بود که انتظارش را نداشتیم. تکلیف مارال نامشخص رها شد و هاتف ماند و بچه حاتم و ناتمام ماندن داستان نغمه با بازی آزاده صمدی!
به هر حال به نظر میرسد این سریال برای ما تماشاگران پایانی نداشت و تنها میتوان امید بست به فصول دیگر اگر باشد...